چو بستی دربروی من به کوی #صبررو کردم
چودرمانم نبخشیدی بدردخویش خو کردم
چرا رودر تو آرم من که خود راگم کنم در تو
بخود بازآمدم نقش تودرخودجستجو کردم
#خیالت ساده دل تربود و باما ازتو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم
فشردم باهمه مستی به دل سنگ #صبوری را
زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده بااشک ندامت شست وشو کردم
صفائی بود دیشب با #خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
#شهریار
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01