حال پاییزی.... - حال پاییزی.....mp3
4.19M
✅صبح ۱۰ ام آبان ماه
⚛مراقب باش
⚛مراقب خودت وسلامتیت
⚛پیاده روی روزی اونم ۲۰ دقیقه بهترین راه برای درمان افسردگی
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
#اطلاعیه
💫تجمع بزرگ دانش آموزان منطقه اردهال💫
در آستان مقدس علی ابن باقر(ع)
به مناسبت ۱۳ آبان ویادبود شهدای غزه
🔸با اجرای حجت الاسلام برادران
🔹همراه با برگزاری مسابقات
🔸و اهدای جوایز
⏱زمان: شنبه ۱۳ آبان ساعت ۱۰صبح
شروع مراسم :از امامزاده شاهزاده حسین (ع)به طرف حرم مطهر حضرت علی بن باقر (ع)و تجمع در حسینیه فاطمه الزهرا (س)
منتظر حضور گرم تمام دانش آموزان هستیم.
⚜«ستاد برگزاری مراسم ۱۳ آبان منطقه مشهد اردهال »
رسانه هیئت رزمندگان اسلام منطقه اردهال
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
#رسانه_هیئت_رزمندگان_اسلام_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گزارش تصویری از پنجمین واژگونی خودروی سواری در محور مشهداردهال (حدفاصل رضوانیه_شرکت تقطیران) درسال جاری
❌متاسفانه عدم پاسخگویی مسئولین زیربط
❌دو سرنشین مصدوم این حادثه توسط اورژانس به بیمارستان آیت الله شهید بهشتی منتقل شدند.
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فصل ششم: حاج آقا روح الله
قسمت سوم
بعد از چند هفته اصرار، رجب هم راضی شد همراه ما در تظاهرات شرکت کند. خیلی خوشحال بودم و زیرلب خدا را شکر میکردم که بالاخره ما هم مثل خیلیها خانوادگی در این اجتماع عظیم مردمی شرکت کردیم. بعد از تظاهرات، رجب نشست روی پله و زارزار گریه کرد. برای اولین بار کلی قربانصدقهاش رفتم تا دهان باز کرد و دردش را گفت: «زهرا! حالم خیلی خرابه. من دو بار گفتم مرگ بر شاه! چرا گفتم؟! چرا بر علیه شاه مملکت شعار دادم! خدایا توبه! منو ببخش.» کم مانده بود شاخ روی سرم سبز شود. با عصبانیت جوابش را دادم: «چی میگی مرد؟! پاشو خودت رو جمع کن! خجالت نمیکشی نشستی گریه میکنی؟! خدا برای چی ببخشه؟ مرد حسابی! این شاه از خدا بیخبر کم جنایت نکرده. کم خون جوونهای این مملکت رو زمین نریخته. این حرفا چیه میزنی؟!» رجب گفت: «کو؟! تو دیدی جنایتهاش رو؟ من که ندیدم! اینا همه شایعهی دشمنه! اصلا شاید شاه راضی به کشتن مردم نباشه.» گفتم زهرا بحث با این مرد بیفایده است! وقتی چیزی را که خودش به چشم دیده و با گوش شنیده انکار میکند، توقع زیادی نباید داشته باشی.
انقلاب به روزهای اوج خود نزدیک میشد. لحظاتی را به چشم میدیدم که تا به حال تجربه نکرده بودم. در میدان مجسمه نیروهای نظامی مردم را به رگبار بستند. آسفالت خیابان به رنگ خون درآمده بود. تا چشم کار میکرد، کفش و چادر بود که زمین افتاده بود. جوانی لباس خونی برادرش را بالای دست گرفت و فریاد زد: «این سند جنایت پهلویست!» از بالای ساختمان نزدیکِ ژاندارمری گلولهای به طرف جوان شلیک شد و کاسه سرش را متلاشی کرد. جمعیت به اطراف پخش شد. جوانک بینوا زیر دستوپا مانده بود و جان میداد. خواستم کمکش کنم، اما فشار جمعیت از صحنه شهادت جوان دورم کرد.
همراه تعدادی از خانمها به داخل ساختمان متروکهای پناه بردیم. یکی از خانمها آنجا را بهخوبی میشناخت. چند بار گذرش به آن ساختمان افتاده بود. کمی داخل ساختمان گشت زدیم تا اوضاع خیابان آرام شود. در و دیوار پر از رد خون بود و بوی تعفن جنازه میداد. تعدادی کیسه مشکوک کنار دیوار روی هم چیده شده بود. همه را باز کردیم و محتویاتش را وسط سالن ریختیم. یکی از خانمها فریاد زد یا زهرا. داخل کیسهها کلی ناخنِ کشیده شده بود! چشمانم را بستم و نفسم را در سینه حبس کردم. معلوم نبود چه بلایی سر صاحبان آنهمه ناخن آمده؛ زنده بودند یا شهید؛ فقط خدا میدانست!
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
💙ســـلام
🌱صبح تون بخیر
🌱دلتون به پاکی آسمان آبی
💙خوشه های افکارتان
🌱سبز و پایدار
💙لحظههایتان زیبا و
🌱بارش مهر خــــدا
🌱پای تمام آرزوهاتون
💙با آرزوی بهترین آرزوها
سلام صبح بخیر اردهالی های گل و🦋 دوست داشتنی
ان شاءالله شروع میکنیم روزی دیگر از روزهای خداوند رو🦋
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
۱۱ آبان.mp3
1.53M
💖عشق که باشـد
🌸امیـد و باور که باشـد
🌸همه چیز شدنی است
🌸به خصوص وقتی
🌸از درون بخواهیم چون
💖خـدا هست
🌸اُمیـد هست
🌸پس جای
🌸نگـرانی نیست...
💖زندگیتــون پر امیــد
🌸دوستان همراه
🎙 گوینده؛محمد حسن مرادی
🌸سلام صبحتون بخیر،روزتون عالی
💢 کاری ازرسانه منطقه اردهال💢
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
#انگیزشی
10نكته بسیار مهم 🌺🌺🌺🌺
١_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست.
٢_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا .
۳_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد .
٤_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند .
٥_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان.
٦_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود.
٧_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين.
٨_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند.
٩_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند، آينده خود را محدود مي كنند.
١٠_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم .
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌧بارش باران،رحمت الهی در منطقه ی اردهال
😍خدایا شکرت
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب ششگوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانۀ خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
یا اباعبدالله
مداوای ما تویی
📲ارسالی از آقای سید محمد هاشمی رحقی
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال #هیئت_رزمندگان_اسلام_منطقه_اردهال
#رسانه_هیئت_رزمندگان_اسلام_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فصل هفتم : جمال آفتاب
قسمت اول
محل دیدارهای مردمی امام خمینی مدرسه علوی بود. من و تعداد زیادی از خانمهای مسجد، سوار بر اتوبوس به طرف خیابان ایران حرکت کردیم. کوچه و خیابانهای اطراف مدرسه غلغله بود. چند ساعتی طول کشید تا به محل دیدار برسیم. اهالی محله با چای و لقمهای نان و پنیر از میهمانان امام پذیرایی میکردند. با موج جمعیت حرکت میکردیم و جلو میرفتیم. برای دیدن امام لحظهشماری میکردم. با صدای بلندِ صلواتِ جمعیت سر چرخاندم و متوجه حضور امام در کنار پنجره شدم. صدای ضربان قلبم بهخوبی شنیده میشد؛ کم مانده بود سکته کنم. وسط روز، ماه در آسمان تهران طلوع کرده بود و من به زیارتش رفته بودم. شیرینی وصال امام و تماشای آن جمال نورانی، غم سالهای تلخی که بر من گذشته بود را از یادم برد. خودم را نزدیک پنجره رساندم. همهی توانم را جمع کردم. دستم را بالا بردم و فریاد زدم: «امام! امام! چیزی ندارم تقدیمت کنم؛ دوتا سرباز دارم که تقدیمت میکنم؛ بچههام به فدات...»
نمیدانم امام صدایم را شنید یا نه؟! از هوش رفتم و افتادم زمین. خدا رحم کرد در آن شلوغی زیر دست و پا له نشدم! نمیدانم در آن اوضاع چه کسی مرا به گوشهی خلوتی برد. با خیس شدن صورتم به هوش آمدم. کمی آبقند خوردم و جان به تنم برگشت. بلند شدم و شعار دادم. گریه امانم را بریده بود؛ دوباره از حال رفتم.
انقلاب تازه پیروز شده بود. آن ایام یک شب هم کنار یکدیگر نبودیم. امیر و علی دیروقت به خانه برمیگشتند و گاهی اوقات تا سحر بیرون بودند. خیابان ایران پاتوق هر روزشان شده بود.
دایی محمد و فامیلهای وفادار به شاه، هفتهای چند روز میآمدند سهمیه فحش و ناسزا را کف دستم میگذاشتند و میرفتند! آنقدر به رجب فشار آوردند که طاقتش تمام شد و بعد از مدتها کمربند دست گرفت. تا از مردم حرف و کنایهای میشنید یا بچهها دیروقت به خانه میآمدند، تمام تن و بدنم را سیاه و کبود میکرد. شب تا صبح درد میکشیدم؛ اما به روی خودم نمیآوردم که مبادا فرزندانم از مسیری که پیش گرفتهاند دلسرد شوند. دایی شلوار شش جیب علی را که میدید، صورتش سرخ میشد و با عصبانیت به ما میپرید: «این چیه پای بچه کردی؟! باباش پول نداره براش شلوار بخره؟! بس کنید این مسخرهبازیها رو. همین روزا شاه برمیگرده و دمار از روزگارتون درمیاره!»
گوش ما بدهکار این حرفها نبود و کار خودمان را میکردیم. مادرم همیشه سفارش میکرد که احترام دایی فراموش نشود. حتی اگر بدترین توهینها از طرف دایی محمد به ما میشد، جوابش را نمیدادیم؛ اما رجب کمطاقت بود و فوری زور بازویش را به رخ ما میکشید و کنایههایی را که شنیده بود تلافی میکرد.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
۱۲ آبان.mp3
1.05M
دیروزت خوب یا بد گذشت
مهم نیست
امروز روز دیگریست
قدری شادی با خود به خانه ببر
راه خانه ات راکه یاد گرفت
فردا با پای خودش می آید
شک نکن….
روزتون بخیر و شادی
😍 یه صبح بخیر پر شور و هیجان از طرف رسانه ی منطقه ی اردهال تقدیم به تک تک شما عزیزان دوست داشتنی
🎙گوینده؛جناب آقای محمدحسن مرادی
📻 کاری ازرسانه منطقه اردهال
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️امـروزتون بخـیرونیکی
💛حال دلتون خوب خوب
💜رزق و روزیتون زیاد
❤️تن وجانتون سلامت و
💛زندگیتون غرق درخوشبختی باشه
💜ســــلام اهالی منطقه ی اردهال
❤️صبح طلایی رنگتان زیبا و دلپذیر
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #گزارش_ویدیویی
🔹️فرماندار ویژه کاشان خبر داد:
🔻ثبت نام ۱۳۱ داوطلب برای انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه کاشان و آران و بیدگل
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
🔹️دیدار اعضای شورای اسلامی روستای غیاث آباد با دکتر زارعی فرماندار ویژه کاشان
🔸️در این نشست، برخی مشکلات و مباحث روستای غیاث آباد در منطقه مشهد اردهال مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفت.
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فصل هفتم : جمال آفتاب
قسمت دوم
علی هفتهای چند شب برای حفاظت از جماران به آنجا میرفت. امیر هم ایست بازرسی بود و دیروقت به خانه میآمد. یک شب رجب با عجله مغازه را بست و وحشتزده به خانه آمد و گفت: «تو آخر منو به خاک سیاه میشونی! گوش بچهت رو بگیر بزن پس گردنش بشینه سر درس و مشقش!»
- چرا؟! چی شده رجب؟! باز کی بهت حرف زده؟!
- چی شده؟! چی میخواستی بشه؟! چند نفر اومدن تو مغازه منو تهدید کردن و رفتن. مرتیکهی از خدا بیخبر میگه اگه جلوی علی شاهآبادی رو نگیری، همین روزا باید جنازهش رو از تو خیابون جمع کنی. زهرا! جلوی این بچهها رو بگیر!
رجب که کمی آرام گرفت، فرستادمش مغازه؛ اما دل خودم آشوب بود. اگر بلایی سر این دو بچه میآمد، رجب روزگارم را از این سیاهتر میکرد. توسل کردم و آنها را به خدا سپردم. علی نیمهشب به خانه برگشت. وسط راهپله رجب یقهاش را گرفت و گفت: «بچه! سر شب بیا خونه بگیر بخواب. نمیخواد راه بیفتی تو این خیابونا. مگه خواهر و مادرت بیرونن که خونه نمیای؟! تو این مملکت قویتر از تو نیست که جلو افتادی؟!» گوشهی تاریکی از اتاق ایستادم. از ترس دهانم را بسته بودم و صدایم درنمیآمد. رجب هرچه به دهانش میآمد بار علی میکرد و من داشتم دق میکردم. علیِ مظلوم من سرش را پایین انداخته بود و به صورت رجب نگاه نمیکرد. حرف رجب تمام شد. علی گفت: «بابا! شما میگی من خونه بمونم؟ چشم، میمونم. شما راحت بخواب، مامان هم راحت بخوابه؛ اصلا همه راحت میخوابیم؛ ولی نگو خواهر و مادرم بیرون نیستن! همهی این زنهای تو خیابون ناموس من هستن. نگو نیستن! به خدا هستن بابا.»
- چی میگی پسر؟! ناغافل از پشت میان میزنن نفله میشی علی!
- نه بابا جون! جرئت ندارن منو بزنن؛ خیالت راحت.
رجب که حسابی کُفرش از حاضر جوابی علی بالا آمده بود کنترل زبانش را از دست داد، حرفی زد که جگرم را سوزاند. گفت: «ای کاش یه بچه معتاد داشتم و از سر خیابون جمعش میکردم، اما تو رو نداشتم!» صدای ضرب سیلی دلم را لرزاند. علی در تاریکیِ اتاق رختخوابش را پهن کرد و بدون خوردن شام خوابید. صبح دیدم بالشت زیر سرش خونی شده. تا صبح صدایش درنیامده بود.
مدتی گذشت. علی کارهای مشکوکی میکرد. از بیرون که میآمد یکراست میرفت اتاق طبقه بالا و در را پشت سرش قفل میکرد؛ ساعتها آنجا میماند. ترسیدم فشارهای رجب کار خودش را کرده باشد و این بچه از همهچیز بریده باشد. از سر کار برمیگشتم که یکی از دوستان علی جلویم را گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: «علی شلوار لی میپوشه؛ از اون شلوارایی که مدلش خاصه.» پیش خودم گفتم: «خدایا! چه خاکی به سرم کنم؟! این بچه از راه به در شد!» ظهر جمعه یکی از دوستان علی آمد جلوی در خانه. چند دقیقهای داخل حیاط با هم حرف زدند. فرصت خوبی بود برای اینکه از کارهایش سر دربیاورم. فوری رفتم طبقه بالا و نگاهی به اتاق انداختم.
روی دیوار رو به قبله دعای نماز غفیله را نصب کرده بود. سجادهاش گوشه اتاق پهن بود. هرچه چشم چرخاندم، چیز مشکوکی ندیدم. موقع بیرون آمدن از اتاق، تکهپارچهای که بین کمد و دیوار مخفی شده بود توجهام را جلب کرد؛ بهسختی بیرون کشیدمش. همان شلواری بود که خبرش را شنیدم. مدل دوختش خاص بود و جیبهای مخفی زیادی داشت. دلشورهام بیشتر شد. شلوار را به همان شکل گذاشتم پشت کمد و از اتاق بیرون رفتم. عصر ماجرا را از علی پرسیدم؛ طفره رفت و چیزی نگفت. دلم مثل سیروسرکه میجوشید و دستم به جایی بند نبود. امیر گفت: «نگران نباش مامان! بد به دلت راه نده، علی سر به راهه. حواسش هست داره چیکار میکنه.»
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂امروز اولین روز
از بقیه زندگی توست♥️
👍🍂بلند آواز سر بده
مانند گنجشک ها🕊
شاد باش و اولین نفری باش
که دیگران را خوشحال میکنی🍂
🍁مردم مهربون منطقه ی اردهال سلام
🍁روز قشنگ پاییزیتون زیبا
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
مراقب خودمون باشیم... - مراقب خودمون باشیم....mp3
4.84M
🦋صبح ۱۳ ام آبان ماه
❇️روز دانش آموز مبارک
❇️مراقب سلامتی خودمون و دیگران باشیم
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
گزارش تصویری 📸
🇮🇷حماسه_۱۳_ابان🇮🇷
✅اجرای طنز ایران وآمریکاتوسط گل دخترای عزیزم خانم ریحانه قربانی وزینب ترابی
✅هنرنمایی دخترگلم خانم هدی سرهنگی
✅جواب سوال آقای برادران و اهدای هدیه به گل دخترم خانم نازنین زهراسرهنگی
✅اجرای مسابقه بین دانش آموزان و اهدای هدیه به آنها
🕌مکان :حسینه فاطمه الزهرا
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
❇️حال وهوای پرشور دانش آموزان دبستان طاهری باریکرسف و نوگلان پیش دبستانی سفیراردهال در روز ۱۳ آبان
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فصل هفتم : جمال آفتاب
قسمت سوم
چهاردهم اسفند بنیصدر سخنرانی تندی علیه برخی شخصیتهای انقلاب کرد که باعث تحریک مردم شد. مخالفین بلندگوی بنیصدر را قطع کردند. کار بالا گرفت. بنیصدر فرمان حمله به مردم و بیرون کردن آنها از دانشگاه را صادر کرد و آتش فتنه روشن شد. آن روز درگیری سنگینی مقابل دانشگاه رخ داد که باعث خونریزی و اتفاقات تلخی شد. به مساجد خبر رسید احتیاج فوری به خون و ملحفه سفید است. مردم برای اهدای خون مقابل بیمارستانها صف کشیدند. من و تعدادی از خانمها در محله چرخیدیم و ملحفههای اضافی را از خانهها جمع کردیم. شب ماشینهای جهاد آمدند و ملحفههای بستهبندی شده را برای بیمارستانها بردند.
چندین ماه مملکت علاوه بر جنگ با دشمن، درگیر حواشی بنیصدر و منافقین هم بود. شکر خدا با تصمیم مسئولین، بنیصدر عزل شد و مردم از شر او و کارشکنیهایش در جنگ راحت شدند. مدتی بعد هم خبر رسید بنیصدر و رجوی در پوشش زنانه از کشور فرار کردهاند.
به لطف خدا با کارهای جهادی که در محله انجام دادیم، سرشناس شدیم و حرفمان خریدار پیدا کرد. چادر جنگزدهها دیگر ظرفیت حجم زیاد کمکهای مردمی را نداشت؛ باید فکری میکردیم. سولهای بزرگ در مقابل خانه ما متروکه و بدون استفاده بود. چادر سر کردم و افتادم دنبال پیدا کردن صاحب سوله. هرجا که کمترین امیدی بود فوری خودم را آنجا میرساندم و رد سوله را میزدم. بالاخره مشخص شد سوله برای یکی از ادارات دولتی است و فعلا قصد استفاده از آن را ندارند. با پیگیری زیاد توانستم مجوز استفاده از سوله را بگیرم. در این مسیر یکی دو جفت کفش پاره کردم تا با کلید سوله به خانه برگشتم.
همراه تعدادی از خانمها درهای سوله را باز کردم. با آب و جارو افتادیم به جان سالن. هرچه میشستیم و زمین را میسابیدیم تمام نمیشد، از بس بزرگ بود و ته نداشت. میز و وسایل را به سوله منتقل کردیم. مدیریت این محل جدید بر عهده جهاد سازندگی بود، کلیدها را به نماینده جهاد تحویل دادم و کار را شروع کردیم.
عدهای از خانمها چرخ خیاطی آوردند. دوخت روبالشتی، لحاف، رفوی لباس رزمندگان و بعضی از لباسهای اهدایی که احتیاج به ترمیم داشتند را خانمهای خیاط انجام میدادند. آقایان هم مشغول جمعآوری کمکهای مردمی شدند. عدهای هم مواد غذایی، خشکبار و آجیل بستهبندی میکردند. برای همه، کار بود. همراه امیر میرفتیم مولوی و پشم شیشه میخریدیم؛ بار میزدیم و میبردیم داخل سوله تخلیه میکردیم. گوشهای از سالن مینشستم و برای جنگزدهها بالشت و تشک میدوختم. فرقی نمیکرد اهل کجایی و به چه زبانی حرف میزنی، همه یک دل کنار هم مینشستیم. هیچکس حقوق نمیگرفت، همه برای خدا کار میکردند.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی امروز یکشنبه ۱۴
آبان ماه، زندگی تون مثل
گل زیبا، مثل باران زلال،
مثل سبزه با طراوت، مثل
دریا با برکت، مثل آسمان
یکرنگ، مثل خدا بخشنده
و مثل هر روز پر از زندگی باشه...
🦋سلام مردم منطقه ی اردهال
🔅صبح بخیر
💜دلتون شاد
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia
خودتو دوست داشته باش... - خودتو دوست داشته باش....mp3
5.21M
🔅🍁صبح ۱۴ام آبان ماه
❣خودت رو دوست داشته باش
❣داشتن اعتماد بنفس از زیبایی مهمتره
❇️همه آمده ایم که یک روز برویم
❇️باید رفیق آرزوهامون باشم
#اردهال_مدیا
#رسانه_اردهال
#رسانه_کانال_اردهال
#رسانه_منطقه_اردهال
👈باماهمراه باشید...
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ardahalmedia