#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
تحویل میگیرد مرا دنیا به لطف تو
وقتی به نامت میکنم تحویل، سالم را
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حسینی زاده هستی شیوه ی اعجاز میدانی
بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی
گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست
که روی کهکشان را خط بیندازد بهآسانی
تبارت آفتاب است و زلال رود و بارانی
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی
کجای این جهان دیدند یک لشکر بهیکباره
ز نوزادی بیاموزد چنین رسم مسلمانی
علیالظاهر تو نوزادی، ولیکن یک ولی الله
که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی
تو روح عدلی و حقا توانستی به نای حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
لب از لب باز کن ای آخرین سرباز ثارالله
که مادر جان به لب شد تا که شاید لب بجنبانی
گرفتی با دمِ لالایی تیر و کمان سامان
پس از داغ تو مادر را نه سر ماند و نه سامانی
میان رفتن و ماندن چقدر این پا و آن پا کرد
پس از داغ تو بابا مانده و یک دشت حیرانی
نشد زیر عبا پنهان کند این شرمساری را
تو آن بغضی که بین خاک هم پنهان نمیمانی
رقیه در دلش مانده که کِی باشد در آغوشش
کمی بازی کند با تو که تو او را بخندانی
شگفتا که شگفتآورترین نوزاد تاریخی
دریغ از عمر کوتاهت، شگفت از بغض طولانی
دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد
نگاهت نور مهتاب است دریک شام بارانی
شبیه باد سرگردان، میان صحن میچرخم
و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی
گدای کربلا بودن شرف دارد به اربابی
بیا مسکین در این خانه که پشت در نمیمانی
بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی و چه احسانی، چه روزی فراوانی
منم آنکه کریمی چون تو را دارد و تو آنی
که دستم را گرفتی بارها در کمتر از آنی
پریشانم پریشان هوای کربلای تو
زیارت چیست؟ پایان دلانگیز پریشانی
✍️ #منصوره_محمدی_مزینان
#⃣ #مدح_حضرت_زهرا
#⃣ #میلاد_حضرت_زهرا
#⃣ #ولادت_حضرت_فاطمه
#⃣ #حضرت_زهرا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
سلام مادر باران... سلام عطر نسیم
سلام روضهی رضوان... سلام خُلقِ عظیم
کرامتی و نشسته به دامنِ تو کریم
فرشتگان مقرٓب به خانهی تو ندیم
تو ریسمان زمین را به آسمان بستی
بنای عرش خدا را تو پلکان هستی
تو ماورای بهشتی و کوثری بانو
در آسمان هدایت منوری بانو
تو ذوالفقارِ امیر دلاوری بانو
به کارزارِ ولا، از همه سری بانو
به صدقِ خطبهی طوفانی فدک... زهرا
قسم که دستِ خدایی بدون شک... زهرا
تو عشق اهلِ سمایی، چه شد که اینجایی؟!
چرا چو اهلِ زمین سر به خاک میسایی؟
فروغ چشمِ پدر .. ای کمال زیبایی
چقدر پیشِ علی با وقار میآیی
جوان شده به نگاهت دوباره عالم پیر
به ذره ذرهی هستی رسیده خیر کثیر
دلیل خلقت عالم .... اصول ایمانی
محبت تو شده ... ضامن مسلمانی
بروج و طارقی و انشراح و فرقانی
تو شرحِ منزلتِ آیههای قرآنی
نشان به آیهی کوثر، به هل اتی و دخان
که آیه آیهی مدحت شکفته در قرآن
منم همان که تورا نور ماسوی داند
همان که نام تو را دافع البلا داند
مریض عشق، فقط عشق را شفا داند
تو کیستی و که بودی فقط خدا داند
"بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد"
مگر دعای تو تأثیر تازه بگذارد
کسی زِ نسل شما انقلاب خواهد کرد
تمام عالمیان را مجاب خواهد کرد
دعای ما همه را مستجاب خواهد کرد
ستون کاخِ ستم را خراب خواهد کرد
"ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد"
تمامِ دار و ندارت نصیبِ نرجس شد
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
.
.
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی
پیمبرزاده هستی شیوهی اعجاز میدانی
بگو با جامعه مقداری از اسرار پنهانی
تو مصباح الهدایی و کلامت نور در نور است
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی
هدایت میکنی سرسختهایی چون جُنیدی را
به پشت ابر تیره، کِی شود خورشید زندانی؟
کجای این جهان دیدند شیخی پیر از طفلی
به یکباره بیاموزد چنین رسم مسلمانی
علی الظاهر تو کودک بودی اما یک «ولی الله»
که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی
تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
تو و بزم شراب و باز تکرار جسارتها
ملائک با تو میگریند وقتی روضه میخوانی
دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد
نگاهت نور خورشید است دریک صبح بارانی
شبیه بادسرگردان، میان صحن میچرخم
و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی
گدای سامرا بودن شرف دارد به "اربابی"
بیا مسکین در این خانه ک پشت در نمیمانی
بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی
منم خردهگدایی که کریمی چون تو را دارم
تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی
پریشانم پریشان هوای سامرای تو
زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی
شاعره: #منصوره_محمدی_مزینان 🎤
...................................................
.
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی
پیمبرزاده هستی شیوهی اعجاز میدانی
بگو با جامعه مقداری از اسرار پنهانی
تو مصباح الهدایی و کلامت نور در نور است
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی
هدایت میکنی سرسختهایی چون جُنیدی را
به پشت ابر تیره، کِی شود خورشید زندانی؟
کجای این جهان دیدند شیخی پیر از طفلی
به یکباره بیاموزد چنین رسم مسلمانی
علی الظاهر تو کودک بودی اما یک «ولی الله»
که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی
تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
تو و بزم شراب و باز تکرار جسارتها
ملائک با تو میگریند وقتی روضه میخوانی
دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد
نگاهت نور خورشید است دریک صبح بارانی
شبیه بادسرگردان، میان صحن میچرخم
و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی
گدای سامرا بودن شرف دارد به "اربابی"
بیا مسکین در این خانه ک پشت در نمیمانی
بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی
منم خردهگدایی که کریمی چون تو را دارم
تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی
پریشانم پریشان هوای سامرای تو
زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی
شاعره: #منصوره_محمدی_مزینان 🎤
...................................................
آیینه ی صفات خدا، نورِ واحدند
بعد از هزار نقل حدیث و مباحثه
حل شد دگر به عدل و عدالت معادله
فرمود جبرئیل که ایمان بیاورید
مدح علی ست شأن نزول مباهله
نفرین هنوز بر لب احمد نیامده
گشتند با رسول خداوند یکدله
تا هست انتخاب خدا رأی پنج تن
رأی بقیه چیست جز آراءِ باطله؟
آیینه ی صفات خدا، نورِ واحدند
زنجیره ای که نیست در آن هیچ فاصله
نصِّ صریحِ انفُسنا فاش میکند
جانِ رسول کیست در این طرح مسئله
با احتساب این همه حجت، نمانده است
یک ذره جای شبهه و تردید یا گِله
بیهوده است و راه به جایی نمی برد
با مستجاب دعوه ترین ها مجادله
نجرانیان رواست که با عشق خو کنند
وقتی علی است یک طرف این مقابله
افتاده بر تراب چنان پیش بوتراب
طوری که او به نزد خدا وقت نافله
وقتی قسیم جنت و نار است مرتضی
تکلیف روشن است دگر، ختم غائله
این خانه را گذارم و حاجت کجا برم؟!
وقتی گرفته هستی از این سلسله صله
منصوره محمدی مزینان
#شعر_روز_مباهله #شعر_سالروز_مباهله #منصوره_محمدی_مزینان