#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾•
زیر سنگینی زنجیر؛ سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده
میشود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بس که شلاق به جان کمرش افتاده
آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دو رو برش افتاده
گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک ترش افتاده
هرکس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده
آن که از کودکیش مورد حرمت بوده ست
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده !
به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده
*جلو زندان جمع شدن شیعیان دوره ی موسی بن جعفر زیاد بودن. انقدر خوشحال بودن گفتن موسی بن جعفر داره آزاد میشه همه جمع شدن یک عده ای میگفتن اگه آقا رو ببینیم دست و پاشو میبوسیم. یکی میگفت اگه آقامو ببینم میگم آقا مادرم آرزو داشت ببیندت هرروز سر سفره میگفت ان شاءالله آقامون آزاد بشه ولی عمرش کفاف نداده ..یکی میگفت اگه آقامو ببینم میگم من بچگیام یبار دیدمت آرزو داشتم ببینمت..هیشکی حرف نمیزد همه تو خودشون بودن چشما به یکجا فقط دوخته شده بود اونم در زندانه یوقت دیدن لنگه های در زندان داره باز میشه شیعیان صلوات فرستادن همه بلند شدن گفتن الان آقامون و میبینیم اما نمیدونم چی دیدن.. از جلو جمعیت صدا ناله اومد دیدن چهارتا حمال زیر یک لنگه ی دری رو گرفتن هی میگن "هذا اِمامُ الرّافِضَهِ" گفت: سلام من بر آن بدنی که سرش از لنگه ی در آویزون بود .خدا موسی بن جعفر چهارده سال زندان بوده همچنان سنگینی میکنه
حضرت صورتش لاغر شده عبا رو کنار زد دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پا آقاست..ای حسینیا!شیعیان کفن آوردن تاریخ میگه هفت تا کفن قیمتی فرستادن گفتن آقامون و باید بهترین کفن و براش ببریم شیعیان اومدن بهترین تشییع جنازه
ای حسینیا خبر داری کربلا .. امام رضا وقتی اومد شیعیان دورش و گرفتن آقاجان خدا صبر ت بده بدن بابا رو دید تازیانه خورده است زخمیه ، لاغره اما بالاخره بابا رو دید و شناخت اما من بمیرم برا اون دختری که همچین که وارد گودال شد دید عمه داره گریه میکنه گفت: عمه بلند شو این بدن کیه براش داری زار میزنی؟ صدا زد عمه جان این بدن بی سر باباته یه کاری کردن دختر بابا رو نشناخت ..*
.
مداحی آنلاین - زیر سنگینی زنجیر - بنی فاطمه.mp3
8.25M
|⇦•زیر سنگینی زنجیر ...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج امام موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام کاظم (ع) میفرمایند: هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز میدارد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی •✾•
با گریه و آهِ دمادم مینویسم
در ذیلِ مُصحف، شرح ماتم مینویسم
اندوه را با جوهر غم مینویسم
این روضه را مثل محرم مینویسم
کوچه به کوچه، مجلس ماتم گرفتند
کرّوبیان با روضهخوانها، دَم گرفتند
آیاتِ قرآن، حضرت موسی بن جعفر
تسبیحِ ایمان، حضرت موسی بن جعفر
آقایِ باران، حضرت موسی بن جعفر
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر
لبتشنهٔ عشقِ توام، باران عطا کن
از دردمندانِ توام، درمان عطا کن
نورِ چراغِ شامِ تارِ مردم ما
بوی دلانگیزِ بهارِ مردم ما
بودی همیشه در کنار مردم ما
خیلی گره خورده از کار مردم ما
گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج
جز ذکرِ اللّهِ لبت، بِسمی نداریم
شیرینتر از نامِ شما، اسمی نداریم
با حِرز تو از صد بلا، قِسمی نداریم
ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم
بیماری ما زندگی منهایِ روضهست
راهِ علاج ما دو قطره چایِ روضهست
چشم مرا تر کن زمانِ ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمانها این صداها
یا فاطمهمعصومهها و یا رضاها
این خاک شد ایرانِ این خواهرْ برادر
جانِ همه قربانِ این خواهرْ برادر
دریای رحمت، ما به موجَت خو گرفتیم
از هر کسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از ضامن آهو گرفتیم
صحن رضا جان شما دارالشفا شد
پای ضریحش نطقِ طفلِ لال، وا شد
موسای طورِ غم، عصایت را شکستند
*ما، بزرگ شدهٔ سفره موسی بن جعفر و سفرهٔ اُمّ البنینیم، خدا رحمت کنه پدر مادرامون را*
موسای طورِ غم، عصایت را شکستند
با زَجرِ تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دستِ دعایت را شکستند
زیر لگدها، ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو بجز ماتم نمانده
نایِ مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه، هنوز از غُصه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون، بد زبانش نیش دارد
روی لبش، دشنامِ قوم و خویش دارد
داغِ حسن در کنج زندان میچشیدی
با ذکر مادر، درد پهلو میکشیدی
در این قفس، بال و پری دیدم، ندیدم
جز روضه چیزِ دیگری دیدم، ندیدم
زیر عبایت، پیکری دیدم، ندیدم
جز استخوانِ لاغری دیدم، ندیدم
داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عجّل وفاتی خواندهای مانند زهرا
با جوهرِ خون، نامهات توقیع گردید
اندوه تو در روزها توزیع گردید
آیه به آیه سورهات تقطیع گردید
بر تختِ پاره پیکرت تشییع گردید
با اینهمه تو بی کفن ماندی؟ نماندی
آقا! بدون پیراهن ماندی؟ نماندی
.
#قسمت_اول
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
تو موسایی اگر حتی نیندازی عصا را هم
به زندان رفتی و گردن گرفتی جرم ما را هم
تو، در بندی ولیکن اختیار دهر را داری
به دست بسته ات داده خدا ارض و سما را هم
تو که دست جوان مست را در کوچه میگیری
*تا آقا رو دید روشو برگردوند به سمت دیگه
خجالت کشید..حضرت فرمود: در هر حالی روتو از ما بر نگردون..*
تو که دست جوان مست را در کوچه می گیری
توقع می رود آقا بگیری دست ما را
در این دنیا که تشخیص مسیر زندگی سخت است
خدا را شکر افتاده به دست آشنا راهم
بابا مگه هر کسی میتونه تو مسیر این خانواده باشه اصلاً مگر دلی میتونه عاشق موسی بن جعفر باشه باید مادر خوب تربیتت کرده باشه.. باید یه عمر سفرههای موسی بن جعفر و تو خونت دیده باشی
هر موقع گرفتار میشد میگفت سریع سفره موسی بن جعفر بنداز آقا زود گره مو باز کن*
دعاهایی که بالا رفته از دست شما رفته و این یعنی که میگیری شما دست دعا را هم
شفا را غالباً از سفره ات بردن مادرها که تحت الامر نان سفره ات کردی شفا را
*چه خبره امشب تو حرم موسی بن جعفر
آی اونایی که گرفتاریهای خودتون رو
دارین حتی روتون نمیشه به عزیزترین کستون هم بگید امشب به آقاتون موسی بن جعفر بگید..*
زن بدکاره را صبوح و قدوس تو عابد کرد
مسلمان میکنی با دست بسته بی حیا را هم
*گفت برم سر بزنم، ببینم این زن بد کاره تونسته حضرتو آزار روحی بده. اومد نگاه کرد دید آقا رو به قبله رو خاکا افتاده هی صدا میزنه "صبوح قدوس رب الملائکة و الروح" دیدم این زن بدکاره هم پشت سر حضرت رو خاکا افتاده هی می گه العفو العفو العفو.. برا شما کار نشد نداره آقا جان درسته آلودهام درسته خطاکارم اما یه عمری سر سفره ی جد شما بودم آقاجون*
غریبه چهارده سال است که کت بسته میخوانی
نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را عشا را هم
*نه فقط تو غل و زنجیر نماز میخوند نانجیب گاهی وقتا با تازیانه سر نمازم آقارو میزد.. آقای شجاعی رحمت الله علیه میگفت: اومد هارون الرشیده ملعون در عالم رویا ظاهراً رسول خدا رو دید حضرت فرمود: چرا انقدر داری پسر ما را اذیت وآزار میکنی؟ زندان بان و گفت اومد سندی بن شاهک یهودی لعنت خدا بر اینها که نسلشون الان دارن ظلم میکنند. گفت چیکار داری میکنی؟ خیلی داری پسر فاطمه رو اذیت و آزار میکنه.. این فکر کرد حضرت از تو زندان یکیو فرستاده رفته شکایت کرده تو راه که میومد گفت می دونم باهات چیکار بکنم. شکایت منو میکنی.. ایشون میگفت حضرت مشغول نماز بود اینقدر براتون بگم نماز آقا بدون رکوع بود ..*
چه بیرحمانه زندانبان شکسته در دل
زندان
به مانند غرورم استخوان پا را هم
"السّلامُ علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" این واژه ی مرضوض و کلمه مرضوض رو دو جای دیگه هم به کار بردن یکی برای مادر سادات اون موقعی که نانجیب با افتخار نوشت وقتی صدا نفس کشیدناشو می شنیدم چنان با لگد به در زدم صدای شکسته شدن استخوانهای پهلو میومد..یه جای دیگه هم نوشتن یه عده با افتخار اومدن تو مجلس عبیدالله ملعون با افتخار گفتن"نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ"
ما بودیم اسبامونو نعل تازه زدیم استخوانهای سینه ی حسین کوبیده شد..
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل
آقا تو را با تازیانه میزنند با اینکه میدانند
شفاعت میکنی فردای محشر انبیا را هم
چنان با ساق پای تو غل و زنجیر ممزوجن
که با سختی جدا کردن از زخمت عبا را هم
عبا گفتیم و یاد جد عریان تو افتادیم
*آخ بمیرم قربون اون آقایی که غارتگرا ریختن تو گودال نه تنها عبا رو بردن پیراهن از تن بیرون آوردن..*
عبا گفتیمو جد عریان تو افتادیم
غم عریانش سوزاند حتی بوریا را هم
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده
آقا کمی اگر غل و زنجیرها امان بدهند
صدا هنوز در این اشک بی صدا مانده
دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری
بخوان که روضه ی مکشوفه کربلا مانده
صلی الله علیک یا اباعبدالله
بخوان که شمر نشسته به سینه ای خسته
اگر چه سینه شکسته ولی صدا مانده
* آخرین صداش داره التماس میکنه
به التماس صدای حسین یا زینب
برو حرم که غم گوشواره ها
*شنیدید بدن حضرت رو با بی احترامی
چهار تا غلام روی تخته ی پاره گذاشتن
یا زهرا نوشتن از یه طرف پاهای حضرت آویزانه سادات منو ببخشید..از یه طرف سر حضرت ازروی زمین یه نفر داد میزنه "هذا امام الرفضه"...اما شیعیان باخبر شدن خودشونو رسوندن نوشتن هفت تا کفن قیمتی آوردن به یه روایتی میگن بدن حضرت آوردن میان بازار.. الانم بری سراغ بگیری کنار حرم آقامون جواد الائمه علیه السلام و کنار حرم آقامون موسی بن جعفر بگو سوق الریاحین با دست نشونت میدن این اسم از اون موقعی بر این بازار گذاشته شد که اومدن دسته دسته اینقدر گل روی بدن ریختن بدنو میخواستن بیرون بیارن هی گل ها رو کنار زدن.. من یه بدنی رو میشناسم وقتی عمه ی سادات اومد کنارش نشست هی سنگا رو کنار می زد هی نیزه شکسته ها رو کنار می زد هی شمشیر شکسته ها رو کنار می زد حسین حسین حسین*
*کار داری با حضرت؟ دست گداییتو بالا بیار حسین حسین حسین..*
یافت آن گل را ولی بی سر شده
پاره پاره پیکری، پرپر شده
گفت آیا یوسف زهرا تویی
آنکه من گم کردهام، آیا تویی
"یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری"
.
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾•
دلا بره کاظمین و تو حرم آقا موسی بن جعفر علیهم السلام؛"السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ"یعنی سلام بر اون آقایی که گوشهٔ زندان و سیاه چالهها معذّب بود" بِالسَّاقِ الْمَرْضُوض،ِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" زنجیرها ساقِ پاهاشو خُرد کرده.."وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ"نازنین بدنش رو تخت پارهای از زندان بیرون آمد."وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وعلیَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى و علی جدّتِهِ فاطمة الزهرا" هرچه کردم دلم جای دیگه نرفت غیر از در خونهٔ بابالحوائج موسی بن جعفر علیه السلام..*
زندانیی که غیر خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دید و کس از وی خبر نداشت
هر روز، روزه بود ولی وقت شامگاه
جز تازیانه، قوت و غذایی دگر نداشت
گفت:صیاد را ببین که چه بیداد میکند
نه میکُشد مرا و نه آزاد میکند
یا فاطمه به جان تو سوگند، روزگار
زندانی از عزیز تو مظلومتر نداشت
*چه کردن با حجت خدا، گفت از روزنهٔ در به زندان نگاه کردم دیدم کأنّه لباسی روی زمین افتاده، دقت کردم دیدم حجت خدا، موسی بن جعفر، علیه السلام، سالها گوشهٔ زندان با او چه کردن، جز مُشتی گوشت و پوست و استخوان، چیزی از نازنین بدنش نماند، بمیرم..*
جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود
زنجیر را ز گردن مجروح بر نداشت
ممنوع بود کس به ملاقات او رود
یا آن عزیزِ مانده به زندان پسر نداشت
*لحظات آخر چشمشو باز کرد دید دیگه سرش روی دامن میوهٔ دلشه..*
ای نور دیده گوشهٔ زندان خوشآمدی
بر دیدن پدر تو پسر جان خوشآمدی
زندان کجا، مدینه کجا و تو در کجا
امشب مرا به این سر و سامان خوشآمدی
بر لب رسیده جانمو از دیده رفته نور
نورم به چشم و بر لبم ای جان خوشآمدی
بابا..!تو ضامن غُرَبائی و من غریب
امشب مرا به شام غریبان خوشآمدی
*ردای امامتو تحویل گرفت، پدر، گوشهٔ زندان روی دامن پسر جان داد..حسینیها! کربلاییها! دلسوختهها! گریه کنها!
اینجا آقا موسی بن جعفر، سرش به دامن میوهٔ دلش امام رضا بود لحظهٔ آخر، بمیرم، کربلا نه تنها کسی نبود سر جدّ مظلومشو به دامن بگیره، بمیرم، یا امام رضا! یه وقتی دید سینه سنگینی میکنه ...«حسین»
به همینجا ختم شد؟ نه.. خیلی طول نکشید.. این نازنین سینه زیر سم اسبها کوبیده شد.... *
«حسین »
کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون
تا نگویند حسین بن علی بیکفن است
استخوانی اگر از سینهٔ او ماند به جا
آن هم از ضربِ سُمِ اسب شکن در شکن است
*به خدا حق داشت میوهٔ دلشو صدا بزنه برام حصیر بیارین..ببخشید یابنالحسن، عذر میخوام، ببخشید آقا! شنیدم اسبهای سنگینو انتخاب کردن "و تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها".حسین ...*
.
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حاج احمد سلطانی •✾•
"السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر"
دل مبتلای حضرت موسی بن جعفر است
درد آشنای حضرت موسی بن جعفر است
بر اهل آسمان و زمین سروری کند
هر کس گدای حضرت موسی بن جعفر است
*دوست داشتی امشب این صدا نالههات تو کاظمین بپیچه کنار حرمش داد بزنی.. امشب بگو.. آقا جان! زودتر ما رو بطلب.. تو که باب الحوائجی گره به کارم افتاده گرفتار بودم که اومدم در خونه ات..
دیدید مادرامون وقتی گره به کارشون میفته میگن روضه موسی بن جعفر انداختم. امشب ما هم گره به کارمون افتاده..آقا جان !دامن آلوده اومدم در خونه ات ماه رجب داره تمام میشه یه ذره اشک به این چشام بذار امشب بتونم برات گریه کنم..*
باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر
دست عطای حضرت موسی بن جعفر است
شد بینیاز از همه کس هر که روزیاش
با بچههای حضرت موسی بن جعفر است
آقا اصلاً برات کرب و بلا کاظمین نجف
دست رضای حضرت موسی بن جعفر است
آن جنتی که حضرت حق وعده داده است
بزم عزای حضرت موسی بن جعفر است
زهرا نظر نموده بر آن کس که سینهاش
ماتم سرای حضرت موسی بن جعفر است
من آرزوی روضهٔ رضوان نمیکنم
تا روضه های حضرت موسی بن جعفر است
درد تا مغز استخوان میرفت
بازویش را اگر تکان میداد
می توانست شب بخوابد اگر
درد پهلو کمی امان میداد
*کاری کردن با آقای ما هر شب دعا میکرد خدا دیگه مرگمو برسون "خلصنی یا رب"مادرشونم این آخری ها دیگه صدا میزد "اللهم عجل وفاتی سریعا" مگه چه کردن آقای ما رو که هر شب التماس میکرد خدایا دیگه مرگمو برسون؟ آخه هر وقت این ملعون میومد بگم گریه کنید ناله بزنید روضه همینه روضهای نیست که دستاشو با غل و زنجیر بستن اینا هست اما اوج روضه اینجاست هر وقت میومد سراغ حضرت اول به مادرش ناسزا میگفت می گفت میزنی بزن به مادرم بد و بیراه نگو.. به خدا طاقت ندارم*
وای از آن در که آرزو باشد
لحظهای آه حسرتی بکشید
غل و زنجیر فرصتی ندهد
نفسی هم به راحتی بکشی
*آنقدر اذیت شد زیارت نامه اش خود قتلگاهه.."السّلامُ علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ " آنقدر مؤذب بود. استادی میفرمود: سیاچال موسی بن جعفر جوری بوده حضرت دائم خوابیده بوده یعنی نمیتونسته حتی خم بشه، بشینه گریه کنه
بمیرم برات." وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ" یعنی انقدر تاریک بوده حتی روزنهای هم نبوده به این سیاه چال.. جان عالم به فدات آقا *
دم عجل وفاتیِ لب او
زنده کرده از داغ زهرا را
ظاهراً عادت نگهبانهاست
بیجهت میزدن آقا را
آه این آینه هزاران بار
زیر مشت و لگد ترک خورده
جای یک لقمه نان و جرعهای آب
دم افطارها کتک خورده
آه با هر نفسش میشد
حس کنید دردِ در جناقش را
بشکند دست سندی کافر
خورد کرد استخوان ساقش را
👇👇👇👇ادامه مطلب
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حاج احمد سلطانی •✾•
*آن قدر آزار دادن اذیت کردن حضرت رو حتی این آخریا.. عجیبه آدم روضه حضرت موسی بن جعفررو میبینه ناخودآگاه ذهنش میره سمت مادر...این تعبیر رو برا مادرمون به کار بردن دمای آخر صدیقه ی طاهره نوشتن "کل خیال" یعنی یه شبحی از مادر ما باقی مونده بود. موسی بن جعفر و هر وقت میومدن زندانبانها پیدا نمیکردن فکر میکردن این فقط عباست رو زمین افتاده آنقدر لاغر و نحیف شده..دیگه چیزی از آقامون نمونده ..یه وقت دیدن در زندان باز شد یه آقایی رو روی یه لنگه در دارن میارن جلوتر منادی صدا میزد هذا "امامُ رفضة " این امام رافضیاست..*
با هزاران عذاب جان داد
با هزاران عذاب تشییع شد
روی یک تخت پارهای کوچک
بدن آفتاب تشییع شد
*اصلاً تشییع و کفن و اینا هر وقت گفته میشه دل ما میره کربلا کنار اون آقایی که تشیعش نکردن کفن نکردن*
بازم جای شکر آن باقیست
مصحفش را به هم نریخت یزید
طرح لبهای نازنینش را
با نوک پا به هم نریخت یزید
«ای آقام ای آقام
صلی الله علیک یا مظلوم»
احدی در پی غنیمت نیست
پیراهن از تنش کسی نکشید
بعد جان دادنش خدا را شکر
مرکبی روی پیکرش ندوید
بمیرم ساق پاتون خاک کردن
سینه آقامون زیر مرکبها خاک کردن حسین
.
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حجت الاسلام سید علی تقوی •✾•
هرکسی که آمد و در کاظمینش پا گذاشت
وقت برگشتن دلش را در حریمش جا گذاشت
او همیشه حاجت هر شیعه ای را داده است
هر زمانی دست دنیا کار ما را وا گذاشت
مادر موسی شده محو فضیلت هاش که
نام فرزند خودش را قبل از او موسی گذاشت
آن زمان که حضرت موسی پر از تشویش بود
با مدد از نامِ او پا در دل دریا گذاشت
*اما بمیرم برات آقا جان..*
روزگارش بین زندان ها تک و تنها گذشت
*لایزال ینتقلُ مِن السجنِ الی الّسجن.
با حجت خدا چه کردن ؟؟..*
روزگارش بین زندان ها تک و تنها گذشت
چون که شهر او امامش را تک و تنها گذاشت
رفت و بعد رفتنش هم هر نگهبان میگریست
از کرامت عطر خود را بین زندان ها گذاشت
*چهار تا زندانبان داره موسی بن جعفر..برا هر کدومشون لحن مناجاتِ امام موسی کاظم حمد و ثنا الهیه.. از اینکه خلوتی پیدا کردم با خدای خودم مناجات کنم. اما این زندانبان آخری که اومد لحن مناجاتِ موسی بن جعفر هم عوض شد.هی صدا میزد.." يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِن بَينِ رَملٍ وَ طِينٍ خَلِّصنِي مِن يَدِ هَارُون"آماده ای بریم به ملاقات زندانی یا نه..*
کنج سیاهچال غریبی عزیز داشت
پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت
دلتنگیش برای رضا سینه سوز بود
قلبی برای دخترکش ناله خیز داشت
با دستهای بسته فقط ناسزا شنید
زخم زبان قاتل او نیش تیز داشت
دیشب صدای سرفه ی او تا سحر رسید
زنجیر بین حلقه ی خود یک مریض داشت
زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد
این استخوان پا چِقَدر خرده ریز داشت
او روی در شکسته و مادر به پشت در
تشییع او به روضه ی زهرا گریز داشت
بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود
انگار لنگه ی در دو سه تا میخ تیز داشت
اول مدینه ، بعد دلم کاخ شام رفت
زندان هر چه داشت ویرانه نیز داشت
سر روی تشت بود و حرامی کنار تشت
نامرد بین دست شرابی غلیظ داشت
*حسین...*
کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
دخترش ثانیه ای در ملأ عام نبود
بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت
همره اهل و عیالش سر بازار نرفت
بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن
گریه میکرد به جسمی که نشد غسل و کفن
*وقتی مناجات میکنی دوست داری آرامش داشته باشی تو حال خوش باشی بتونی با خدا راحت حرف بزنی چه جوری مناجات موسی کاظم رو بهم میزد اون ملعون..*
ناگهان خلوت من با زدنی ریخت بهم
*اما یا باب الحوائج من یه آقایی هم تو گودال سراغ دارم داشت با خدا مناجات میکرد چی میگفت؟؟"الهی رضا برضائک لا معبود سِواک لا غیاث المستغیثین"
داشت با خدا مناجات میکرد بی رمق بود تا تکان میخورد بیشتر نیزه و کمان میخورد
هر کسی خسته بود و عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتن شمر ول کن نیست
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
.
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#روضه
🏴#فارسی_ترکی
🎤مداح :حاج مهدی رسولی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد
آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور می آمد
بهر شفای کودک منظور می آمد
یک بار در بین دعا مابین آمینم
برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم
آنکه توسل یادِ چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه می زد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانی بغداد مادر بود
حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هر بار که یادِ غل و زنجیر می افتاد
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد...آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه
از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند
*چهارده سال، بعضیا بیشتر نوشتن، میگن از این زندان به اون زندان، از این سیه چال به اون سیاه چال، میگن: اینقدر تو سیه چال میموند نمناک بود حالش منقلب میشد، آقا موسی بن جعفر همیشه تب داشت...
بوگجه وارد اِلَدلر زیندانا آرام آرم بوپیله لری اندی آشاقوچیخورده یره گوردولرآقاموسی بنجعفر آندینی قویوب یره دیی خدایاشکرموسی بن جعفر بیرخلوت یُر ایستیردی سنن خلوت ایلیه،سنن راحت راز ونیاز ایلیه.امابیلمیرم بوآخر گونلر اوملعون زندانبان یهودی سِندی ملعون نَه اِلَدی. بوآخیر
گجه لر اله دیردی یا رَب خَلِّصنی.موسی بن جعفر
دیرسوزدولاندیآقانین اوضاعسو زینداندابوجوردی ملعنون برای اینکه فریب وره بیرده بوهکلردَن یِقدی بیرتالاردا،بیرکُنگردَبیریوخاروباشدادیدیگدین موسی بن جعفری تازه لیباس گیدرین آراسته الیین،زیندانیَ اوخشاماسین گویدولا ایلیشدی آقا،میوهوغذاقویدولار،نانجیب دِدی باخین اوضاعسی بوجورگچیر.یالان دیلربیز چتین توتوروخ بِلسینه مردمباخاندا آقاباشونو قوزادو ددی.«والله یالان دییر».سوزوننده روضه خوان؟سوزوم بودی !گدنلر گِدی نقشه اسی برآب اولدی.دیی آقا موسی بنجعفری قیطردیلر زیندانه ،آقشام چاییدی نانجیب وارد زیندان اولدی،تازیانه الینده ،بیول امیری آبرونو آپاروران !نانجیب اوقدتازیانه اینن صورت مارک موسی بن جعفر وردی ....*
این اتفاق انگار که بسیار می افتاد
نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد
هر شب به جانش دست لا کردار می افتاد
انقدر میزد دست او از کار می افتاد
وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست
صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست
#شاعر :محسن عرب خالقی
ایکی دانه امامین بدنین کناریند ایستیشهاد یقیردلار،بیره موسی بن جعفردی.جنازه انی گویدولا بیر تخته پاره انین اوستونه ،جنازه انی زیندانان چیخادولا اِشییه بیر وضعینن امام موسی بن جعفری تشیع الیلر ،نانجیب دیردی گلین ایمضاورین امامیز اوز الینن ،مرگ طبیعینن دنیادن گدیب.ایستیشهاد یقشترردی ایکمینجی سیدالشهدانی بدنین کناریند ایستیشهادیقیردِلار.یقیشیبلار،بیری دیردی سن
دی نَه المیشن. بیردیدیردی باخین سجدگاه قانی سوزور،یازین حسینه او سنگ جفانی من وردیم.بیرِدیرابالفضلی من کمین الدیم .یازین او بازوی خیبر گشانی من وردیم.بیردیردی منیم باشدا ثبت اولسون آدیم یازین حسینی قوجالدان جوانی من وردیم.
گنه دَوارآدین یازمیان؟بیری دیردی باخین بیز یِدِی نفرینن وردیخ بیری دیردی خیمه لری اوتادیخ اما گوردولر بیر نفر دوردو ایاق اوستا هامی ساکت اولدی من گورنی هش بری گورممشیز.سن کیمین ؟بیری دیردی من باشداثبت اله که حرمله ایم .یازین اودیل آشمیان بالانی من وردیم ..حسین
.
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حجت الاسلام میرباقری •✾•
"السلام علیک یا ابا الحسن یا موسی بن جعفر ایها الکاظم یا بن رسولالله یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذیت نکند پیروهنش را
(تا میخ در آزرده نسازد بدنش را)
اصلاً بگذاريد رويِ خاک بماند
زشت است بيارند غلامان بدنش را
اين مرد الهی مگر اولاد ندارد
بُردند چرا مثل غريبان بدنش را
اين هفت كفن روضهِ گودال حسين است
ای كاش نيارند برايش كَفَنش را
نه پيروهنی داشت حسين نه كفنی داشت
مديون حصيرند مرتب شدنش را
*سالها در زندان بود اونم چه زندانی
"الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ.
وظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ "نمیدونم چه شده بود تو این زندان آخر، زندان سندی ابن شاهک گفتن لحن حضرت تغییر کرد.."يا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ مآءٍ وَ طین وَ يا مَخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَيْنِ مَشيمَةٍ وَ رَحِمٍ خَلِّصْنِي مِنْ حبس هَارُون" دعای حضرت مستجاب ش به محبین و شیعیان حضرت وعده آزادی آن حضرت را داده بودند جلو درب زندان منتظر هستند امامشان آزاد بشه. دیدند درب زندان باز شد چهار غلام بدنی را رو تخت پاره ای گذاشتندخدا ازشون نگذره یکی مقابل این بدن صدا میزنه "هذا اِمامُ الرّافِضَهِ" غریبانه بدن را میبردند.ولی والی بغداد متوجه شد دستور داد گفت: اگر این بدن از بنی هاشم نیست چرا در مقابر قریش دفن میکنند اگر از بنی هاشمه چرا غریبانه تشیعش میکنند؟ گفتند این بدن موسی ابن جعفر سلام الله علیه.دستور داد گفت: باید احترام بشه تجلیل بشه ..سه روز بدن رو جِسر بغداد ماند. ولی مردم احترام کردنند گل باران کردنند این بدن را تشییع شد.با غل و زنجیرحضرت رو به خاک سپردند ولی گفتن هفت کفن قیمتی بر بدن حضرت پوشاندند. "صل الله علیک یا ابا عبدالله "یه جوری به بدن هجوم برده بودنند هر چی داشتند از نیزه و شمشیر و سنگها که دیگه به اندازه نگین انگشتر جای سالم در این بدن باقی نمانده بود. یا بقیه الله خدا لعنتشان کنه چه داغی بر دل شما نشاندند تازه رو کرد به دورو وریاش" مَن ینتَدِبُ لِلحُسَینِ" یه جوری بر این بدن با اسب تاختند خواهرش بدن را نشناخت .بی حرمتی بالاتر، اجازه ندادند این بدن را دفن کنند "مُلْقی ثَلاثا بِلا غُسلٍ وَلا کفَنٍ" نزدیک بود.نزدیک بود امام سجاد برای این مصیبت قالب تهی کند وقتی عمه اش سوال کرد ما لي أراك تجود بنفسك يا بقيّة جدّي؟ فرمود: عمه جان مگر این بدن ولی خدا نیست مقابل آفتاب؟ وقتی حضرت آمد برای دفن این بدن نوبت به بدن سیدالشهدا رسید فرمود: بنی اسد شما کنار برید لازم نیست منو کمک کنید هستند منو کمک می کنند فرمود: فقط شما برید یه پوریا بیاورید یه جوری این بدن با خاک و شن آغشته شده بود . "المرمل بالدما"خون و خاک با هم آغشته شده بود*
کفنی زخون و کفنی داشت ز خاک
تا نگویند حسین ابن علی بی کفن هست
* گفتند یه جوری این حصیر را زیر بدت قطعه قطعه موج داد. بدن قطعه قطعه را تو حصیر جمع کرد خودش بدنو به خاک سپر روی قبر یه جمله با انگشت نوشت یا بقیه الله "هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ علی بن ابی طالب الذی قَتَلوه عَطشانا"*
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا