فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
شکرگزاری امــروز🌷
ای پروردگار بزرگ
ممنون بخاطر
هر کاری که برای من کردی
خدایا شکرت
➯ @Arameeshbakhoda
#دعـای_امـروز🌷
خـدایا
شروع این هفته را آغاز بهترینها
برای همه هموطنانم مقدر بفرما
خـدایا
در شروع هفته از تو میخواهم
سبد سرنوشتمان را پر کنی
از شادی و آرامش و خبرهای خوب
بارالهـا
بهترینها را برای عزیزانم مقدر بفرما
《 آمیـنیـارَبَّالْعـالَمیــٖـن 》
⚘ای پروردگار جهانیان⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
خدایا
با تو که باشم
تمام دورها نزدیکند
و ناممکن ها ممکن
➯ @Arameeshbakhoda
گفتم: «آمیـن»
پیش از آنکه دعا کنم
پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را
رو به رویم بچینم و یکی را انتخاب کنم
همه چیز را به خودش واگذار کردم
میدانستم که بیشتر از خودم
نگران من است و میداند که
رؤیاهای من پر از کوچههای
بن بست و تاریک و بی فانوس است
و اگر کسی دستم را نگیرد!!!
چشمهایم را بستم و از ته دل گفتم:
«آمیـن»
چرا که میدانستم
یکی آن بالا مرا دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
تقدیم به تویی
که داری این پست و میبینی
عصر پائیزیتون بخیر🍂🍁
➯ @Arameeshbakhoda
زیباترین شکل وفاداریست
بی شک ماندن به پای خویشتن
در روز سختی
عصر اول هفته بخیر و خوشی
در کنار عزیزان❤️
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
درخت کاج کوچکی در یک جنگل
بینهایت زیبا زندگی میکرد
پرندهها روی شاخههایش مینشستن
سنجابها روی شاخههایش بازی میکردن
اما اون به هیچ کدوم از اینا توجه نداشت
و فقط میخواست رشد کنه و بزرگ بشه
دائم نگران این بود که بزرگ بشه و مثل
درختهای کاج بزرگی که قطعشون میکردن
قطع بشه و بره به جای جادوئی و ناشناختهای
که اونها میرن و خوشبختی رو اونجا پیدا کنه
تا اینکه یه روز چوببرها اومدن و قطعش
کردن، اما چنان به درد و رنج افتاد که
با خودش گفت: چقدر من خوشبخت بودم
چقدر روزگاری که با پرندهها و سنجابها
بودم خوش بود
کاش قدر همون روزگار رو میدونستم
اما اون دوران دیگه هرگز برنمیگرده
چوببرها به عنوان درخت کاج کریسمس
فروختنش، بچهها تزئینش کردن
و دورش رقصیدن و بازی کردن
اما درخت با خودش فکر میکرد:
امشب که خوب نتونستم لذت ببرم
ولی فردا شب از این همه مراسم قشنگ
لذت میبرم، اما فردا شبی به کار نبود
درخت رو صبح روز بعد به انباری انداختن
درخت اینقدر غصه خورد که با خودش گفت:
دیشب چقدر من خوشبخت بودم
کاش قدرش رو میدونستم
اما اون دوران دیگه هرگز برنمیگرده
توی انبار موشها دورش جمع شدن
و درخت کاج برای موشها قصهش رو
تعریف میکرد
موشها با شادی و هیجان به قصه زندگیش
گوش میدادن اما درخت غصه میخورد
تا اینکه یه روز اومدن از انبار بردنش
تکه تکهش کردن تا هیزمش کنن
اون وقت فکر کرد: چقدر روزگاری که
با موشها بودم خوشبخت بودم
چقدر همه با علاقه بهم گوش میدادن
کاش قدر اون روزگار رو میدونستم
اما اون دوران دیگه هرگز برنمیگرده
این ماجرای آدمیه که همیشه آرزوهاش
زمان و مکانی دیگه ست و نمیتونه
زیبائیهای زمان خودش رو ببینه
و هیچی راضیش نمیکنه
✧✾════✾✰✾════✾✧
☑️ کـانـال آرامـش بـا خــدا☟
کلیک کنیـد ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
شب آرامشش را از خدا قرض گرفته
که این چنین آرام است
آرامشی از جنس خدا
برای امشبتان خواستارم
آسمان دلتون نور بارون
چراغ خونتون روشن
فرداتون قشنگتر از هر روز
آسوده بخوابید که
خدا مواظب همه چیز هست
شبتـ🌙ـون زیبـا
آرامش مهمان لحظههاتون🌟