❖ این روزها مشغول مطالعهی کتاب «سیاحت شرق» هستم که زندگینامه آیتالله آقانجفی قوچانی به قلم خود ایشان است. بسیار آموزنده و مفید، جذاب و همراه با طنزی شیرین است. البته به دلیل بعضی اصطلاحات و مسائل، شاید غیر از طلّاب متن این کتاب را کامل متوجه نشوند یا به آنها قابل توصیه نباشد. هر کسی از زاویه ای به این کتاب نگاه میکند و آن را توصیه میکند؛ بعضی با نگاهی سیاسی مثل داستان مشروطه و جنگ بین الملل اول، بعضی با نگاه داستان مفرّح، بعضی با نگاه مباحث اعتقادی و عرفانی، بعضی با نگاه مذمتِ طلاب و مراجعِ دنیاطلب، بعضی با نگاه سختیهای مادّی طلاب قدیم و هکذا. لذا توصیه اکید میکنم طلّاب و کسانی که مطالعات حوزوی داشته اند، حتما این کتاب را مطالعه کنند. در این کتاب خواهید دید ایشان چقدر راحت و بدون دغدغه، از "بعضی" طلاب و علما و مراجع زمان خویش تندترین نقدها را میکند و عباراتی را به شوخی و جدی درباره آنها به کار میبرد که اگر امروزه، یکدهم آن را درباره "بعضی" از علما به کار ببریم، با انواع برچسبهای «تهمت یا هتک حرمت» و «تضعیف دین و اسلام» و «نادان و بیسواد» و... مواجه خواهیم شد. اگر حوصلهای بود بخشهایی از کتاب را در کانال منتشر خواهم کرد.
🆔@Arefane
همهروز روزه بودن، همهشب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بینیازش طلب نیاز کردن
به مساجد و معابر همه اعتکاف جستن
ز مناهی و ملاهی همه احتراز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به خدا که هیچیک را ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
✍ شیخ بهایی
🆔@Arefane
❖ جهت معرفی کانال به دیگران، لطفا مطالب کانال را فروارد کرده یا در صورت کپی، لینک کانال را ذکر کنید. با تشکر
❖ حتما برخورد کردهاید با افرادی که برای سوال یا خواستهای به آنها مراجعه میکنید و آنها با چهرهی باز برخورد نمیکنند، بلکه با غرور، بیمحلی، بداخلاقی، تمسخر و.. با شما برخورد میکنند؛ به نحوی که انسان هنگام درخواست، نگران از نوع برخورد این افراد است. حدیث زیبای موجود در تصویر مربوط به این افراد است. البته منظور از عدم ایمان در حدیث، "کفرِ فقهی" نیست، بلکه "نفی کمال ایمان" است. دلیلش هم این است که ایمان وقتی کامل میشود که انسان به جای خودبینی، خدابین شود؛ درحالیکه برخورد نامناسب نشان از انانیّت و خودبینی دارد.
🆔@Arefane
❖ در رویا دیدم که حضرت آقای جوادی آملی سیگار میکشند و به عده ای هم یاد میدادند که اینجوری بکشید؛ حضرت استاد حسن زادهٔ آملی را در همان رویا دیدم که سه تا سیگار در لب داشتند و سه تا را با هم میکشیدند!
❖ تعبیرم از این سه سیگار، فنای افعالی و صفاتی و ذاتی بود. و این بر میگردد به تبیین مسائل عرفانی و افراد را سیر دادن و تعلیم بحث فنا.
❖ آقای حیدر آقای معجزه از اهل دل بود و میفرمود چند چیزند که ظاهرشان بد است ولی در رویا، تعبیر بسیار خوبی دارند: شرب خمر، تریاک کشیدن، سیگار کشیدن و قلیان کشیدن.
✍ استاد حسن رمضانی، شرح تمهید القواعد، جلسهٔ بیست و یکم، دقیقهٔ ۴۴
🆔@Arefane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمری گذشت و راه نبردم به کوی دوست
مجلس تمام گشت و ندیدیم روی دوست
گلشن معطّر است سراپا ز بوی یار
گشتیم هر کجا نشنیدیم بوی دوست
هر جا که میروی ز رخ یار روشن است
خُفاش وار، راه نبردیم سوی دوست
میخوارگانِ دلشده ساغر گرفتهاند
ما را نَمی نصیب نشد از سبوی دوست
گوش من و تو وصف رخ یار نشنود
ورنه جهان ندارد جز گفتگوی دوست
با عاقلان بگو که رخ یار ظاهر است
کاوش بساست اینهمه در جستجوی دوست
ساقی ز دست یار به ما باده میدهد
بر گیر می تو نیز ز دستِ نکوی دوست
✍ امام خمینی
🆔@Arefane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❖ شیوه «ناز کردن با خدا» را از مناجات شعبانیه بیاموزیم:
الهی؛ لَئِن اَخَذتَنی بِجُرمی اَخَذتُکَ بِعَفوک، اگر تو در قیامت بگویی چرا گناه کردی، بخواهی آبروی مرا ببری، من هم میگویم: تو که بزرگتر بودی، چرا نبخشیدی؟ چرا آبروی مرا بردی...؟
🆔@Arefane
❖ باید در ملاکهای خودمان درباره قُرب و بُعد نسبت به خداوند بازنگری جدی کنیم. آیا هرکس شیعه بود، حتما اهل بهشت است و هرکس شیعه نبود، حتما جاودانه در جهنم است؟! کاش با افکار بسته و منجمد خود، بجای خدا تصمیمگیری نکنیم.
❖ استاد رضایی از علامه طهرانی نقل میکنند: «زن و شوهری که شیعه اند ولی در خانه با هم دائم دعوا و قهر دارند، به مراتب دورترند از خدا نسبت به زن و شوهر یهودی یا نصرانی که در خانه با هم در کمال صمیمیت و صفا زندگی میکنند».
❖ همچنین علامه طهرانی میفرمایند: «آن پرستار مسیحی که بخاطر خدا خدمت به بیمار را به نحو احسن با روی خوش انجام میدهد، حقّاً و واقعاً شیعه امیرالمومنین علیه السلام است».
🆔@Arefane
❖ تنباکوی قلیانِ درویش را هم «مولا میرساند»؛ و تو چه میدانی شاید قلیان کشیدن درویش نزد خدا ارزش بیشتری از بعضی عبادات ناخالص ما داشته باشد.
❖ در کتاب الکلام یجرّ الکلام ص ۱۰۸، از شیخ اسماعیل واعظ تبریزی از یکی از افراد مورد اطمینان نقل نموده: من از تبریز عازم ده بودم، قدری اسپرزه لازم داشتم که به آنجا ببرم. از عطار اسپرزه خواستم، دیدم او تنباکو کشیده به پیش من گذاشت. من گفتم اسپرزه خواستم نه تنباکو، عطار متوجه شد که اشتباه کرده، خواست تنباکو را بردارد، گفتم حالا که کشیده ای برندار، آنرا هم میبریم. بعد اسپرزه را هم کشید، هردو را برداشته به راه افتادم. از قضا در راه فکری مرا مشغول کرد که از جاده اصلی منحرف شده به جاده دورتر افتادم، وقتی متوجه شدم که جاده را عوضی آمده ام ولکن طوری تند میآمدم مثل اینکه راننده ای عقب سر من هست.
❖ تا اینکه برنامه تقدیر مرا نزد درویشی رسانید که آب قلیان را ریخته، آتش آن را آماده کرده، منتظر تنباکو است. تنباکو را دادم، درویش قلیان را چاق نمود. خواستم بقیه تنباکو را به او بدهم قبول نکرد و گفت: «مولا میرساند». آن وقت متوجه شدم که سرّ قضا در اشتباه عطار در کشیدن تنباکو و اشتباه من در عوضی آمدن راه این بود که قلیان درویش چاق شود.
🆔@raa_sad
از کجا معلوم خدا هست؟
یه وقت هست باید از نظر فکری و استدلالی مطالعه کنیم تا دلایل اثبات خدا رو بخونیم.
ولی قرآن ما رو از راه دل پیش میبره و میگه أ فی الله شک، اصلا مگه در وجود خدا شکی هست.
از بس واضح و اشکاره توش شک میکنیم
مثل اینکه کسی که توی روز هست بگه از کجا معلوم الان نور خورشید هست، یا مثل ماهی توی آب بگه از کجا معلوم دریا وجود داره.
برای اینکه دل ادم این مطلب واضحو حس کنه میگن اونوقتهایی که انسان کاملا مضطر میشه مثلا وقتی کشتی توی دریا غرق میشه یا میفهمه بیماریش لاعلاجه، اونوقته که دلش وجود خدا رو کامل حس میکنه و میفهمه یه قدرت و نیروی مافوقی هست که همه جا رو پر کرده.
🆔@Arefane