فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸 الهـی بـه امیـد رحمـت تـو🌸
پـروردگارا
بہ ستـارالعیـوب بودنـت
بہ اَرْحَـمَ الرّاحِمیـن بودنـت
و بہ تمـام صفـــات
زیبـایت دلخوشـــــم
خـداونـدا
امـروزمـان را هم مثل همیشه
در پناهـت بخیــر کن
《آمیـن یـا اَرْحَــمَ الرّاحِمیـن》
⚘ای مهـربانترین مهـربانان⚘
➯ @Arameeshbakhoda
برخیـز آغوشت را از صبـح پر کن
آغـاز شو مانند روزهـای آفتابی
جهـان منتظـر بانگ
سـلامهای آشنـای توسـت
پـس عاشقانـه و بلنـد
بہ زنـدگی امـروزت
سـلام کن...
سـ🌸ـلاااااام
صبـح زیبـاتون بخیـر
روزتـون سرشـار از
آرامـش و شـادی
زندگیتـون پر از خیـر و برڪت
➯ @Arameeshbakhoda
میدونید امـروز چه روزیه؟
امـروز پایههای فردا و فرداهاست
اگر میخوای فردات قشنگ باشه
امـروزتو قشنگ بساز
امـروز بیائیم قرار بذاریـم
بہ غم و غصهها و مشکلاتمون بگیم
امـروز روزِ شـادیه
لطفاً بذاریـد شـاد باشـم
این دو بیت مولانا میتونه تمام
لحظههامونو عاشقانـه کنه
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
🌸 خـداونـدا
اكنون از سراسر اين كره خاكی
نام قـدوس تـو را صدا میزنیم
اميـد مـا بہ انسـان نيست
بلكه بہ محبـت توست
اكنون زن و مرد، پير و جوان
بہ روی زانوانمان آمدهایـم
و دستهای خود را بہ سمـت
تخت پر فيض تـو برافراشتيم
🌸 خـداونـدا
میدانم ڪه برای تـو مهم نيست
بہ چه سمت نشسته يا ايستاده باشيم
برای تو قلبی با توبهٔ واقعی مهم است
در هر موقعیتی
🌸 خـداونـدا
ما را از دردهايمان نجات ده
امروز بيش از هر زمان ديگر
بہ تـو نيازمنديم
ای شاه شاهان بر ما رحم فرما
میدانیم ڪه اين ويروس و امراض
از شرير است تا بلكه دگر بار
بہ ياد آوریم بہ خود تكيه نكنيم
بلكه بہ تو آفريننده جهان هستی اميد ببندیم
گناه کردهایم و از آزادی و برڪت تـو بہ درستی بهـره نبرديم.
🌸 حال ای خـداونـد
دعا میکنیم ڪه مـا انسـانهای
خطاكار و بد رفتـار را ببخشی
در كلامت میخوانیم ڪه انسان
چقدر ضعيف است
او مثل نفسی ڪه میكشد ناپايدار است
هرگز بہ انسان توكل نكنيد
تمام شکوه و عظمت انسان از بین خواهد رفت و غرور آدمیان بہ خاک نشانده خواهد شد و بتها بہ کلی نابود خواهند گردید و در آن روز فقط خداوند متعال خواهد بود.
─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
➯ @Arameeshbakhoda
🌸↶ خوشبختی یعنی اینکـه
#خــدا رو داری ↯
پس بہ فضل و رحمت خدا شاد باش
《قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِکَ
فَلْیَفْرَحُوا، هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ》
📖سوره یونـس، آیه ۵۸
◽️⇦ بگو: بہ فضـل #خـدا
و بہ رحمـت او باید خوشحال شوند
ڪه این، از تمـام آنـچه دارنـد
و جمـعآوری میکنند، بهتـر است.
➯ @Arameeshbakhoda
پـ♡ـروردگارا
امشب از تـو #روحــی وسیـع
میخواهم آنقـدر ڪه فرامـوش
نکنیم این تـو هستی ڪه دلیل
تمـام لبخندها، شادیها، خوشیها
و اتفاقات زیبـای زندگی ما هستی
الهـی
در اين شـب زیبـای بهـاری
و در ايـن لحظـه
بہ حـق تمـامی اسمـاء
و صفات بی انتهـای خويـش
آرزوی همـه را
بہ هـدف اجابـت بنشـان
شبتـ🌙ـون بخیـر در پنـاه خـدا🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
الهـی🌷
ای نفست هم نفـس بیڪَسان
جز تـو کسی نیست کَس بیڪَسان
بیڪَسَم و هم نفـس مـن تویی
رو بہ ڪه آرم ڪه ڪَس من تویی
بـا توڪل بہ اسـم اعظمـت
روزمـان را آغـاز میڪنیم
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
➯ @Arameeshbakhoda
سـلام و درود
دوستـان و همـراهـان گلـم💞
صبحتـون پـر از خیـر و برڪت
در پنـاه پـروردگار
امـروزتـون بخیـر و نیـکی
روزتـون پـر از انـرژی مثبـت
حـال دلتـون خـوب
وجودتـون سـلامت
زندگیتـون غـرق در خوشبختی
الهـی امـروز
بـا یک انـرژی مثبـت
بـا یک اتفـاق خـوب
بـا یک خبـر خوش
بـا یک رونـق کاری
بـا یک نـگاه زیبـای خـدا
زندگیتـون شـاد بشـه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
عـادت کن هر روز صبــح
بہ محض برخاستن از رختخواب
از روز خوبی ڪه در پیـش داری
سپاسگزار باشی
بہ طوری ڪه انـگار آن روز
اتفـاق افتـاده اسـت
زمانی ڪه تـو بابت چیزهایی ڪه
از قبـل داشتهای خـدا را شکر میکنی
نیروئی قـوی بہ کائنـات میفرستی
این سیگنال کائنـات را وادار بہ
بـرآوردن آن چیـزها میکنـد
چون کائنات از سیگنال شکرگزاری تـو
بـاور میکننـد ڪه تـو بـاور بہ
داشتـن خواستـههایت داری
🌸خـدایـا شکـررررررت🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
الهـی
آرامشی عـطا فرمـا
تـا بپذیـرم
هر آنچه را نمیتوانـم تغییر دهم
و شهامتی ڪه تغییر دهم
هر آنچه را ڪه میتوانـم
و دانشی که تفـاوت
میان این دو را بدانـم.
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
از اینکه در خانه خود را قرنطینه کردهاید نرنجید...
آن قدر اسارتش طولانی شده بود
که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمیگردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!
همسر شهید لشگری میگفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود
او اولین کسی بود که رفت
و آخرین نفری بود که برگشت
اسیر که شد پسرش علی چهار ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود
وقتی بازگشت از او پرسیدند:
این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او میگفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور میکردم سالها در سلولهای انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود
حسین میگفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک مارمولک هم صحبت میشدم
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت پنج دقیقه آفتاب را داشتم
از لحظه لحظه در خانه ماندن
و با خانواده بودن بهره ببرید...
─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
شــبها....
شکرگزاری را فراموش نکنیم
برای همه نعماتی ڪه بہ چشم نمیآیند
ولی بدون آن نعمـات
زنـدگی ما تهی و بی مـزه
و بی معنـا و ناممکـن بود
مثل هر نفسی ڪه میکشیـم
سـلامی ڪه از سر وجـود از
عزیـزی میشنـویم
و همین خوابی ڪه شـبها
ما را بہ رؤیاهایمان پیوند میزند
و بہ آرامـش و سکون میرساند.
شبتـ🌙ـون پـر از عـطر خـدا🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
✨الهـی
نـام بـا عظمـت تـو
زبـان قلـم را میگشايـد
تـو آغـاز هر كلمـهای
و صبـح كلمـهای اسـت
لبريـز از نـام تـو …
صبـح تنهـا
بـا نـام تـو آغـاز میگـردد
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
ﺧـ♡ـﺪﺍﯼ مهـربانیهـا
ﺑﯿـﺶ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿـﺰ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺪﯾـﻪﺍی ڪﻪ ﻫﺮ شـب
ﺑﺎ ﻫـﺰﺍﺭ ﻋﺸـﻖ ﻭ ﺍﻣﯿـﺪ
بہ مـا میدهی از ﺗـﻮ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭیم
ﻫﺪﯾـﻪﺍﯼ ڪﻪ ناﻣـﺶ آرامـش است
شـب را بـدون
افسوس امـروز رفتـه
بـدون آه گذشتـه تمـام کن
بہ فـردا فکر کـن
ڪه روز دیگـری اسـت
ایمـان داشتـه باش
بہ فردایی ڪه
بعد از یک شـب تاریک میآیـد
شبتـ🌙ـون منـور بہ نـور خـدا🌟
➯ @Arameeshbakhoda
پنجره را بگشای
دیدگانت را به آفتاب گره بزن
و برای امروزت خوشبختی
را زمزمه کن
امروز خدا لبخندش
را به تو میبخشد
صبـ☀️ـحها
مسیری روشن آغاز میشود
به سـوی مقصدی و هدفی
پس با همه توانت قدم بردار
و یادت باشد
همه آنچه زیباست در همین مسیر
و در بین راه رسیدن نهفته است
روز خوب را خودت میسازی
روز بد را ديگران
پس سعی کن یه سازنده عالی باشی
تا یه مصرف کننده ناتوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
اگه بهمـون بگن
این چند روز رو بہ کسی پیام نزن!
بیخیال چک کردن تلگرام
و اینستاگرام و واتساپ شو📱
بہ هیچ کس زنگ نزن!
اصلاً چند روز موبایلت رو بده بہ ما
چقـدر بهمون سخت میگذره؟!
حالا اگہ بگن چند روز قرآن نخون چی؟!
چقدر بهمون سخت میگذره؟!
#بانبودنکدومشبیشتراذیتمیشیم!؟
نرسه اون روز که ارتباط با بقیه رو بہ
ارتباط با خـدا ترجیح بدیم ✗
#آرامـشفقـطخـداسـت♡
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔻کاسب بیمروّت🔻
کاسبهای قدیم در عین حال که پول در میآوردند و کاسبی میکردند
بنای اصلیشون خدمت به خلق بود و به اصول اخلاقی خیلی اهمّیت میدادند
به همین خاطر هر صنف و هر شغلی برای خودشون فتوّتنامه یا مرامنامه داشتند
نانوا، نجار، خیّاط، قصاب و...
مثلاً توی فتوّتنامه قصابها اومده بود که:
🐑 حیوان رو جلوی حیوان همنوعش نکشند
🔪 چاقو رو جلوی چشم حیوان تیز نکنند
👀 قصاب موقع ذبح، تو چشم حیوان نگاه نکنه
🐮 قبل از جان دادن کامل، سر حیوان رو جدا نکنند
🐏 قبل از سرد شدن بدن، پوست حیوان را نکنند
و...
یعنی حتی قصاب هم باید به یکسری حدّ و حدود پایبند باشه و در حقّ حیوانات هم قساوت نداشته باشه
در اسلام هم به رعایت حقّ #حیوانات خیلی سفارش شده ↯
💠🔹پیامبر اکرم ﷺ فرمود:
《ما مِن دابَّةٍ طائرٍ و لا غَیرِهِ یُقتَلُ
بغَیرِ الحقِّ إلاّ ستُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَةِ》
هر حیوانى پرنده یا غیر آن که به ناحق کشته شود در روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد
◄ کنز العمّال، حدیث ۳۹۹۶۸
◄ منتخب میزان الحکمة ۱۷۰
💠🔹و همان حضرت فرمود:
《لا تَضْرِبوا الدَّوابَّ عَلى وُجوهِها
فإنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ الله》
به صورت حیوانات سیلی نزنید
زیرا آنها حمد و تسبیح خدا مىگویند
◄ الکافی، الخصال و میزان الحکمة
امّا کاسبهای امروز چی؟؟!!
#فتوت دیروز کجا
#قساوت امروز کجا؟!
وقتی خدای ما بشه پول و قبلهٔ ما بشه بازار حاضریم برای تنظیم بازار (بخونید تعظیم بازار) میلیونها جوجهٔ یکروزه رو زنده به گور کنیم و ککمون هم نگزه
بعداً میگیم چرا برکت از زندگیها
و سفرههامون رفته!
وقتی #اخلاق در کاسبی
محور قرار نگیره نتیجه میشه همین
برای سود بیشتر، کوتاهترین
و سادهترین مسیر رو انتخاب میکنیم
❌من سود کنم، بقیه به دَرَک❌
اصلاً خاصیت نظام سرمایهداری همینه:
یه روز برای تنظیم بازار گندم و ذرّت
گندم و ذرّت رو به دریا میریزه
یه روز برای تنظیم بازار مرغ
میلیونها جوجه رو زنده به گور میکنه
و حتماً فردا روزی برای سود بیشتر
جان انسانها رو میگیره
خاک بر سر بر این تفکری که به اسم تمدّن، انسان رو به یک «حیوان بازاریاب» تبدیل کرده...
کسی چه میدونه؟!
↫◄ شاید #کرونا دست انتقام طبیعت باشه، که میخواد این «حیوان بازاریاب» رو در قبال همهٔ ظلمهایی که در حقّ سایر جانداران مرتکب شده، ادب کنه!!!
─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
یک روز از خواب بیدار میشوی و به تو
میگویند: این آخرین روز زندگی توست!!
از جایت بلند میشوی دلت به حال خودت میسوزد با خودت فکر میکنی امروز چقدر میتوانی بیشتر زندگی کنی بیشتر از زندگی لذت ببری!
دوش میگیری، از کمدت بهترین لباسهایت را انتخاب میکنی و میپوشی
جلوی آینه میایستی موهایت را شانه میکنی، به خودت عطر میزنی و غرق فکر میشوی که امروز باید هر چه میتوانی مهربان باشی، بخشنده باشی، بخندی و لذت ببری!
از خواب بیدارش میکنی به او میگویی در این همه سال که گذشت چقد دوستش داشتی و نگفتی چقد عاشقش بودی و نمیدانست!
به او میگویی مرا بیشتر دوست بدار
بیشتر نگاهم کن، بگذار بیشتر دستانت را بگیرم و به این فکر میکنی فردا دیگر نمیبینیاش و چقدر آن لحظهها برایت قیمتی میشود
لحظههایی که هیچ وقت حسشان نمیکردی
دوتایی از خانه میزنید بیرون
میروی ته مانده حسابت را میتکانی
کادو میگیری برای مادرت و پدرت به سراغشان میروی و به آنها میگویی که چقد برایت مهم هستند که چقد مدیونشان هستی
مادرت را بغل میکنی، پدرت را میبوسی و اشک میریزی چون میدانی فردا دیگر نیستی
آن روز جور دیگری مردم را نگاه میکنی
جور دیگری به داشتههایت اهمیت میدهی
جور دیگری میخندی، جور دیگری دلت میلرزد، جور دیگری زنده هستی و دائم به این فکر میکنی که چقدر حیف است اگر نباشم
آن روز میفهمی هیچ چیز به اندازه بودنت و ماندنت با ارزش نبوده و نیست
شب که میشود میگویی: کاش فردا هم بودم!
خوب اگر فردا هم باشی قول میدهی
همین گونه باشی یا نه؟!
ممکن است فردا باشی
قدر لحظههایت را بیشتر بدان
چون هیچ چیز به اندازه خودت و ماندنت
ارزش ندارد!
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
پسر بچهای پرنده زیبائی داشت
او به آن پرنده بسيار دلبسته بود
حتی شبها هنگام خواب قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابیید
اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند از پسرک حسابی کار میکشيدند
هر وقت پسرک از کار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس میگفت:
نه، کاری به پرندهام نداشته باشيد
هر کاری گفتيد انجام میدهم
تا اينكه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بیاورد و او با سختی و كسالت گفت: خستهام و خوابم میآید
برادرش گفت:
الآن پرندهات را از قفس رها میکنم!
پسرک آرام و محكم گفت:
خودم ديشب آزادش كردم رفت
حالا برو بذار راحت بخوابم
که با آزادی او خودم هم آزاد شدم
اين حکایت همه ما است
تنها فرق ما در نوع پرندهای است
كه به آن دلبستهايم
پرنده بسیاری پولشان
بعضی قدرتشان
برخی موقعیتشان
پاره ای زیبائی و جمالشان
عدهای مدرک و عنوان آکادمیک
و خلاصه شيطان و نفس
هر کسی را به چیزی بستهاند
و ترس از رها شدن از آن سبب شده
تا ديگران و گاهی نفس خودمان
از ما بیگاری كشیده و ما را رها نكنند
پرندهات را آزاد کن ...
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
روزگاری مردی فاضل زندگی میکرد
او هشتسال تمام مشتاق بود راه خداوند را بیابد او هر روز از دیگران جدا میشد و دعا میکرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود
یک روز همچنان که دعا میکرد
ندایی به او گفت به جایی برود
در آنجا مردی را خواهد دید که راه
حقیقت و خداوند را نشانش خواهد داد
مرد وقتی این ندا را شنید بیاندازه مسرور شد و به جایی که به او گفته شده بود رفت
در آنجا با دیدن مردی ساده، متواضع و فقیر با لباسهای مندرس و پاهایی خاک آلود متعجب شد!
مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد
اما کس دیگری را ندید
بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت:
روز شما به خیر
مرد فقیر به آرامی پاسخ داد:
هیچوقت روز شری نداشتهام
پس مرد فاضل گفت:
خداوند تو را خوشبخت کند
مرد فقیر پاسخ داد:
هیچگاه بدبخت نبودهام
تعجب مرد فاضل بیشتر شد:
همیشه خوشحال باشید
مرد فقیر پاسخ داد:
هیچگاه غمگین نبودهام
مرد فاضل گفت: هیچ سر درنمیآورم
خواهش میکنم بیشتر به من توضیح دهید
مرد فقیر گفت:
با خوشحالی این کار را میکنم
تو روزی خیر را برایم آرزو کردی
در حالیکه من هرگز روز شری نداشتهام
زیرا در همه حال خدا را ستایش میکنم
اگر باران ببارد یا برف
اگر هوا خوب باشد یا بد
من همچنان خدا را میپرستم
اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد، باز خدا را ستایش میکنم و از او یاری میخواهم بنابراین هیچگاه روز شری نداشتهام
تو برایم خوشبختی آرزو کردی
در حالیکه من هیچوقت بدبخت نبودهام
زیرا همیشه به درگاه خداوند متوسل بودهام و میدانم هرگاه که خدا چیزی بر من نازل کند، آن بهترین است و با خوشحالی هر آنچه را برایم پیش بیاید میپذیرم
سلامت یا بیماری، سعادت یا دشمنی
خوشی یا غم، همه هدیههایی از سوی
خداوند هستند
تو برایم خوشحالی آرزو کردی
در حالیکه من هیچگاه غمگین نبودهام
زیرا عمیقترین آرزوی قلبی من زندگی کردن بنا بر خواست و اراده خداوند است.
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
همسرم سرما خورده، برای اداره استعلاجی گرفته و در خانه مانده،از صبح تا شب دراز کش روبروی تلویزیون است یا در اتاق خواب میخوابد
بنده خدا بدجور چاییده، برایش پتو می آورم و رویش میگذارم
روز اول سوپ، روز دوم آش شلغم
روز سوم آش گوشت و روز چهارم آبگوشت بار گذاشتم
حواسم هست غذا پختنی باشد
مرتب برایش چای میآورم چون مایعات گرم خیلی مؤثر است
خلاصه خدا رو شکر بعد از سه روز حالش مساعد شد
پسرم مدرسه رو است، یکروز به خانه آمد و سرفه میکرد، شب تا صبح تب داشت
چند بار تبش را کنترل کردم که در خواب بالا نرود، روز بعد او را مدرسه نفرستادم
برایش سوپ بار گذاشتم، شیر داغ و عسل با تخم مرغ پخته برای صبحانه اش بود
آب پرتقال و لیمو گرفتم، ویتامین سی برای سرماخوردگی خیلی خوب است
دو روز تمام مراقبش بودم و بیشتر از قبل به او عزیزی میکردم و قربان صدقه اش میرفتم چون محبت درمان را تکمیل میکرد
تا خدا رو شکر او هم سرپا شد
ای وای .... انگار سرما خورده ام
صبح که پاشدم گلو درد داشتم و کما بیش سرفه هم میکردم، استخوانهایم هم درد میکند خصوصاً کتف هایم، ولی چاره ای نیست بلند شدم صبحانه را گذاشتم همسر و فرزندم باید به کارشان برسند
آنها که رفتند نهار را بار گذاشتم
آنها که دیگر سوپ نمیخورند، اشکالی ندارد دو غذا میپزم، یک سوپ کوچک برای خودم و لوبیا پلو برای آنها
مرتب چای میخورم باید زود سرپا شوم
وگرنه کار خانه میماند، تازه فصل امتحانات پسرم شروع شده باید در درس خواندنش بیش از پیش حواسم جمع باشد
ظهر میشود همسر و فرزندم میآیند
سفره را میگذارم و مثل روزهای قبل و قبلتر غذا میخورند ولی من سوپ خوردم
انگار متوجه نشدند غذایم پرهیزی است
صدای سرفه هایم هم کسی نشنید
بعد از نهار حتی فکر شستن ظرفها برایم عذاب آور بود، بیخیال شدم به اتاق خواب رفتم و پتو رویم گذاشتم که بخوابم
همسرم وارد اتاق شد و گفت: امروز بعد از نهار از اون چایی های همیشگی ندادی خاااانم
همان لحظه من هم یاد مادرم افتادم
خدا بهش سلامتی بده، اینجور مواقع نهار و شامم را میپخت و دست برادرم میفرستاد به همراه یک سوپ لذیذ برای خودم
گاهی خودش هم میآمد و کمی برایم جمع و جور میکرد، اگر خانهاش هم میماند چندین بار تماس میگرفت و جویای احوالم میشد
مادربزرگم قبل رفتن به خانه بخت
دم گوشم گفت: دست مادرت را ببوس و بدان برای یک زن فقط مادر در لحظه ناخوشی کارساز است.
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
دوستی نقل میکرد یکی از دوستان مدتی سردرد عجیبی گرفت، مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود
دکتر به او آزمایشات از مغز نوشت
بعد از تحمل استرس طولانی برای اخذ نتیجه آزمایشات و صرف هزینه زیاد، روزی که برای دریافت پاسخ آزمایش با من و یکی دیگر از دوستان بیمارستان رفتیم
چشمانش و قلبش میلرزید
متصدی آزمایشگاه با اصرار زیاد ما گفت:
شکر خدا چیزی نیست
از خوشحالی از جا پرید انگار تازه متولد شد متصدی آزمایشگاه به من کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو
چیزی نیست شکر خدا سالم هستی
در علت این کار او عاجز ماندم
متصدی که مرد عارفی بود گفت:
دوستت بعد از تحمل استرس و هزینه مبلغ زیاد، الان که فهمید سالم است، دیدی چه اندازه خوشحال شد و اصلاً ناراحت نشد هزینه کرده بود
پس من و تو که سالم هستیم
اگر واقعاً خدا را شاکر باشیم
باید الان دست در جیب برده حداقل یک صدم هزینهای که دوستمان کرد تا فهمید سالم است، صدقهای به شکرانه این نعمت الهی بدهیم که بدون صرف استرس و پول فهمیدیم مغزمان سالم است و بیماری نداریم
《الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ》
سوره بقره، آیه ۲۶۸
شیطان با وعده و ترساندن شما از فقر
مانع انفاق و بخشش شما
و دیدن نعمتهای الهی میشود.
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
یه جوایزی بود برای قرعه کشی حسابهای قرض الحسنه، بیست و پنج میلیون تومن نقد
اسامی که میاومد میفرستادیم شعب که به مشتری اطلاع بدن که بیاد یه جشنی بگیریم و تو جشن حواله ها رو بدیم
تحویل جایزه ها یکی از بامزه ترین کارهای من بود، همه جور آدم میاومد با اخلاقهای مختلف
هر کی یه ژستی میگرفت، یکی خودش رو میزد به بی تفاوتی، یکی خوشحال بود، یکی مضطرب
یه روز تو دفتر نشسته بودم یه همکارمم بود که داشت برای همین جوایز کمک میکرد، دیدم یه پیرمرد حدوداً ۷۰ تا ۷۵ ساله با یه تیپ خیلی شیک اومد تو، با صدای بلند سلام داد، محکم با من دست داد، بعد دستشو برد با همکارم که خانم بود دست بده، همکارم بنده خدا مردد بود ولی دستش رو جلو آورد و مصاحفه کرد
پیرمرد لهجه اش کاملاً ترکی استانبولی بود، اون هم طرفهای شمال شرق ترکیه، قهقهه میزد و میخندید، دیدم از اون آدمهایی است که حیفه زود بره
گفتم: حاجی بشین یه چایی بیارم
گفت من حاجی نیستم، ولی قراره با این پول برم حج
با خودم گفتم شاید از اینهاست که یه عمر آرزوی رفتن به مکه رو داره
گفتم: خدا قبول کنه ایشالا، عجب سعادتی
من نرفتم ولی میگن خیلی سفر خوبیه، تو این سن خیلی سعادت بزرگیه که آدم بره مکه و...
هی داشتم همینجوری میگفتم
گفت: بشین ول کن این حرفهارو، من سفرهای خیلی بهتر رفتم، ندید بدید نیستم، این فرق داره
نشستم کمی از این ور و اون ور گفت
گفت: من اصلاً تو برنامه ام نبود برم مکه
اعتقاد ندارم حقیقتش
من کل دنیا رو گشتم، از تیپش هم معلوم بود،
گفت: روسیه رفتی؟
موبایلش رو از جیبش درآورد و عکسهای سن پطرزبورگ رو نشون داد، تایلند رفتی؟ عکسهاش رو نشون داد، اوکراین رفتی؟ چند تا عکس از کیف نشون داد
ایتالیا، اسپانیا، بلغارستان، گرجستان، رومانی، آلمان...
خیلی شیک و بامزه حرف میزد، قهقهه میزد شیشه ها لرزه میکرد، خیلی خوش داماخ بود
میگفت: فکر نکن جایی رو ندیدم، ببین اینجا فلان جاست، اینجا بهمان جاست، وسط کار هم دو سه بار خانمش رو نشون داد
گفت: این هم خانممه
این پول برای اونه که با هم بریم مکه
داستان داره برای خودش
گفتم: چه داستانی؟
گفت: من میلیارد پول دارم، اینجا خونه دارم، باغ دارم، ملک املاک دارم، ترکیه هم همینطور
الان هم سالهاست دیگه رفتم ترکیه زندگی میکنم با خانمم، سالی یکی دو بار فصل باغ باغات میام ایران
میگفت: سه روز پیش تو خونه نشسته بودیم،
خانمم گفت: من از تو خیلی راضیام خیلی مرد خوبی هستی، بهترین زندگی، بهترین خونه، کل دنیا رو گردوندی منو
فقط یه آرزو دارم اونم مکه
منو یه مکه هم بفرست یا ببر
بذار خوبیهات تکمیل شه، یه مکه هم برم دیگه آرزویی ندارم
میگفت: گفتم نمیبرم، من اعتقادی به مکه رفتن ندارم، هر جایی بردمت با پول خودم بردم، تو هم به خدات بگو یه پولی بده بریم مکه
میگفت: پیش خانمم رو به آسمان کردم گفتم
خدایا مگه نمیگی دنیا مال توست
آسمان و زمین و همه چی برای توست
من که در مقابل تو هیچم با پول خودم با ثروت خودم اینو این همه گردوندم، تو هم اگه واقعاً راست میگی یه پولی بده من اینو ببرم مکه
برای تو که چیزی نیست کل دنیا برای توست
میگفت: کلی اینجوری گفتم و گفتم، تهش هم به خانمم گفتم اگه خدات داد، میبرمت مکه، نداد هم که هیچ من پولی برای مکه ندارم
میگفت: فرداش برادر زاده ام زنگ زد
گفت از بانک میگن برنده بیست و پنج میلیون تومن شدهای
قسم میخورد میگفت: من اصلاً نمیدونم کی این حساب باز کردم، راست هم میگفت با ۵۰ تومن موجودی برای سالها پیش بود حسابش
میگفت: خدا زد پس کله ام گفت برای من فیگور نگیر بابا
فقط میخندید، میگفت باور کن این پول برای من پولی نیست، ولی مزه اش فرق داره
باهاش میبرمش مکه
میگفت: فقط از این پشیمونم که کم خواستم (قهقهه)
آدم از خدا به اون بزرگی باید چیزی بخواد در شأن خدا
میگفت: باور کن بخوای میده
من نه نماز میخونم نه روزه میگیرم
ولی میگم: ازش بخواهی میده
موقع رفتن هم آدرس داد، گفت بیا برو من از مهمان خوشم میاد
✍️دکتر مرتضی عباد
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
روزگاری ساعت سازی بود که ساعت نیز تعمیر میکرد، روزی مردی با ساعت خرابی وارد مغازه شد
گفت: ساعتم خراب شده فکر میکنید که میتوانید درستش کنید؟
ساعت ساز جواب داد: خب، البته سعی خودم را میکنم
مرد گفت: متشکرم اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است و ساعتش را برداشت و رفت
بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت: ساعتم کار نمیکند اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یکی را هم اینجا، مطمئنم مثل روز اولش کار میکند
ساعت ساز چیزی نگفت، ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود
ظهر نشده بود که مرد دیگری وارد مغازه شد ساعتش را گذاشت و گفت: یک ساعت دیگر برمیگردم تا ببرمش این را گفت و مغازه را ترک کرد
قبل از اینکه مغازه تعطیل شود چهارمین مرد وارد مغازه شد گفت: قربان ساعتم کار نمیکند من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمیدانم لطفا هر وقت آماده شد خبرم کنید
به نظر شما از میان چهار مرد که به مغازه آمدند کدام یک ساعتشان تعمیر شد؟؟
ما اغلب مشکلاتمان را نزد خدا میبریم و در بازگشت آنها را با خود برمیگردانیم
گاهی برای خدا تعیین میکنیم که چگونه گره از کار ما بگشاید
برای خدا زمان تعییین میکنیم که تا چه زمانی باید دعای ما را برآورده سازد
درست مثل مردانی که به ساعت سازی آمدند، باید مشکل را به خدا واگذار کنیم او خود پس از حل آن ما را خبر میکند.
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
"دل از سیاست اهل ریا بِکَن
خود باش ..."
مقدس اردبیلی رفت حمام
دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید:
خدایا شکرت که شاه نشدیم
خدایا شکرت که وزیر نشدیم
خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم!
مقدس اردبیلی پرسید:
آقا خب شاه و وزیر ظلم میکنند
شکر کردی که در آن جایگاه نبودی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟
گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد
شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی نیمه شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد
دوباره انداخت دید طلا بالا آمد
به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب، کمک کن!
مقدس گفت: بله شنیدم
حمامی گفت: اونجا، نصفه شب
کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت: نه ظاهراً نبوده
حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟
پس معلوم میشود خالص خالص نیست!!
مقدس میگوید یک دفعه به خودم آمدم
و فهمیدم یعنی چه این روایت که:
"ریا در مردم، پنهانتر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
☑️ کـانـال آرامــش بـا خـــدا☟
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda