eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
116 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبران شُهره به زیبایی و تو شهره به ناز تو خودت ساده قشنگی به تجمل چه نیاز دلخور از دست من و مردم این شهر نشو گربه ی چشم سفیدیم و در دیگِ تو باز ! در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد خم ابروی تو شد مشکل من وقت نماز من نصیحت به دلم کردم و گفتم نرود  در شب زلف سیاهت سفرِ دور و دراز وصل ما کار بعیدی ست ولیکن شدنی  فرض کن "مسجد اعظم" بشود "میکده "باز  ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
به لب زد کاسه‌ی آبی و آن بیچاره مجنون شد از آن موقع به پای "کاسه ها" زنجیر می بندند ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
زور خر می خواهد وجانِ سگ و تابِ شتر عاشقی را اشتباهی بار آدم کرده اند... ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
غیر تو با هر کسی بودم، بدان تقصیر توست رو به دایه  آورد طفل از غم بی مادری
چه دانستم که این سودا مرا زین‌سان کند مجنون و بی‌زَر هر که عاشق شد، گرفته دردِ بی‌درمان
به هر کس تکیه دادم ناگهان با سر زمین خوردم مرا کوری که از دستش عصا افتاده می فهمد
صدای تق تق کفشش به جانم لرزه ای افکند که در کرمان صدای نعره ی آغا محمد خان
دوره سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود نوبت دوران من شد، روسری سر کرده ای ؟
خدا "شیرین‌زبان" و "سبزه" خلقت کرد و روشن شد چرا دیوانه می‌پاشد (شکر) بر شیره‌یِ (خرما)
دل به دست آور که از مالِ بشر جز نامِ نیک هیچ در دنیا نمی ماند، نمی دانی بدان
فقیر از هر فقیهی بهتر از خالق خبر دارد گِدای کوچه می‌داند نشانِ منزلِ خان را...!
قبل از آنکه دل برنجانی کلامت را بسنج تیرِ رفته بر نمی گردد به آغوشِ کمان
بی خیال روسری میشد رضا خان هم اگر با حجاب و خنده میگفتی سلام آقا رضا
تو در رویا به من پاداش دادی، ابن سیرین گفت که روزی بر  مزارت سوره ی انعام می خوانَد
کشفم بکن به ناز اگر نه به حرف زور! کشفم بکن شبیه رضا خان...حجاب را..
لبت را با زبانت قبل بوسیدن کمی تر کن که باید قبل کشتن،"ذبح" را آبی بنوشانی
من قصاصت میکنم، زیرا خدا گفته بگیر طبق قرآن چشم جای چشم و لب را جای لب
فقیر از هر فقیهی بهتر از خالق خبر دارد گدای کوچه میداند نشان منزل خان را
می‌زند شش دانگ غم ها را به نام من خدا در حقیقت اسوه‌ی غمخوارگی ماییم ما
آنکه یک بار از مرامش نیش خوردی را نبخش پوست اندازی چه تغییری دهد در ذات مار
بس‌ که بی کس شده‌ام، لحظه‌ی مرگم باید به سرِ دوش خودم ،نعش خودم را ببرم
و شاید از سر تنهایی‌‌اش می گفت گرگ آمد بیا باور کنیم این مرتبه فریاد چوپان را
من اگر جای تو بودم عاشق خود می‌شدم آنقدر خوبی که خوبی را پشیمان کرده‌ ای
زورِ خَر می‌خواهد و جانِ سگ و تابِ شُتُر عاشقی را اشتباهی بار آدم کرده اند
از غربتِ بی‌کسی نترسان ما را ما خدمتِ بی‌کسی ارادت داریم...