.
#عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود.
روزی به آبادی دیگری رفت
عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود #نانوا به او نان نداد و #عابد رفت.
مردی که آنجا بود #عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه. گفت: فلان عابدبود،
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم،
#عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را #طعام می دهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم #دوزخ یعنی چه؟
#عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای #رضایخدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای #رضایتدل بنده خدا یک آبادی نان دادی!
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01