eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌آرمان‌علی‌وردی
1.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
29 فایل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🥀مابرای‌آرمان‌هایمان‌آرمان‌هاداده‌ایم🥀 رفیق‌و‌برادرشهیدم‌"آرمان‌علی‌وردی" مزارشهید:بهشت‌زهرا(س)،قطعه۵۰،ردیف۱۱۷،شماره ‌۱۵ {تاسيس1401/08/21} " مدیر" @karimi_1900
مشاهده در ایتا
دانلود
به رنگ محبوب... هوا کم کم تاریک شده بود، تا اذان زمان زیادی نمانده بود . همانطور که روی بالکن مسجد قدم میزدم آرمان را دیدم که تند تند کتاب و دفترهایش را داخل کوله پشتی اش میگذاشت. صدایش زدم سرش رابلند کرد و تا حرفی بزند پرسیدم آرمان کجا به سلامتی؟ لبخندی زد و آرام همانطور که مشغول جمع آوری وسایلش بود گفت : احتمالا امشب خیابونا شلوغ بشه دارم میرم خیابون آزادی تا اعزام بشم برا جلوگیری از اغتشاشات؛ بعد هم نگاهم کرد و گفت بیا امشب با هم بریم با لحن تؤام با نصیحت گفتم بیا بشین درست را بخون ؛ گفت آدم که نباید سیب زمینی باشه دست ازموضع خودم بر نداشتم و نصیحتش کردم که حداقل از این به بعد کمتر برو مطمئن با همون آرامش همیشگیش گفت باشه؛ امشب را میرم ولی از این به بعد کمتر میرم رفت و من رفتنش را تماشا کردم آرمان رفت ... رفت کنار همه آنهایی که روزی حسرت رفتنشان را خورد و آرزو داشت درکنارشان آرام گیرد راوی داستان ما فکرش را نمیکرد به جای نصیحت آرمان باید پای درسش می¬نشست آرمان بزرگ شده بود و آرمانهایش کوچک نبود، این خصلت انسانهای بزرگ است که به کم راضی نباشند و محبوب را طلب کنند.قهرمان داستان ما در دل داغی داشت، غریبانه شهید شدن اربابش . با خود این نجوار را بارها و بارها تکرار کرد: «ارباب غریب گیر آوردنت» و شبیه اربابش شد در رنگ شهادت آرمان بی تفاوت نبود و در غوغای زندگی، در رنگ و لعاب دنیا گم نشد و آن را بخود نگرفت. رنگ محبوبش را دوست داشت حسین وار زیست حسین وار جنگید حسین وار ایستاد و تن به ذلت نداد و حسین گونه شهید شد. @armanaliverdy80