🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
من میزنم از دل صدا موسی ابن جعفر
دارم برایت گريه ها موسی ابن جعفر
ماییم و یک دنیا گرفتاری و حاجت
باب همه حاجات ما موسی ابن جعفر
بر لوح حاجات تمام شیعیانت
بنگاشته مشکل گشا موسی ابن جعفر
در گوشه ی زندان ولی بودی همیشه
غرق مناجات و دعا موسی ابن جعفر
تو مثل زهرا مادرت از رنج بسیار
کردی طلب مرگ از خدا موسی ابن جعفر
در قعر زندان کس به دیدارت نیامد
جز پاسبان بی حیا موسی ابن جعفر
می آمد آن ملعون و من دیگر نگویم
می شد جسارت بر شما موسی ابن جعفر
روزی رسید و پیکرت بر تخته پاره
اینگونه از زندان رها موسی ابن جعفر
شد پیکرت مدفون به زير دسته گلها
اما چه شد کرب و بلا موسی ابن جعفر
آنجا به زير سم اسبان شد لگد مال
جسم حسين سر جدا موسی ابن جعفر
می سوزد و می گرید از داغ فراقت
فرزند دلبندت رضا موسی ابن جعفر
کن روزی ما کاظمینت بار دیگر
ای گوهر بحر ولا موسی ابن جعفر
هر کس گرفتار آمده می گویم او را
از تو شود حاجت روا موسی ابن جعفر
تا بر سر این آستان سر میگذارم
زین در روَم من به کجا موسی ابن جعفر
(( حجت اله رجب زاده جرجافکی ))
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#سه_شنبه_های_مهدوی
🍂سه شنبه ها نسیم جمکرانت....
به دل ها میدهدحال وهوایی...
🍂نشسته برلب شیعه همین ذکر....
کجایی یااباصالح کجایی؟؟
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_کاظم__ع__روضه
سوز مناجات تو پر کرده زمان را
آتش زده داغت دل هفت آسمان را
هرشب دعاگوی تمام خلق هستی
نفرین نکردی دشمن نامهربان را
بغضی نشسته در گلویت مثل حیدر
داری بخاطر درد خار و استخوان را
دربند هستی شیعیان آزاد باشند
زیرشکنجه میکشی بار گران را
شمع وجودت ذره ذره مي شود آب
داری تحمل میکنی زخم زبان را
روح تو را دشنام ها آزرده کرده
فکری بکن مأمور های بددهان را
وا کرده پای ابن شاهک را به زندان
نفسی که تا گودال برده ساربان را
شکر خدا فردا نمی بیند عزیزت
روی لبان خشک تو خون روان را
دختر ندارد طاقت اینکه ببیند
هر صبح و شب بی حرمتی این و آن را
چشم حرامی سوی ناموست نیفتد
هرگز نبیند خنده ی شمر و سنان را
یا که زبانم لال در بین اجانب...
حتی نبیند سایه ی نامحرمان را!!
بر سینه ی تو رد پای چکمه ای نیست
از تو نمیگیرد سنان تاب و توان را
دیروز اما مرکب دشمن در آورد
زیر و بم تلخ صدای استخوان را
زخم لبان چاک چاکت یادت آورد
بزم شراب و ضربه های خیزران را
اصلا حسین کنج زندانی و با خود
کنج خرابه میبری مرثیه خوان را
بر روی نیزه هم شده برگرد امشب
آرام کن با خنده ای معصومه جان را
.
2814_1614759507492.mp3
2.8M
#امام_کاظم__ع__زمینه
چه تك و تنها،چه غریبونه
یه نفر كُنج،این زندونه
اسیر این شبای تاره
روی خاك تیره سر میذاره
كسی بجز خدا از حالش،خبر نداره
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلك آقا یا،موسی بن جعفر
توی این زندون،دیگه آزاده
بدنش روی،خاك افتاده
هنوز توی غل و زنجیره
رضا براش عزا می گیره
محاله دخترش معصومه،آروم بگیره
درای زندون، وا شد
تو آسمون غوغا شد
شفیع این عالم ها
حاجتش روا شد
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلك آقا یا،موسی بن جعفر
با عزای این غم شیدایی
دل عالم شد عاشورایی
شهیدی كه لبش خشكیده
با نیزه ها كفن پوشیده
یه روز میاد تو ی محشر با،سر بریده
جان اباعبدالله
منتقم آل الله
ادركنی یا مولا
بقیة الله
حسین اباعبدالله
.
#امام_کاظم__ع__روضه
هستی غریب و با تو کسی آشنا نشد
همدم کسی به سوز دلت جز خدا نشد
خرما به زهر کینه شد آغشته وای من
جز سوز زهر،زخم دل تو دوا نشد
معصومه خوب شد که نبود و ندیده است
روح از تنت جدا شد و زنجیر وا نشد
جان دادی ای غریب،به دور از وطن ولی
اما غمی به مثل غم کربلا نشد
شکر خدا که هفت کفن داشتی به تن
دیگر برای تو کفن از بوریا نشد
بر تخته پاره جسم تو تشییع شد ولی
تشییع تو به زیر سم اسبها نشد
آویخته به تخته ی تابوت شد سرت
اما سرت به دست کسی جابجا نشد
*
شائق
شاعر: محمود اسدی
حاج اسماعیل دولابی رحمت الله علیه:
در عالم برزخ فردی درد می کشید
مانند اینکه در دنیا گرسنه باشد تشنه باشد و به دردی گرفتار شده باشد
برای او هدیه ای می آورند که هم سیر می شود هم سیراب می شود و هم درد او برطرف می شود.
سوال می کند این هدیه از کجا به من رسیده؟
فرشته ای جواب می دهد:
این #صلواتی است که در دنیا فرستادی.
🍂🪵🍂🪵
🌺بر دافع هر ظلم و ضلالت صلوات
🍃بر قامت خاتم رسالت صلوات
🌺بر آنکه سزاوار درود است و سلام
🍃پیغمبر علم و دین و حکمت صلوات
🍂
banifateme-Shahadat-emam-kazem-03.mp3
2.41M
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #زمزمه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
چه تشییع چهار نفره
چرا تابوتش تخته های دره
چرا کسی نیست خدا مگه :
این کشته بی پسره
شهید شده و
یه دختری داره که بی خبره
خدایا چقدر نحیفِ تنش
ولی چرا پس سنگینه بدنش؟
داره هنوزم یه عالمه زنجیر زیر پیرنش
کبودی داره خدا میدونه که چقدر زدنش
انگار رفته از یاد
کنج دام صیاد
آخر از پا افتاد واویلا ..
ای وای داد بیداد
قاتل حکمش رو داد
امشب میشه آزاد واویلا ..
خدا میدونه که چی میکشید
امونش پای شکسته برید
چه ناسزاها به فاطمه میدادن ومیشنید
غریبونه رفت ولی أخرش بچه هاشوندید ..
چقدر شبیه حسین میمونه
یهودی اونو خارجی میخونه ..
تموم تنش شده مثه زینب پراز نشونه
تو این همه سال یا سیلی میخورده یا تازیونه
آقا آقام آقام .. آقاجان ..
به شب نشینی زندانیان خورم حسرت
که نقل محفلشان دانه های زنجیر است
*یکی از زندانبانا گفت خیلی دلم سوخت دیدم موسی بن جعفر داره حیاط نگاه میکنه از پنجره دست و پا غل و زنجیر بسته دختر و پسرم داشتن بازی میکردن دیدم آقا گریه میکنه .. (اینا خیلی سنگدل بودن) اما گفت یه جا دلم سوخت دیدم موسی بن جعفر داره نگاه میکنه بچه هام دارن بازی میکنن زیر لب میگه معصومه جان .. رضا جان .. خیلی دلم براتون تنگ شده .. (یه اشاره کوچیککنم) اینجا دشمن میگه یه جا دلمون به حال موسی بن جعفر سوخت اونم این لحظه بود .. اما تو کربلا دشمن گفت ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت .. اون وقتی که حسین علی اصغر و بالا گرفت حرمله تیر به گلوی علی زد .. دیدن حسین میره سمت خیمه برمیگرده ..*
...
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾•
زیر سنگینی زنجیر؛ سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده
میشود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بس که شلاق به جان کمرش افتاده
آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دو رو برش افتاده
گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک ترش افتاده
هرکس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده
آن که از کودکیش مورد حرمت بوده ست
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده !
به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده
*جلو زندان جمع شدن شیعیان دوره ی موسی بن جعفر زیاد بودن. انقدر خوشحال بودن گفتن موسی بن جعفر داره آزاد میشه همه جمع شدن یک عده ای میگفتن اگه آقا رو ببینیم دست و پاشو میبوسیم. یکی میگفت اگه آقامو ببینم میگم آقا مادرم آرزو داشت ببیندت هرروز سر سفره میگفت ان شاءالله آقامون آزاد بشه ولی عمرش کفاف نداده ..یکی میگفت اگه آقامو ببینم میگم من بچگیام یبار دیدمت آرزو داشتم ببینمت..هیشکی حرف نمیزد همه تو خودشون بودن چشما به یکجا فقط دوخته شده بود اونم در زندانه یوقت دیدن لنگه های در زندان داره باز میشه شیعیان صلوات فرستادن همه بلند شدن گفتن الان آقامون و میبینیم اما نمیدونم چی دیدن.. از جلو جمعیت صدا ناله اومد دیدن چهارتا حمال زیر یک لنگه ی دری رو گرفتن هی میگن "هذا اِمامُ الرّافِضَهِ" گفت: سلام من بر آن بدنی که سرش از لنگه ی در آویزون بود .خدا موسی بن جعفر چهارده سال زندان بوده همچنان سنگینی میکنه
حضرت صورتش لاغر شده عبا رو کنار زد دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پا آقاست..ای حسینیا!شیعیان کفن آوردن تاریخ میگه هفت تا کفن قیمتی فرستادن گفتن آقامون و باید بهترین کفن و براش ببریم شیعیان اومدن بهترین تشییع جنازه
ای حسینیا خبر داری کربلا .. امام رضا وقتی اومد شیعیان دورش و گرفتن آقاجان خدا صبر ت بده بدن بابا رو دید تازیانه خورده است زخمیه ، لاغره اما بالاخره بابا رو دید و شناخت اما من بمیرم برا اون دختری که همچین که وارد گودال شد دید عمه داره گریه میکنه گفت: عمه بلند شو این بدن کیه براش داری زار میزنی؟ صدا زد عمه جان این بدن بی سر باباته یه کاری کردن دختر بابا رو نشناخت ..*
.
مداحی آنلاین - زیر سنگینی زنجیر - بنی فاطمه.mp3
8.25M
|⇦•زیر سنگینی زنجیر ...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج امام موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام کاظم (ع) میفرمایند: هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز میدارد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی •✾•
با گریه و آهِ دمادم مینویسم
در ذیلِ مُصحف، شرح ماتم مینویسم
اندوه را با جوهر غم مینویسم
این روضه را مثل محرم مینویسم
کوچه به کوچه، مجلس ماتم گرفتند
کرّوبیان با روضهخوانها، دَم گرفتند
آیاتِ قرآن، حضرت موسی بن جعفر
تسبیحِ ایمان، حضرت موسی بن جعفر
آقایِ باران، حضرت موسی بن جعفر
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر
لبتشنهٔ عشقِ توام، باران عطا کن
از دردمندانِ توام، درمان عطا کن
نورِ چراغِ شامِ تارِ مردم ما
بوی دلانگیزِ بهارِ مردم ما
بودی همیشه در کنار مردم ما
خیلی گره خورده از کار مردم ما
گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج
جز ذکرِ اللّهِ لبت، بِسمی نداریم
شیرینتر از نامِ شما، اسمی نداریم
با حِرز تو از صد بلا، قِسمی نداریم
ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم
بیماری ما زندگی منهایِ روضهست
راهِ علاج ما دو قطره چایِ روضهست
چشم مرا تر کن زمانِ ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمانها این صداها
یا فاطمهمعصومهها و یا رضاها
این خاک شد ایرانِ این خواهرْ برادر
جانِ همه قربانِ این خواهرْ برادر
دریای رحمت، ما به موجَت خو گرفتیم
از هر کسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از ضامن آهو گرفتیم
صحن رضا جان شما دارالشفا شد
پای ضریحش نطقِ طفلِ لال، وا شد
موسای طورِ غم، عصایت را شکستند
*ما، بزرگ شدهٔ سفره موسی بن جعفر و سفرهٔ اُمّ البنینیم، خدا رحمت کنه پدر مادرامون را*
موسای طورِ غم، عصایت را شکستند
با زَجرِ تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دستِ دعایت را شکستند
زیر لگدها، ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو بجز ماتم نمانده
نایِ مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه، هنوز از غُصه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون، بد زبانش نیش دارد
روی لبش، دشنامِ قوم و خویش دارد
داغِ حسن در کنج زندان میچشیدی
با ذکر مادر، درد پهلو میکشیدی
در این قفس، بال و پری دیدم، ندیدم
جز روضه چیزِ دیگری دیدم، ندیدم
زیر عبایت، پیکری دیدم، ندیدم
جز استخوانِ لاغری دیدم، ندیدم
داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عجّل وفاتی خواندهای مانند زهرا
با جوهرِ خون، نامهات توقیع گردید
اندوه تو در روزها توزیع گردید
آیه به آیه سورهات تقطیع گردید
بر تختِ پاره پیکرت تشییع گردید
با اینهمه تو بی کفن ماندی؟ نماندی
آقا! بدون پیراهن ماندی؟ نماندی
.
YEKNET.IR - roze - shahadat imam kazem 1402 - karimi.mp3
4.2M
سلام بر آن آقای غریبی که شیعیان به میمنت آزادی یشان به استقبال آمدند ولی پیکر تابناکش با غل و زنجیر از کاخ هارون بیرون آمد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#قسمت_اول
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
تو موسایی اگر حتی نیندازی عصا را هم
به زندان رفتی و گردن گرفتی جرم ما را هم
تو، در بندی ولیکن اختیار دهر را داری
به دست بسته ات داده خدا ارض و سما را هم
تو که دست جوان مست را در کوچه میگیری
*تا آقا رو دید روشو برگردوند به سمت دیگه
خجالت کشید..حضرت فرمود: در هر حالی روتو از ما بر نگردون..*
تو که دست جوان مست را در کوچه می گیری
توقع می رود آقا بگیری دست ما را
در این دنیا که تشخیص مسیر زندگی سخت است
خدا را شکر افتاده به دست آشنا راهم
بابا مگه هر کسی میتونه تو مسیر این خانواده باشه اصلاً مگر دلی میتونه عاشق موسی بن جعفر باشه باید مادر خوب تربیتت کرده باشه.. باید یه عمر سفرههای موسی بن جعفر و تو خونت دیده باشی
هر موقع گرفتار میشد میگفت سریع سفره موسی بن جعفر بنداز آقا زود گره مو باز کن*
دعاهایی که بالا رفته از دست شما رفته و این یعنی که میگیری شما دست دعا را هم
شفا را غالباً از سفره ات بردن مادرها که تحت الامر نان سفره ات کردی شفا را
*چه خبره امشب تو حرم موسی بن جعفر
آی اونایی که گرفتاریهای خودتون رو
دارین حتی روتون نمیشه به عزیزترین کستون هم بگید امشب به آقاتون موسی بن جعفر بگید..*
زن بدکاره را صبوح و قدوس تو عابد کرد
مسلمان میکنی با دست بسته بی حیا را هم
*گفت برم سر بزنم، ببینم این زن بد کاره تونسته حضرتو آزار روحی بده. اومد نگاه کرد دید آقا رو به قبله رو خاکا افتاده هی صدا میزنه "صبوح قدوس رب الملائکة و الروح" دیدم این زن بدکاره هم پشت سر حضرت رو خاکا افتاده هی می گه العفو العفو العفو.. برا شما کار نشد نداره آقا جان درسته آلودهام درسته خطاکارم اما یه عمری سر سفره ی جد شما بودم آقاجون*
غریبه چهارده سال است که کت بسته میخوانی
نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را عشا را هم
*نه فقط تو غل و زنجیر نماز میخوند نانجیب گاهی وقتا با تازیانه سر نمازم آقارو میزد.. آقای شجاعی رحمت الله علیه میگفت: اومد هارون الرشیده ملعون در عالم رویا ظاهراً رسول خدا رو دید حضرت فرمود: چرا انقدر داری پسر ما را اذیت وآزار میکنی؟ زندان بان و گفت اومد سندی بن شاهک یهودی لعنت خدا بر اینها که نسلشون الان دارن ظلم میکنند. گفت چیکار داری میکنی؟ خیلی داری پسر فاطمه رو اذیت و آزار میکنه.. این فکر کرد حضرت از تو زندان یکیو فرستاده رفته شکایت کرده تو راه که میومد گفت می دونم باهات چیکار بکنم. شکایت منو میکنی.. ایشون میگفت حضرت مشغول نماز بود اینقدر براتون بگم نماز آقا بدون رکوع بود ..*
چه بیرحمانه زندانبان شکسته در دل
زندان
به مانند غرورم استخوان پا را هم
"السّلامُ علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" این واژه ی مرضوض و کلمه مرضوض رو دو جای دیگه هم به کار بردن یکی برای مادر سادات اون موقعی که نانجیب با افتخار نوشت وقتی صدا نفس کشیدناشو می شنیدم چنان با لگد به در زدم صدای شکسته شدن استخوانهای پهلو میومد..یه جای دیگه هم نوشتن یه عده با افتخار اومدن تو مجلس عبیدالله ملعون با افتخار گفتن"نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ"
ما بودیم اسبامونو نعل تازه زدیم استخوانهای سینه ی حسین کوبیده شد..
.