eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
116 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
پایِ خسته، دستِ بسته، دل شکسته، چشم تر کاروان خسته را من ساربانی می کنم... ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
تا قیامت دل ما در گرو زلف تو است افتخار دلم این است تویی در دل ما
خلق گویند مرا نسخه‌ی دردت صبر است نیک می‌دانم، ولی این دل من ناشنواست!
پایِ خسته، دستِ بسته، دل شکسته، چشم تر کاروان خسته را من ساربانی می کنم
ز شوقِ دیدنِ رویت، چنان دارم تب‌و‌تابی ندانم موعد دیدار، کدامم من، کدامی تو...
مقصدم دینم ،نمازم ،قبله ام رخسار توست یا به مقصد می رسم یا خویشتن گم می کنم
تک به تک در مژه هایت راز عشق و عاشقیست خوش به حال سرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
به رخ، چشمِ زلیخایی ، به گیسو زلفِ لیلایی به لب‌، کندوی حلوایی ، مجوی از ما شکیبایی
صد طبیب آمد ندانست دردِ این شوریده دل کیستی تا آمدی صد دردِ ما درمان بشد؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صبح یعنی روی تو ؛ خیر فقط چشمان تو ای همه جان و جهانم ، صبح زیبایت بخیر
خالی نمی‌گردد دلم از مستی چشمانِ تو ترسم که لغزد این دلم، بارِ دگر عاشق شود
پای خسته،دست بسته،دل شکسته،چشم تر کاروان خسته را من ساربانی میکنم
مقصدم دینم،نمازم،قبله ام رخسار توست یا به مقصد می رسم یا خویشتن گم میکنم
به رفوگران بگویید ز رفو گذشت این دل چه رفو کنم دلی را که هزار پاره دارد
یک دفتر و یک دیوان، دیوانه نکرد دل را دیوانه ی عالم کرد آن چشم فریبایت...!            
آنکه در سینه‌ی ما می تپد از صبح تا شب ... نه دل است و  نه دگر، بلکه  تو هستی و تویی
بی‌نیازست چشم ما از آفتاب و قرص ماه صبح ما از روی تو بی‌آفتاب هم روشن‌ست
دست وپا گم میکند دل در حریم کوی یار ورنه صد اهو به یک دم ، دل شکارش میکند
تک به تک در مـژه‌هایت راز عشق و عاشقیست خوش به حال سُرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
‌ صد هزاران بیت خواندم مو به مو، از سو به سو هیچ دیوانی ندارد، شعر چشمان تورا
‌ صد هزاران بیت خواندم مو به مو، از سو به سو هیچ دیوانی ندارد، شعر چشمان تورا
رسم این بود که شیران دل آهو بِدَرَند به تو آهو چه بگویم که دَریدی دلِ ما
رسم این بود که شیران دل آهو بدَرَند به تو آهو چه بگویم  که دریدی دل ما
گفته بودی عشق می‌کارم به صحرای‌دلت بیدمجنون کاشتی مارا چنین دیوانه کرد
گفتمش دیوان ما را ، در مزارم دفن کن بعدِ ما کیست که خواند ،دفتر دیوانه را ؟