eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
115 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
شاخه با برگان سبزش تازه همدم گشته بود ناگهان پیچید درباغ این خبر پاییز شد ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
شاخه با برگان سبزش تازه همدم گشته بود ناگهان پیچید درباغ این خبر پاییز شد ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
قدم خمید ز داغت، ز چشمت افتادم نمی خرند عصایی که تاب بردارد ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
قدم خمید ز داغت، ز چشمت افتادم نمی خرند عصایی که تاب بردارد ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
گهی مشمول مِهرش می کند ما را و گاهی قهر مگیر از ما خدایا دلبر حالی به حالی را ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
گهی مشمول مِهرش می کند ما را و گاهی قهر مگیر از ما خدایا دلبر حالی به حالی را ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
نیافتم لب میگون سراغ باده گرفتم حلالِ من نشدی منّت از حرام‌ کشیدم ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
ز تاریکی شکایت می کنی از بس که تاریکی تو روشن باش اطراف تو هم روشن شود از تو ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بَزم هرگز برندارد جام خالی را ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
بی روغن این چراغ نسوزد برای ما بی چشم‌ِتر دعا به اجابت نمی رسد ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بَزم هرگز برندارد جام خالی را ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
می ترسد از این حضور ما، استکبار برخیز و در این راه قدم را بگذار مصداق ثواب است به نصّ قرآن گامی که شود موجب خشم کفار ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
چنان آلوده‌ دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده می‌گردد ز دامانی که من دارم
مگر که قبر دهان وا کند به موعظه ام دهان گشودن زاهد نکرد تاثیری
زلفش چو شب و چشم، دو دام مژه‌اش، تیر... بنـگر که کمر بستـه به قتلـم چه سپـاهی ...!
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بَزم هرگز برندارد جام خالی را @
منی که دل به هوای تو بسته‌ام یا رب چگونه از کَرمت نا امید برگردم...
زلفش چو شب و چشم، دو دام و مژه‌اش، تیر... بنـگر که کمر بستـه به قتلـم چه سپـاهی ...!
از رشته ی حیات ندیدم ضعیف تر این تار و پود با نَفَس از بین می رود
از رشته ی حیات ندیدم ضعیف تر این تار و پود با نَفَس از بین می رود
هر دم و بازدمم عمر مرا کمتر کرد نفسم تیغ دو دَم بود نمی دانستم
دنیا که جز بی مرامی، هرگز نبوده مرامش اندازه ی استخوانی حتی نیَرزد تمامش