eitaa logo
ذاکرین آل الله
297 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
320 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ یا سیدنا و مولانا........ یا وجیها عندالله..اشفع لنا عندالله "حَسن" بگو و ببین اسم محترم این است هزار شکر مرا ذکر دم به دم این است بگو همیشه که یا محسن بحقّ حسن که پیش حضرت حق بهترین قسم این است سه بار زندگی اش را تمام بخشید او به هر چه هست کشیدن خط عدم این است گرفته لقمه برای جذامیان حتی بگو به مدعیان ، معنی کَرَم این است به وقت بذل کریم و به وقت رزم دلیر سخاوت است و شجاعت ، هم آن و هم این است جمل که رفت به میدان ، علی چنین می گفت : محمد حنفیّه ببین جَنَم این است که گفته است حسن بی حرم بُوَد اصلا؟! میان دل حرمش باشد و حرم این است ۱۴ رمضان ۱۴۴۳
|⇦•کجاست اهل دلی... وتوسل به حضرت سیدالشهدا سلام‌الله علیه ویژۀ ماه مبارک رمضان کجاست اهل دلی که نگاهِ ما بُکند برای حال خرابِ دلم دعا بُکند *عارف بزرگ‌سیدعلی قاضی میگه: نیمه شبی آمدم تو‌ این خونه های قدیمی تو حوض وضو‌ بگیرم... میگه خواستم‌ وضو‌ بگیرم دیدم‌انگار یه نوری امشب به قلبم‌ میشینه، هرچی فکر کردم خدایا من که کاری نکردم! این نور از کجا داره میاد؟ آقاسیدعلی قاضی میگه: خدایا! این نور به عمل من نیست از کجا داره میاد؟ میگه یهو‌ دیدم تو یکی از این‌ خونه ها یه طلبه ای دستاش رو‌ برده بالا میگه خدایا من سید علی قاضی رو‌دوستش دارم، خدایا یه نوری بهش عنایت کن. دیدم به دعای خیر اون‌ رفیقم من نور دیدم‌.....* کجاست خِبره طبیبی که کیمیا داند مس وجودِ مرا بهتر از طلا بکند به ذره گر نظر لطف، بوتراب کند به یک نگاه مرا بنده ی خدا بُکند همین که داد و فغانم بلند شد دیدم جناب خواجه ی شیراز این ندا بکند: طبیبِ عشق مسیحا دَم است و مُشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند....؟! عاشق منم که یار به حالش نظر نکرد... ای خواجه درد هست و لکن طبیب نیست.... عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟! ای خواجه درد نیست و لیکن طبیب هست... چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟! مرا بگیر و درِ خانه ات مقیمم کن چقدر عبد فراری برو بیا بکند... به کارمن گره خورده است اما گشایش از گره ام ذکر یارضا بکند *مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا روایتی رو آوردند خیلی عجیبه، میگن: وقتی نیشابور حضرت رضا اون حدیث معروف رو فرمودند آمدند از بین جمعیت رد بشن دیدند یه نفر هی به این‌ محافظا میگه: من‌ یه ذره با آقا کار دارم، میخوام یه ذره امام رضا رو ببینم... میگه اون قدر اصرار کرد، آقا متوجه شدند، فرمودند: برید کنار، بیا جلو‌ ببینم‌ چیکار داره، میگن: اومد عنان اسب امام رضا رو گرفت... گفت: آقاجان! درِ گوشی میخوام بگم. فرمود: بگو، صدا زد: یا امام رضا! به اینا گفتی منم فهمیدم، اینا همه اهل ولایت شما نبودند، من اهل ولایت شمام، آقا لبخند رو لباشون اومد، آقا یه چیزی به من بگو که به اینا نگفتی... یه راز به من بگو، امام رضا یه نگاهی کرد گفت یه‌چیزی بهت میگم اگر بگیری همه عالم مال توئه. گفت چیه؟ گفت: همین قدر بدون: محبت جد ما حسین، تو قلب فاجر هم نفوذ می کنه... اگر دیدی دلت مرده است برو کربلا... اگر دیدی بیچاره شدی برو کربلا... یه جوری راه رو بر ابی عبدالله تو کربلا بستند... امام صادق فرمود: مثل یه گنجشکی که تو قفس گیرش بندازند، از هر طرف حمله کنن یه جوری ابی عبدالله رو توی تنگنا گذاشتند.... خدا گفته: حسین! راه همه قلب ها رو به روت وا کردم عزیزم... به هر دلی میخوای بتابی، بتاب عزیز دلم...* چه می شود شب جمعه، یکی زِ کرب و بلا حواله ای بفرستد مرا صدا بُکُند *همه ی اهلبیت وقتی جون می دادند نگاهشون به بالا سرشون بود. امام صادق فرمود: بین ما اهل بیت فقط یک نفر جون میداد به آسمون نگاه نمی کرد.. از تو گودی قتلگاه با کنارِ سر خیمه هاش رو نگاه می کرد...* حسین‌چوخ باخما خیمیه من اوزومدَ حسینچیم اَخْیامیدَه او‌خیمه ی نالان‌ منم‌ کیدی .
. کوله بارت بربند، شاید این چند سحر فرصت آخر باشد.. که به مقصد برسیم بشناسیم خدا را و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم. .
『کتاب لَيْلَةُ الْقَدْر』 ♦️ متن مراسم احیا و قرآن به سر گرفتن ویژۀ ◈براي اجراي مداحان اهلبيت عليهم السلام در شب های قدر ماه مبارك رمضان ◈اجرا شده توسط مداحان مشهور کشور ♦️ شامل و 👇👇👇👇👇👇👇
『کتاب ماهِ محراب』 ♦️ متون برای اجرای مداحان اهلبیت علیهم السلام در ماه مبارك رمضان◈ ♦️ شامل و اجرا شده توسط مداحان مشهور کشور ◈ 👇👇👇👇👇👇
متن اشعار و نوحه های شهادت امام علی علیه السلام قدر نوزدهم ماه مبارک رمضان 👇👇👇👇👇
|⇦•تب گرفته تمامِ جسمِ مرا .. و توسل به امیرالمومنین ویژۀ شب های قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان امشب بریم خونۀ مولا، اما نه بذار بریم دَرِ خونۀ دخترش، آخه امشب علی خونۀدخترش مهمون بوده، هی میدید بابا میره وسط حیاط، هی به آسمون نگاه میکنه، هی زیر لب میگه:" إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون"، هی زیر لب میگه:" دارم میام، دوریمون داره تموم میشه .. اومد وسطِ حیاط، بابا جان! با کی حرف میزنید؟ بابا! یه شب مهمون ما شدی ببین داری چیکار میکنی با دلِ دخترت، بعد از این همه هم که اومدی خونۀ دخترت نمیآیی بشینی؟ چرا اینجوری میکنی بابا؟ فرمود: دخترم! امشب، شبِ وصلِ منِ، دخترم! خیلی دلم برا مادرت تنگ شده .. خداحافظی کرد، راه افتاد، همچین که اومد از در بیرون بره، دید این مرغابی ها دورِ حضرت رو گرفتن، می فهمن امیرالمؤمنین کجا داره میره، خیلی عجیبِ، میگه: امیرالمؤمنین به دخترش سفارش مرغابی ها رو کرد، گفت: اینهارو آب و غذا بهشون بده..."آقاجان! سفارش حیوونا رو میکنی، میشه یه سفارشی مارو هم به دخترت بکنی؟" تا اومد بره این لباس و این عبا گیر افتاد به دستگیره در، حضرت لباس رو از دستگیره در آوُرد شاید اونجا زمین نشست، نمی دونم، یه آهی کشید، چی شده؟ علی نگاهش به در افتاده .. اینجا لباس علی به در گیر کرد، یهو دلش رفت سی سالِ پیش، اون لحظه ای که فاطمه اش پشتِ دَرِ ..* تب گرفته تمامِ جسمِ مرا همه جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند او بیاید برای تسکینم گرچه بستند باز میریزد خونِ دل از شکاف زخمِ سَرَم زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم دور بستر، حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه هاش جا انداخت برو قنبر میان هرکوچه بگو از حال و روزِ غمبارم کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم *چیکار داری با یتیم ها؟ همه رو جمع کرد...* این حسین است ، چهره ی او را ای پسربچه ها نگاه کنید سَرِ رخت و لباس او نکند کشمکش بین قتلگاه کنید سنگ از روی بام ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید آه و نفرین من به کوفه اگر از سری معجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود صاحبان تنور بعد از این به سَرِ آفتاب رحم کنید اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید رضا قربانی سید پوریا هاشمی * تو رو خدا ببخشید دیگه، شبِ قدرِ...* نیزه می رفت و بر می گشت چشماش باز و بسته میشد هر کس تویِ مقتل اومد اونقدر میزد خسته میشد زود راحتش کنید، رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه، میدونید کیِه میخواید هتک حرمتش کنید زود راحتش کنید،نزدیکِ سه ساعتِ توی گودالِ کمتر اذیتش کنید،چشم مادرش خیره سویِ گودالِ *بالحسینِ الهی العفو...*
. خبر در مسجد را که پخش کردند اَهالی شهر می‌گفتند: مگر نماز می‌خواند! از ، جایِ و را خیلی خوب عوض کرده بود! .