eitaa logo
عارفانه
2.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
756 ویدیو
37 فایل
یا هو یا من لا هو الا هو همه یار است و نیست غیر از یار واحدی جلوه کرد و شد بسیار ✍️ روح‌الله صادقی تلگرام: t.me/Arefane اینستا: Arefane_1001 خرید کتاب: @rosvaa لطفا در نشر مطالب، فروارد رعایت شود🙏 پیام ناشناس: harfeto.timefriend.net/17359380248574
مشاهده در ایتا
دانلود
🍷ارادت آیت الله خامنه ای به تعالیم حِکمی و عرفانی شاعرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی برای همه روشن است. ایشان در سخنان اخیرشان، به شرح دیوان حافظ توسط علامه طباطبایی و آیت الله سعادت پرور با عنوان «جمال آفتاب» نیز اشاره می‌کنند. نکته زیبا اینست که ایشان بار دیگر، اشعار مولوی را یکسره عرفان و اسلام ناب و معرفت خالص توحیدی معرفی می‌کنند؛ که یادآور جمله سابق ایشان درباره مثنوی است: و هو اصول اصول اصول الدین. بیانات ایشان در ادامه می‌آید. 🔹«قلّه‌های شعر فارسی چه کسانی هستند؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. شما ببینید شعر اینها که قلّه‌ی هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهتهایی به کار رفته! سعدی یک بوستان دارد که بهترین اثر هنری او است -گلستان بعد از بوستان قرار میگیرد- در بوستان  شما نگاه کنید، [می‌بینید] این هنر فاخرِ فوق‌العاده برجسته همیشه در خدمت اخلاق، در خدمت تعلیم، در خدمت تعهّد [است]؛ از اوّل تا آخرِ بوستان این جوری است [یعنی] هنر شعر در خدمت اخلاق است. سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمّد بس است و آل محمّد یا: به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالَم که همه عالَم از اوست یا: به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست اینها مال سعدی است، اینها اوج هنر شعری ما است.  حافظ [همین طور]؛ البتّه عقیده‌‌ی بنده این است که شعر زمینی در دیوان حافظ هست امّا بلاشک شعر عرفانی، شعر برجسته و شعر ممتاز است؛ بزرگانی مثل مرحوم علّامه‌ی طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشسته‌اند آن تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است. عشقت رسد به فریاد گر خود بَسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت  حافظ این [جور] است؛ قرآن را حالا از رو هم ما به سختی میخوانیم [امّا او] از بَر میخواند آن هم با چهارده روایت که هفت قاریِ معروفِ صاحبانِ سبکند که هر کدام دو راوی دارند، میشود چهارده روایت؛ یعنی اینها این جوری‌ هستند، این قلّه‌ی شعر است. فردوسی [همین طور]؛ فردوسی، «حکیم فردوسی» است؛ شما توجّه کنید، در بین شعرای ما «حکیم فردوسی» [مطرح] است؛ حکمت فردوسی حکمت الهی است. در عمق داستانهای فردوسی، حکمت گنجانده شده؛ تقریباً در همه‌ی داستانها یا بسیاری از داستانهای فردوسی، حکمت هست؛ لذا به فردوسی میگویند «حکیم فردوسی»؛ ما به کمتر شاعری در طول تاریخ حکیم میگوییم امّا اسم او حکیم فردوسی است. مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویّت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدیِ خالص [است]؛ او هم این [گونه] است. اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند؛ اگر چنانچه بنا باشد که ما تصوّر کنیم که جنبه‌ی هنری و زیبایی‌شناختی شعر از جنبه‌ی معنوی و رسالتی و پیامیِ او جدا است، باید همه‌ی اینها را از دایره‌ی شعر بیرون بریزیم، بگوییم اینها شعر نیست؛ در حالی که برترین شعرهای زبان فارسی، اینها است». 🆔 @Arefane
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍷توجه آیت الله خامنه‌ای به حراست از زبان فارسی قابل تأمل است؛ تا آنجا که ایشان می‌گوید ما هم مانند عرب‌ها که کلمات فرنگی را تعریب می‌کنند، باید کلمات فرنگی مثل «تلویزیون» و «رادیو» را در فارسی به «تلویزان» و «رادیان» تبدیل میکردیم. 🆔 @Arefane
🍷از جمله فرمایشاتی که همه ما را امیدوار می‌کند، این فرمایش علامه حسن زاده آملی می‌باشد که نشان می‌دهد همه ما چیزکی چشیده ایم: «همه كسانى كه قدم در مسير نهاده‌اند، ابتدا چيزى چشيده‌اند تا آنكه در پى سلوك و رسيدن به همه‌ی آن برآمده‌اند، پس همه مجذوبند. طالب هر پيشه و هر مطلبى حق چشاند اولِ بارش لبى در قبال فكر و حدس، سلوك و جذبه قرار دارد، و جذبه همانند حدس می‌باشد». 📚 مصباح الانس، ترجمه و شرح استاد ناييجى؛ ج۲؛ ص۱۴۳۱ t.me/E_DVA 🆔 @Arefane
🍷الهی؛ برای شبهای قدر هیچ سرمایه ای ندارم جز «اعتراف به عدم آمادگی برای درک شب‌ قدر»؛ شاید همین اعتراف موجب نجات و دستگیری ام شود. یا ارحم الراحمین... 🆔 @Arefane
🍷مکاشفه علامه طباطبایی از توصیه مرحوم قاضی 🔹علامه طباطبایی: روز گذشته وقت نماز صبح، [در مکاشفه] استاد مرحوم آقای قاضی را دیدم. وقت رفتن به من فرمود: «هرکس به جایی رسیده، از یَد یا أیدی رسیده است.» پس از آن به نظرم رسید که شاید منظور، آیه شریفه «واذکُر عبادَنا ابراهیمَ و اسحاقَ و یعقوبَ اُولی الاَیدی و الاَبصار» باشد. منظور آیه شریفه، این است که ایشان صاحب گذشت و عبرت بوده اند. 📚 ثمرات حیات، ص ۲۵۷ 🔹پ‌ن: علامه در المیزان ذیل این آیه می‌نویسد: «اينكه خداوند فرمود: ابراهيم و اسحاق و يعقوب داراى دست و چشم بودند، در حقيقت خواسته است به كنايه بفهماند نامبردگان در طاعت خدا و رساندن خير به خلق، و نيز در بينايى شان در تشخيص اعتقاد و عمل حق، بسيار قوى بوده اند.» 🆔 @Arefane
🔷 تعدد واسطه در نجاسات اگر شیئی به وسیله عین نجس، نجس شد، به آن متنجس اول می‌گویند. مثلا اگر لباس، آلوده به بول شود، این لباس را متنجس اول می‌گویند. این متنجس قطعا نجس است و باید آب کشیده شود. حال اگر عین نجس(بول) از لباس، ازاله شد، آیا این لباس(متنجس اول) در برخورد با اشیاء دیگر، نجس کننده است یا نه؟ مثلا اگر دست خیس ما به این لباس(که عین نجسش برطرف شده) بخورد یا این لباس خیس باشد و دست ما به آن بخورد، آیا دست ما نجس می‌شود یا خیر؟ به عبارت دیگر، هر شیئی(لباس، زمین، بدن و..) که متنجس باشد ولی عین نجس در آن نباشد، آیا در برخورد با اشیاء دیگر، نجس کننده است یا نه؟ بنابراین اگر مثلا دست خیس ما به هر شیئی بخورد که عین نجس در آن نیست، آیا دست ما نجس می‌شود یا نه؟ باید عرض کنیم بر خلاف نظر مشهور که می‌گویند متنجس اول، نجس کننده است، نظر بعضی از فقها مانند فیض کاشانی این است که متنجس، منجّس(نجس کننده) نیست. آیت الله مظاهری هم می‌گویند که هر شخصی که وسواس دارد، فتوای من برای او این است که متنجس، نجس کننده نیست. البته آیت الله مظاهری از نظر ادله، می‌گویند هیچ دلیلی نداریم که متنجس اول، نجس کننده باشد و این قول را، به امام خمینی و آیت الله خویی نیز نسبت می‌دهند؛ منتها می‌‌گویند مرحوم امام و آیت الله خویی در مقام فتوای عمومی، احتیاط کرده و می‌فرمودند متنجس، تا واسطه سوم نجس کننده است، لکن ظاهرا فتوای اصلیشان این نبوده است. لازم به ذکر است بنابر فتوای مشهور که متنجس را نجس کننده می‌داند نیز چند نظر وجود دارد: یکی نظر علمایی چون آیت الله بهجت و آیت الله شبیری زنجانی است که هر چه تعداد واسطه ها در متنجس اضافه شود -ولو صد واسطه-، نجاست نیز سرایت می‌کند. اما طبق نظر برخی دیگر مانند آیت الله سیستانی، آیت الله خامنه ای، آیت الله مکارم و..، متنجس ها فقط تا واسطه سوم نجس می‌شوند و واسطه چهارم نجس نمی‌شود. برخی نیز تا واسطه دوم را نجس می‌دانند و واسطه سوم را پاک می‌دانند. آیت الله مظاهری از یکی از اساتید خود نقل می‌کند: یا فقها باید بگویند که متنجس، نجس کننده نیست، و یا اگر می‌گویند متنجس، منجّس است، باید بگوییم همه عالَم به مرور زمان نجس شده است. 🔹دلایلی که بزرگان برای این قول (متنجس، نجس کننده نیست) آورده اند از این قبیل است: 🔸بعضی از روایات 🔸اگر متنجس، نجس کننده باشد، تمام عالم نجس است 🔸عدم وضع چنین تکلیفی به دلیل لزوم عسر و حرج 🔸سیره 🔸اختلال در نظام زندگی 🔸لغویت جعل؛ یعنی اگر شارع، متنجس را نجس کننده بداند، این جعل، لغو است چون مردم به آن عمل نمی‌کند. در ادامه عبارت مرحوم فیض کاشانی در این زمینه را مشاهده می‌کنید. نکته جالب آن است که مرحوم فیض کاشانی می‌گوید قبول این فتوای ما(که متنجس، نجس کننده نیست) برای کسانی که اهل تقلید و وسواس هستند، سخت است، چون اینها رحمت واسعه خدا را نادیده گرفته و خود را به ضیق و مشقتِ بیهوده انداخته اند. «مفتاح [عدم تنجیس المتنجس] انما یجب غسل ما لاقی عین النجاسه. و أما ما لاقی الملاقی لها بعد ما أزیل عنه العین بالتمسح و نحوه، بحیث لا یبقی فیه شی ء منها فلا یجب غسله، کما یستفاد من المعتبره. علی أنا لا نحتاج الی دلیل فی ذلک، فان عدم الدلیل علی وجوب الغسل دلیل علی عدم الوجوب، إذ لا تکلیف الا بعد البیان، و لا حکم الا بالبرهان. الا أن هذا الحکم مما یکبر فی صدور الذین غلب علیهم التقلید من أصحاب الوسواس الذین یکفرون بنعمه اللّه و لا یشکرون سعه رحمه اللّه. و فی الحدیث «ان الخوارج ضیقوا علی أنفسهم بجهالتهم، و ان الدین أوسع من ذلک». به هر حال این مساله، مساله مشکلی است که حل آن می‌تواند کمک بسیار زیادی به مساله نجاست و طهارت کند، هدانا الله للحق ان‌شاءالله. ✍ روح الله صادقی 🆔 @Arefane
🍷چقدر خداوند مهربان است؛ خودش در آخر حدیث قرب نوافل می‌فرماید: ما تردّدتُ فی شیء أنا فاعلُه کتردّدی فی موت مؤمنٍ یکرهُ المَوت و أنا أکره مَسائته؛ من در هیچ چیزی که می‌خواستم به جای آورم متردد نشدم به اندازه تردّدم در مرگ مومنی که اراده داشتم او را بمیرانم، او مرگ را ناگوار می‌دانست، و من آزار و اذیت او را ناگوار می‌داشتم... 🆔 @Arefane
🍷ذهن شما آلوده است... 🔹پیش‌فرض‌های ذهنی که از کودکی با آنها بزرگ شده ایم و از پدر و مادر یا دوست و معلم و استاد، در ذهن خود تثبیت کرده ایم، می‌تواند تاثیر منفی در پذیرش باورهای فطری و توحیدی بگذارد. 🔹در کتاب ثمرات حیات ص ۸۵ از علامه طباطبایی نقل شده است: «در زمان میرزای قمی، عالِمی مقلّد و معتقد [به] وی بود. گویا درس فلسفه نیز می‌گفت. روزی میرزا به وی می‌گوید: برای من وحدت وجود را بیان کن. آن عالِم إبا می‌کند. میرزا می‌گوید: ممکن است شاگردانت حرف‌هایت را بفهمند؛ ولی من از شاگردهایت پست‌ترم؟ آن عالِم در جواب می‌گوید: آنها ذهنشان آلوده نیست، مطلب را خوب درک می‌کنند؛ ولی ذهن شما آلوده است». 🆔 @Arefane
🔹اگر گنهکاری، اگر سردرگمی، اگر بی انگیزه ای، در هرحالی که هستی، بدترین تصمیم، ناامیدی و توقف است؛ باید در همین آشفته حالی نیز گریان و نالان به سمت محبوب رفت و او را طلب کرده و از او استمداد نمود. همین توبه ناقص و حرکت لنگان لنگان، بهتر از توقف و ناامیدی است. 🔹یکبار از یکی از اساتید عرفان پرسیدم: اگر چهله بگیریم و احیانا در چهله مرتکب گناه شویم، آیا بهتر است چنین چهله ای نگیریم؟ ایشان فرمودند: همین چهله با این وضعیت، بهتر از این است که انسان بدون برنامه و رها و آشفته باشد. سپس این بیت مولوی را خواندند: لنگ و لوک و خفته‌شکل و بی‌ادب؛ سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب... *غیژیدن: خیزیدنِ طفلان و مردمانِ شَل 🆔 @Arefane
🔹آیت الله خامنه ای: «نباید اینجور باشد که اگر کسی یک رتبه‌ای از فقه را - ولو نه رتبه اعلی را - پیدا کرد، او در جامعه محترم باشد؛ اما اگر کسی رتبه اعلای فلسفه را پیدا کرد، به قدر او احترام نداشته باشد. اینجوری نیست؛ علم است، [فلسفه] علم اسلامی است، مورد نیاز حوزه است. یکی از کارهای مهم همین است که ما علوم را طبقه‌بندی کنیم - که بعضی از آقایان هم گفتند - اولویت بندی کنیم، رتبه‌بندی کنیم، ارزش‌گذاری کنیم، با نیازها بسنجیم. اگر با نیازهای امروز سنجیده شود، من می‌ترسم نتیجه جور دیگری در بیاید!». ۱۳۸۹/۰۸/۰۲ 🔸پ‌ن: شرافت عالِم به علم اوست؛ و علم حکمت و عرفان نظری که مربوط به معارف و اعتقادات است، شرافت بیشتری از علم فقه و اصول دارد که مربوط به احکام ظاهری است. به عبارت دیگر، حکمت و عرفان، فقه اکبر است، و فقه و اصول، فقه اصغر. بنابراین اگر بخواهد حقیقت و انصاف رعایت شود، حکیم و عارف باید بیش از فقیه محترم شمرده شود. البته این مطلب مربوط به علوم نظری و حصولی است. اما در رابطه با علوم شهودی، شرافت عارف بالله و فانی فی الله، از همه عالِمان دیگر(که مشغول علوم حصولی و نظری اند) بالاتر است؛ اللهم ارزقنا. 🆔 @Arefane
🔹شهریه ای که به طلاب تعلق می‌گیرد، از حداقل حقوق یک کارگر هم به مراتب پایینتر است. اگر طلبه ای وضع مالی خوبی دارد، از راهی غیر از شهریه (مانند کمک خانواده، شغل و..) تامین شده است. یکی از ذهنیت‌های اشتباه بعضی از مردم نسبت به طلاب این است که آنها فقط درس می‌خوانند و کار نمی‌کنند، لذا شهریه ای که می‌گیرند نوعی مفت خوری است. سوال این است که مگر درس دین خواندن و تبلیغ دین کردن، کار نیست؟! چه فرقی می‌کند انسان در طول روز، مشغول شغلی باشد یا مشغول درس گرفتن و درس دادن و تحقیق علمی و تبلیغ دین باشد؟ چرا مردم، اولی را کار می‌دانند و دومی را کار نمی‌دانند؟! با این گستردگی علوم و تخصص‌های دینی، آیا طلبه می‌تواند همزمان مشغول علم و کار باشد؟ اگر طلبه ای بخواهد به صورت قوی علوم مختلف را تحصیل و تحقیق و تبلیغ کند، فرصت شغلی برای او باقی نمی‌ماند. آنگاه، کمک هزینه زندگی او باید از چه طریقی تامین شود؟ البته طلبه در عوض امور واجب دینی و معنوی، خود را مستحق اخذ مال نمی‌داند، اما اگر هزینه های او از راه‌های مربوطه تامین نشود، او برای تامین هزینه ها ناچار به ترک طلبگی و وظایف مرتبط خواهد شد. 🔹آیت الله خامنه ای در یکی از بیاناتشان می‌گویند: «در زمان رضاخان برای این که روحانیت را از چشم‌ها بیندازد، می‌گفت: روحانیت مُفت‌خور است؛ یعنی مثلاً عملگی و یا کار اداری نمی‌کند، در عین حال به زندگی خود ادامه می‌دهد. او با آن عقل ناقص خودش خیال می‌کرد که اگر کسی در بازار، داد و ستد نکرد و یا مثلاً بیل نزد و به اداره نرفت و شغلی نیافت، نباید نان بخورد و اگر خورد، مفت‌خوری کرده است! او چون به رسالت دین معقتد نبود، این حرف‌ها را می‌زد و کار عالِم دین را باور نداشت». ۱۳۷۴/۰۴/۱۶ 🆔 @Arefane