➯ @Arameeshbakhoda شکرگزاری امــروز🌷 خدایا شکرت به زندگیم انگیزه دادی خدایا شکرت به زندگیم عشق دادی خدایا شکرت به زندگیم ثروت دادی خدایا شکرت به زندگیم آرامش دادی خدایا شکرت به زندگیم آسایش دادی خدایا شکرت به زندگیم هدف دادی خدایا شکرت برای زندگی خوب الانم خدایا شکرت برای زندگی خوب آیندم خدایا شکرت برای حضورت در زندگیم خدایا شکرت برای آگاهی های امروزم

➯ @Arameeshbakhoda دعـای امــروز🌷 خـدایا در آخرین روز هفته تمنا دارم تمام گناهان تمام بدی ها تمام دشمنانی ها تمام حسادت ها و تمام چشم زخم ها را از تمام دوستانم دور کنی 《 لااِله‌َاِلا‌الله‌الْمَلِکُ‌الْحَـقّ‌ُالْمُبیـٖنْ 》 ⚘آمین ای فرمانروای حق و آشکار⚘

➯ @Arameeshbakhoda دعای امروزم برای همه شما عزیزان تنی سالم آرامشی بی پایان دلی شاد و تعطیلات پر از اتفاقات خوب تقدیم با بهترین آرزوها آخر هفته تون زیبا و پر خاطره🌷

➯ @Arameeshbakhoda خداوندا تو را به مهربانیت قسم دل‌های گرفته را شاد کن دستهای نیازمند را بی نیاز کن و زندگی ارام و خیالی راحت نصیب همه بگردان الهی آمین🍁

✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ آورده‌اند که روزی ابوریحان بیرونی به همراه یکی از شاگردانش جهت مطالعه و بررسی ستارگان از شهر محل سکونتش بیرون شد و در بیابان کنار یک آسیاب بیتوته نمود تا اینکه غروب شد و کمی هم از شب گذشت که آسیابان بیرون آمد و خطاب به ابوریحان و شاگردش گفت که می‌خواهد درب آسیاب را ببندد اگر می‌خواهید داخل بیائید همین الآن با من داخل شوید چون من گوش‌هایم نمی‌شنود و امشب هم باران می‌آید شما خیس می‌شوید و نصف شب هم هر چقدر درب را بزنید من نمی‌شنوم و شما باید زیر باران بمانید ناگهان شاگرد ابوریحان سخنان آسیابان را قطع کرد و گفت مردک چه می‌گوئی؟ اینکه اینجا نشسته بزرگترین دانشمند و ریاضیدان و همچنین منجم حال حاضر دنیاست و طبق محاسبات ایشان امشب باران نمی‌آید آسیابان گفت به هر حال من گفتم كه گوش‌هایم نمی‌شنود و شب اگر شما درب را بزنید من متوجه نمی‌شوم شب از نیمه گذشت، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و ابوریحان و شاگردش هر چه بر درب آسیاب کوفتند آسیابان بیدار نشد که نشد تا اینکه صبح شد و آسیابان بیرون آمد و دید که شاگرد و استاد هر دو از شدت سرما به خود می‌لرزند هر دو با هم به آسیابان گفتند که تو از کجا می‌دانستی که دیشب باران می‌آید؟ آسیابان جواب داد من نمی‌دانستم سگ من می‌داند! شاگرد ابوریحان گفت آخر چگونه سگ می‌داند که باران می‌آید؟ آسیابان گفت چون هر شبی که قرار است باران بیاید سگ به داخل آسیاب می‌آید تا خیس نشود! ناگهان صدای ابوریحان بلند شد و گفت خدایا آنقدر می‌دانم که می‌دانم به اندازه یک سگ هنوز نمی‌دانم! ‌✧✾════✾✰✾════✾✧ ☑️ کـانـال آرامـش بـا خــدا☟                       کلیک کنیـد ⇩⇩⇩ ➯ @Arameeshbakhoda

➯ @Arameeshbakhoda ✨خـدایا تا صبح فردا خوابی آرام به ما عطا کن و صبحگاهان ما را با شهامت برای شروع روزی دیگر از خواب بیدار کن ايمان دارم که قشنگترین عشق نگاہ مهربان خداوند به بندگانش است زندگی را به او بسپار و مطمئن باش تا وقتی که پشتت به خدا گرم است تمام هراس‌های دنيا خنده‌دار است شبتـ🌙ـون بخیـر عـزیـزان🌟

➯ @Arameeshbakhoda 🍂سـلام به همه دوستان 🌿سـلام خــدای مهربان 🍂سـلام شـور دوبـاره 🌿سـلام طراوت عشق 🍂سـلام آوای زندگی 🌿بـه روز مـهربانی 🍂خـوش آمدین 🌿امـروز با لبخـند شروع 🍂روزتـان راجـشن بگیریـد 🌿در پناه لطف الهی 🍂آخر هفته تون خوب و عالی

➯ @Arameeshbakhoda سـلاااام🍁 صبح‌ زییاتون بخیر🍂 امروز براتون عاقبت بخیری و خوشبختی آرزومندم امروز را آغازی تازه بدان زندگی رودخانه ایست که مدام به سمت آینده در جریان است هیچ قطره ای از آن دو بار از زیر یک پل رد نمی‌شود برخیز و به سمت پیروزی حرکت کن