eitaa logo
ذاکرین آل الله
295 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
تشنه منم حضرت دریا علی پست منم عالی و اعلا علی مست منم ساقی دلها علی ذکر هر آنکس که بود با علی لعن علی عدوک یا علی سینه ما وسعت دریا شده عشق تو در گوشه دل جا شد هرنفسم ذکر تو مولا شده دم علی و بازدمم با علی لعن علی عدوک یا علی هر که نشد باعلی آدم نشد حاتم بی لطف تو حاتم نشد جز تو کسی وصی خاتم نشد سرمگو از لب طاها علی لعن علی عدوک یا علی بردل ما عشق تو پر شور باد چشم بد از مجلس تو دور باد دیده ی منکران تو کور باد کار غلامی تو با ما علی لعن علی عدوک یا علی لعن به دشمنان اوواجب است آنچه به دشمنان او غالب اسنت عشق علی بن ابیطالب است دربه در عشقم و لیلا علی لعن علی عدوک یا علی هرکه محبت تو درسینه کاشت بر سخن م نقطه صحت گذاشت نطفه دشمنانت ایراد داشت دشمن انم که نشد با علی لعن علی عدوک یا علی صحن تو در دیده ماجنت است سایه تو بر سر ما رحمت است لعنت بر دشمن تو نعمت است ذکر لبم همیشه هرجا علی لعن علی عدوک یا علی 🔸شاعر: ______________________________
. بهترین ارباب دنیا یوسف غریب زهرا حک شده روی جبینم و نعم الامیری آقا زیر این گنبد کبود مهربونتر از تو نبود بنده نوازی کردی و به وجودم دادی وجود سایت همیشه بوده روی سرم👉 مهربان تر از پدر و مادرم ارباب ارباب ابی عبدالله * واژه ی زیبای دنیا سیدی اباعبدالله بهترین جمله عالم روحی لک الفدا آقا در مدار عشق حسین میگرده همه عالمین صراط المستقیم ماست شارع بین الحرمین مثل تو ندیده چشمای ترم مهربانتر از پدر و مادرم ارباب ارباب ابی عبدالله ✍ 👇
صدایی آمد از دریا که مردی بر زمین افتاد و بر رخسار زرد مادری در خیمه چین افتاد‌ زدند آنقدر سویش تیرهای بی هوا اما نیفتاد از نفس تا این که مشکش بر زمین افتاد چنان بر سرو قدی که جهان در سایه سارش بود تبر زد بارها دشمن که از بالا چنین افتاد به جای دست، تیری که به چشمش بود شد حائل زمانی که به روی خاک‌ها از صدر زین افتاد فلک وقتی رکاب خالی‌اش را دید زد فریاد که از انگشتری آسمان‌هایم نگین افتاد ✍
. علیه السلام چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است پلکی بزن دلم را آزاد از این قفس کن مژگان چشمهایت مفتاح دلگشایی است یک عمر مهر برلب چون غنچه ی خموشی گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است هر زخم بر تن تو چشمی است غرق در خون هر تیر بر تن تو مژگان در حنایی است دست بریده ات را بردیده ام کشیدم برچشم بی فروغم این دست توتیایی است هر روزن زره را این تیر ها شمردند بر قامت بلندت از نیزه ها قبایی است چیزی نمانده از تو غیر از غبار سرخی از بار تیغ و نیزه جسمت در آسیایی است. برخیز با نگاهت آرام کن حرم را کشتی شکستگان را چشم تو ناخدایی است از دخترم مگیری روزی شانه ات را بعد از تو خار صحرا رزق برهنه پایی است بر شیر خواره ام نه کن بر رباب رحمی این خنده های دشمن سرشارِ بی حیای است ✍ .
این اسارته داداش یا قتلگاه نیمی از قافله جون داده تو راه ای پناه عالمین نگاهی کن بی پناهیم بی پناهیم بی پناه بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم بعد از اون همه جسارت که دیدیم حالا باید همه آماده بشیم دم دروازه ساعات رسیدیم دستامون بسته شده کنار هم یه طرف طناب به بازوی منه یه طرف به گردنه زین العباد سر سلسله به دست دشمنه پریشون وارد شهر شام شدیم از رو نیزه احوال ما رو ببین تازیونه می زنن که راه بریم راه بریم بچه ها میخورن زمین دستی که برای ما حجاب میشد حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم میون نامحرما گیر افتادیم کاش می شد از این قفس فرار کنیم باورم نمیشه نامسلمونا مارو خارجی داداش صدا کنن اگه میتونی یه کم قرآن بخون تا مارو کمتر اینا نگا کنن اینا سنگم میزنن ولی داداش میسوزه دلم برای بچه هات تا میشد پناهشون شدم ولی حالا هی با گریه میزنن صدات خیلی سخته گذر از این مرحله کاش فقط سنگ میزدن به قافله بارون آتیش و ما چی کار کنیم دستامون بسته شده با سلسله بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ که تن ما پره از کبودیه سخت ترین مسیر ما تو این دیار رد شدن از کوچه یهودیه 🔸شاعر: ___________________
غنچه ای پژمرده ام روی مزار خویشتن غیر یک بوسه ز لب هایت ندارد جان سخن تازیانه بافته بر تن لباس خستگی همره جان در بیاید از تنم این پیرهن سنگ ویرانه است مثل بالش پر زیر سر پیش آن دستان سنگینی که زد سیلی به من بعد  از آن شب غنچه بختم نمی خندد پدر لکنت افتاده دگر در نغمه مرغ چمن گوشوارم رفت و آلاله به گوش انداختم گوشواری که شده سنگین تر از سنگ یمن یوسف گم گشته ام تا باز آید از سفر ساختم در گوشه ویرانه ام بیت الحزن رشته عمرم شده کوتاه تر از عمر گل بس که از دوری ات  افتاده گره در کار من 🔸شاعر: =============================
. سلام_الله_علیها اجرای شمس حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شان نزول انما زینب است فاطمه کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانی بوتراب در صدف بحر شرف درناب روی تو حسرت دل آفتاب موی تو شب ندیده حتی به خواب مصحف مستور خدا زینب است بیا و جلوه ی پیمبر ببین شیرزنی چون یل خیبر ببین ادامه سوره کوثر ببین حُسن حَسن نیز مکرر ببین دوباره یک حسین دیگر ببین پنج تن زیر کسا زینب است شمس چراغ در این خانه ات ماه غبار در کاشانه ات ارض و سما گر شده پروانه ات یافته این گونه شفاخانه ات تهمت عقل است به دیوانه ات دوای ما نعره ی یا زینب است دانه تسبیح تو شمس ضحی چادر تو، پرچم حجب و حیا به زیر سایه تو عرش خدا نه فلک از خاک رهت شد بنا خانه تو مطاف ارض و سما کعبه سیار خدا زینب است هیبت روی تو سر ا پا علی فاطمه ای به شکل مولا علی نیست کسی مثل توالا علی میوزد از نطق تو هرجا علی لعن علی عدوک یا علی کوری چشم خصم با زینب است کرببلا دیده که پیغمبری فاطمه ای و یک تنه لشگری فاتح هر رزم چنان حیدری نیست اگر چه مثل تو خواهری حسین را برادر دیگری حسن به دشت کربلا زینب است پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه ای بار دگر خلق کن به بانگ اسکوتو جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آیینه دار مرتضی زینب است گرمی عشق و هُرم این تب یکیست تا به سحر مسیر هر شب یکیست هر چه نوشتیم مرکب یکیست چنان که نام خالق و رب یکیست نام حسین و نام زینب یکیست جان میان هر دوتا زینب است روز قیامت که جهان مضطر است بی سر و سامان صف محشراست عرصه حشر از نم گریه تر است هر که خودش مانده و بی یاور است غم نخورد آن که تورا نوکر است سایه روی سر ما زینب است در کف تو چرخ چو دستاس بود با نفست دهر پر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حساس بود پله منبر تو عباس بود ستون خیمه سما زینب است سیل کرم لحظه ی باریدنت گل بکشد منت گل چیدنت یاس در آرزوی بوییدنت هیچ گلی ندیده خندیدنت مگر به لحظه ی حسین دیدنت حسین را چهره گشا زینب است ازنگهت نور خدا منجلی هرچه خدا خواست تو گفتی بلی هیبت تو قصه هر محفلی خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بود در بر دخت علی حیدر صحرای بلا زینب است آمده بر جنگ تو غم از الست کرببلا غم به بلا داد دست جنگ تورا حق به تماشا نشست قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را نتوان دست بست فصل خطاب خطبه ها زینب است 🎤 .👇
این است پیامی از دردانه به دردانه از نی بنگر ما را ویرانه به ویرانه یک خانه پر از سنگ و یک خانه پر از هیزم فرق است پذیرایی کاشانه به کاشانه زخم است سرم از بس شانه نشود مویم خون است دل شانه دندانه به دندانه چون شمعم و از اهم  یک قافله می‌سوزد شرمنده از آن هایم پروانه به پروانه هم چوب لبت میخورد هم جام به دستش بود می ریخت به دلها خون پیمانه به پیمانه 🔸شاعر: =============================
دختر غم زده خرابه هام آرزویی ندارم غیر بابام می‌خوام امشب تا سحر صدات کنم ولی لکنت افتاده توی صدام من که تو آغوش تو می‌خوابیدم قبل خواب باید تورو می بوسیدم حالا سر به روی خاکا می‌زارم دیدنت تو خوابه  تنها امیدم اگه من پرم شکست بابا فدات چشامم نمی‌بینه فدا چشات پر زخمم ولی من یه درد دارم بابایی خیلی دلم تنگ برات روی خاکا بابایی کشیدمت خم شدم یه دل سیر بوسیدمت تموم غصه من همین شده وقتی رفتی خواب بودم ندیدمت رفتی و با سیلی از خواب پریدم نفسم بند اومد از بس دویدم تا صدات زدم بابا منو زدن پناهی جز عمه زینب ندیدم بابا کل حرم و آتیش سوزوند چادر خواهرمو آتیش سوزوند اگه شونه نمیشه موی سرم معجر رو سرمو آتیش سوزوند گل سر دیگه برا موهام نخر دیگه خلخال واسه پاهام نخر لاله گوشم ببین زخمی شده گوشواره بابا دیگه برام نخر من که بودم روز آهوی حرم نمیتونم دیگه حتی راه برم همش از قافله ها جا میمونم تازیونه می رسه تا ببرم بابایی بال و پرم درد می‌کنه زخمای چشم ترم درد می‌کنه از شبی که افتادم از رو ناقه هنوزم موی سرم درد می کنه مثل شمعی پیکر من آب شده صورتم با زخم سیلی قاب شده مثل مادرت که بی هوا زدن بی هوا زدن تو این جا باب شده شبی که گم شده بودم زجر اومد عمو جون نشنوه بابا بد می زد قد به من به چکمه هاش نمی رسید بی هوا به پهلو هام .... می زد  اومدی و گره من وا شده آخرای  عمر این زهرا شده هر کسی منو تورو دیده می گه این سه ساله پیرتر از بابا شده 🔸شاعر: =============================
بسم‌الله الرحمن الرحیم آهسته می‌آمد ولی بی‌بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی بر جگر بود زیر سر مهمانی اجباری‌اش بود وقتی که می‌آمد عبایش روی سر بود از بس میان کوچه‌ها افتاد بر خاک روی لباسش رد پای هر گذر بود با آه می‌افتاد و بر می‌خواست اما آهش زمان راه رفتن بیشتر بود وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود آری شبیه قصه‌ی آن کوچه تنگ فرسنگ‌ها انگار خانه دورتر بود بال پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجره رد و پاهای جگر بود سختی کشید اما چقدر آرام جان داد آخر سرش بر رو پاهای پسر بود باید که اهل کشف باشی بین روضه باید میان روضه‌ها اهل نظر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه‌اش پر دردسر بود وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود .
=========================== از بس که زخمهای دلم بی شماره بود هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود تشت از حرارت جگرم داد می کشید از بس که داغ بر جگر پاره پاره بود «زهری که می شکافت دل سنگ خاره را » با من چه کرد که نفسم در شماره بود خون دهان مجال سخن را زمن گرفت در بسترم وصیت من با اشاره بود خاموش بودم از غم غیرت تمام عمر این راز سر به مهر گریبان پاره بود درگوش مانده آه پس از سال ها هنوز آهی که از شکستن یک گوشواره بود قدم نمی رسید تا سپر مادرم شوم بر خاستن به پنجه پا کاش چاره بود دیدم به چشم خویش که مادر دگر ندید مویم سپید شد اگر از آن نظاره بود من که نخفته بودم از این غم تمام عمر تابوت پیش چشم ترم گاهواره بود قسمت نبود در دل تابوت خفتنم تشییع تیر روضه این سوگواره بود تشییع من دومرتبه بود و ولی حسین ... تشییع جسم پر پر او چند باره بود بس که ستور از تن او رفت و باز گشت چون رشته های زلف تنش پاره پاره بود 🔸شاعر: =============================
    عشق رختی‌ست که بر قامت جان دوخته‌ایم این متاعی‌ست که جان داده و نفروخته‌ایم ترس از فقر و نداری دو جهان در ما نیست عشق رزقی‌ست که تا آخرت اندوخته‌ایم عشق مشقی‌ست که هرشب بنویسیم علی عشق درسی‌ست کز آن زیستن آموخته‌ایم عشق یعنی علی و آل علی؛ دیگر هیچ شعله‌ی هستی از این عشق بر افروخته‌ایم یازده بار علی بعد علی آمده است یازده مرتبه از عشق علی سوخته‌ایم گرچه در هردوجهان عشق به معنای علی‌ست آخرین عشق از این سلسله لیلای علی‌ست او همانی‌ست که جا در دل ایمان دارد عاشق عاقل و دیوانه فراوان دارد او همانی‌ست که از آل علی دل برده جان زهراست که جا در دل جانان دارد گرکه شانه بکشد سیل بَلاکش ریزد سر هر زلف خمش، حلقه‌ی رندان دارد هر که رفته به تماشای نگاهش گفته جای چشمش به خدا مصحف قرآن دارد او همانی‌ست که هر چند ندیدند او را یک جهان آن قد و بالاش مسلمان دارد خبرِ آمدنت را که ملائک دادند همه از شوق تو بر سجده‌ی شکر افتادند خبر آمد گل بی خار به دنیا آمد عاشقان! حضرت دلدار به دنیا آمد کُلُّهم نور نبی‌اند پسرهای علی آخرین احمد مختار به دنیا آمد یازده زاده‌ی زهرا همه شیرند و کنون آخرین حیدر کرار به دنیا آمد گرحسین بن علی سبط نبی شیرین است او حسینی‌ست که نُه بار به دنیا آمد سیزده کعبه به دور سر او می‌گردند نقطه‌ی مرکز پرگار به دنیا آمد اینکه از عشق رخش، عشق به فریاد آمد مهدی ماست که با حُسن خداداد آمد عطر نرگس شدی و نیست از این بو خوش‌تر حلقه‌ی دام بلا نیست از این مو خوش‌تر سوی چشمان شما کعبه به پا کرده نماز قبله‌ای نیست به والله از این سو خوش‌تر نه غلط گفته هر آنکس که بهشتت گفته کِی بهشت است به اندازه‌ی این رو خوش‌تر گر که دیوان غزل مدح تو گوید نشود از دوبیتی که نوشتی به دو ابرو خوش‌تر روی لب‌های تو انگار سلیل است روان هست از آب بقا، کوثرِ این جو خوش‌تر جان فدای لب تو باد که در دیده‌ی مست چمن آرای جهان خوش‌تر از این غنچه نبست نَقل کردند که تو هیبت طاها داری نَقل کردند که تو عصمت زهرا داری بی گمان پشت ندارد زره‌ات چون حیدر نَقل کردند که تو قدرت مولا داری دشمنت هر که شود، قبر خودش را کنده همه جا پُر شده که دیده‌ی سقا داری گر رجزخوان بشوی، اهل زمین می‌لرزند این نشانی‌ست که از اکبر لیلا داری تو خودت یک تنِ یک کرببلایی آقا این مرامی‌ست که از زینب کبری داری ای گل سر سبد عرشِ خدا! یا مولا جان زهرا قسمت می‌دهم آقا که بیا 🔸شاعر: ============================