🔘#سینه_زنی_امام_صادق_ع
⚫️ #آقای_سیب_سرخی
🔘 #شور
بازم توی قلب شهر آهی غریبونه بود
كوچه همون كوچه و خونه همون خونه بود
می سوزه تو دل شب دوباره دل كبوترها
می گیره توی شعله آتیش به پر معجرها
⚫️وای ای وای..
ولی خونه ی فاطمه بال و پر بود كه سوخت
میخ در بود كه سوخت
بین آتیش و دود خود مادر بود كه سوخت
⚫️وای ای وای..
بازم زمین میخوره مردی تو این كوچه ها
مونده یه عمر رو دلش داغ همین كوچه ها
می باره مثل بارون دوباره برا غم حیدر
میشینه روی خاك و روضه میخونه برا مادر
⚫️وای ای وای..
یه روزی تو این كوچه ها از ستم می زدند
هر قدم می زدند
یاس پیغمبر و همه باهم می زدند
⚫️وای ای وای..
تو كوچه ها با دل ِ خسته پی مركبم
می سوزم و هر نفس یاد غم زینبم
هستم از بی كسی و غریبی ِ مدینه دلگیر
دیدم كه داره دشمن میگیره رو سر من شمشیر
⚫️وای ای وای..
ولی غروب كربلا از قفا می برید
بی حیا تا رسید
پیكر بی سر و روی خاكا می كشید
@Arsheyan_Eshgh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
#نوحه_سنتی
#زمزمه
#شهادت_امام_صادق
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_من_علی_مظلوم_خانه_نشینم
امام صادق شهید ظلم و کینه
مسموم زهر ستم شد در مدینه
مدینه از داغ او شد ماتم سرا
واویلا واویلا واویلا واویلا (۲)
شرر زده زهر کین بر جسم و جانش
سوزانده دشمن تا مغز استخوانش
در راه دین حق گشته جانش فدا
واویلا واویلا واویلا واویلا
امام صادق از کین نقش زمین شد
موسی بنجعفر از داغ اوحزین شد
ماتم عظمی در مدینه شد برپا
واویلا واویلا واویلا واویلا
دشمن عترت آمده بی بهانه
از راه کینه زده آتش به خانه
بوده به یاد حضرت خیرالنسا
واویلا واویلا واویلا واویلا
در میان آتش به یاد مادر بود
یاد مادر مظلومه پشت در بود
ذکر لبش گردیده با شور و نوا
واویلا واویلا واویلا واویلا
همچون علی دستان صادق را بستند
با این عمل قلب پاکش را شکستند
خون شد دل پاکش به دست اشقیا
واویلا واویلا واویلا واویلا
در میان خانه مولا را آزردند
با دست بسته او را از خانه بردند
پای پیاده برده او را بی حیا
واویلا واویلا واویلا واویلا
قرآن ناطق ما شد خموش امشب
با دست پسرش شد کفن پوش امشب
از این جهان میرود او سوی خدا
واویلا واویلا واویلا واویلا
#نوحه_شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#امام_صادق
#مشهد_مقدس
@Arsheyan_Eshgh
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت
مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا چو قیرگون گردید.....
@Arsheyan_Eshgh
*◾روضه حضرت ام البنین◾*
*السلام علیکِ یا حضرت ام البنین*
*من مادرسالارغیرت درزمینم*
*من غصه دارفاطمه،ام البنینم*
*من قلب مجروح وپرازاحساس دارم*
*شادم دراین دنیاکه یک عباس دارم*
*🎤میخای بدونی عباس کیه؟اگه حرفی داری بسم الله-اگه گرفتاری بسم الله-من میخونم شماحرفه* *دلتونو بزنید🎤*
*عباس من مشکل گشای عالمینه*
*عباس من خاک کف پای حسینه*
*من مادری کردم برایش ازوجودم*
*اورانمک پرورده ی زهرانمودم*
*وقتیکه افتادازفرس برخاک صحرا*
*درعلقمه پیچیدعطروبوی زهرا*
*اوراارادتمندزینب پروریدم*
*شکرخدادرپیش زهرا روسفیدم*
*🎤قربون ام البنین-وقتی *اقاابوالفضل بدنیاآمد،با*
*چه ذوقی قنداقه ی* *اقارودست *مولاامیرالمومنین*
*علیه السلام دادند.علی جان* *ببین چشمای عباسم* *چقدرقشنگه،علی جان ببین چقدرعباسم رشیده*
*آقاامیرالمومنین(ع)وقتی *قنداقه ابالفضل(ع)رو*
*گرفتند،دستای ابالفضل روگرفتوبوسیدوگریه* *کردند.روچشمشون گذاشتند.(مادره دیگه،یک لحظه دلش لرزید)💔علی جان مگه* *دستهای عباسم عیبی داره؟نه ام البنین،بهترین دستهایی که خلق شده دست عباسمه.پس* *چرااینقدرآقامیبوسید؟*فرمودند:ام البنین دودست*
*ابالفضل بیاری حسینم جدامیشه😢*
*-قربون ادبت خانوم*ابالفضل روبغل کرد،هی دور سرحسین فاطمه* *میگردونه...آخ *حسینم،عباسم*
*بقربانت مادر..*
*الامادربقربون جمالت/رخ چون بدروابروی هلالت*
*مادرشنیدم کام عطشان جان سپردی*
*گل ام البنین شیرم حلالت 😢*
*🎤وقتی اقاابالفضل بزرکترشدندخانم ام البنین صدازدند:عباسم بیامادر،اقاباادب امدند ونشستند*
*مقابل مادرشون.چیه مادر؟عباسم نکنه حسین فاطمه را برادرخطاب کنی؟چرامادر؟مگرحسین برادرم نیست؟همیشه بگو مولای* *من چرامادر؟*
*مادرمن کنیزفاطمه دخترپیغمبرم،توهم غلام حسین باش🌹همیشه* *آقابالفضل(ع)،امام حسین (ع)رو صدامیزدسیدی*
*🎤آی گریه* *کنا،کربلاییا.حاحتدارا.فقط یک جا برادرصداش کرد.اونم لحظه ای بودکه کنارعلقمه،*
*امیدش ناامیدشد.تیربرمشک زدن.تیربرچشمودودست* *ازبدن جداشده.فرقش شکافته.به زمین* *افتاده.صدازد:یااخاادرک اخا...*
*برادر،برادرتودریاب😢امام حسین امدن کناربدن غرقه بخون برادرفرمودند:الان انکسرظهری وقلت حیلتی😢*
*کمتربزن بازوی خودرابرزمین ابالفضل*
*شرمنده ام کردی گل ام البنین ابالفضل*
*ای مادرچهارافتاب ادرکنی*
*زهرای سرای بوتراب ادرکنی*
*مادست به دامان توایم ای بانو*
*یافاطمه ی بنی کلاب ادرکنی*
*🎤هرچقدرارادت به ارباب بی کفن اباعبدالله وبه ام البنین مادرابالفضل العباس داری صدابزن:*
*یاحسین یاحسین یاحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
@Arsheyan_Eshgh
Amir Boroumand - Harkas Ye Shabe Jome (320).mp3
9.9M
هرکس یه شب جمعه بین الحرمین باشه♩♯♬
باید همه عمرش هم دل تنگ حسین باشه♩♯♬
لطفت می مونه یادم♩♯♬
تو شلوغی ها راهم واکردی♩♯♬
نزدیک تو ایستادم آقاجونم حسین♩♯♬
بوسه به ضریح دادم♩♯♬
توام ایستادی مارو نگاه کردی♩♯♬
پایین پات افتاده ام♩♯♬
آقاجونم حسین♩♯♬♩♯♬
━━━ • ✙ • ━━━
هرشب اگه می خونم♩♯♬
شب جمعه کرب و بلات رو برم♩♯♬
چون اون شب رو دوست دارم♩♯♬
آقاجونم حسین♩♯♬♩♯♬
از وقتی که برگشتم♩♯♬
یه نفس توی حال هوای حرم♩♯♬
دلتنگ علمدارم آقاجونم حسین♩♯♬
لبیک اباعبدالله لبیک اباعبدالله♩♯♬.
@Arsheyan_Eshgh
✨صـلــواتـــ شـــبـــ جـمـعـہ✨
🌹 مرحوم مجلسی دوم ( پسر ) گفته اند ؛
شب جمعه ای مشغول مطالعه بودم که به این دعا رسیدم -
🕊 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَةِ اِلی بَقائِها
اَلْحَمْدُ للهِ عَلی کُلِّ نِعْمَةٍ ، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه 🕊
👆 بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم از ملائکه " که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم ...! "
📚 قصص العلما
💎 دعای معروف شب جمعه _ ۱۰ مرتبه ؛
یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ .
💝 جـهــتــ تــعـجــیـل در فــرجــ حـضـرتـــ ولـــے عــصـــرمان (عـجـل الـلـه تـعـالـے فـرجـہ الشـریــفـــ) صـــلــواتــــ💝
@Arsheyan_Eshgh
به من نگوبرو از دور قتلگاه برو
به من اشاره مکن سوی خیمه گاه برو
شکسته گیّ من از دویدنم حاکی است
شبیه صورت تو موی خواهرت خاکی است
بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم؟
به شمر رو بزنم یا که التماس کنم؟
بگو چه کار کنم دور خیمه صف نکشند؟
به زور نیزه تنت را به هر طرف نکشند
صدای خنده کوفی صدای خنده شمر
صدای بد دهنی کردن زننده شمر
صدای هلهله و بانگ طبل می آید
صدای تق تق تعویض نعل می آید
شبی ارازل و اوباش کوفه آمده اند
برای روسری پاره پاره آمده اند
کسی که گوشه ی گودال سنگ می انداخت
به روسری من از پشت چنگ می انداخت
وای از محاسن تو انگشت های شمر
وای از لب و دهان تو و جای پای شمر
گیسوی من فشرد، به کفِ ضربه های شمر
مثل تو نیزه خورده به من چکمه های شمر
ببین که آتش خیمه کُشنده می سوزد
میان خیمه زنی زنده زنده می سوزد
خلخال را کشید و زنی التماس کرد
یک زن به مرد بد دهنی التماس کرد
*
نرفته از نظرم ذوالجناح بر میگشت
که رفته رفته صدایت ضعیف تر میگشت
ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود
که زخم ِ تازه اگر بود بی اثر میگشت
در ازدحام حرامی و نیزه هایِ بلند
شکافِ زخم ِ تنت باز و بازتر میگشت
میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم
که شمر با سرت از قتلگاه بر میگشت
غروب بود و ربابَت میانِ آتش و دود
هنوز بین ِ مزاری پی ِ پسر میگشت
*
😭😭😭😭
السلام علیک یا اباعبدالله
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
@Arsheyan_Eshgh
#روضه_های_شب_جمعه
🔸️شماره ۱
در بحارالانوار درباره شهادت طفل شیرخوار حضرت امام حسین (ع) آمده است:
هنگامی که امام حسین علیه السلام دچار مصیبت اهل بیت و فرزندان خود گردید و غیر از آن حضرت زنان و کودکان کسی باقی نماند آن حضرت فرمود: (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجوالله فی اغا ثنتا؟)
یعنی آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دفاع نماید؟ آیا یکتا پرستی هست که درباره ما از خدا خوف داشته باشد؟ آیا فریادرسی هست که برای فریادرسی ما به خدا امیدوار باشد؟
ناگاه صدای ناله زنان بالا گرفت. حضرت امام حسین علیه السلام متوجه خیمه ها شدند و فرمودند: کودک مرا بیاورید تا با او وداع کنم.
شیخ مفید می نوسید: امام حسین(ع) پسرش عبدالله(ع) را خواست. همان طور که آن کودک را می بوسید می فرمود: وای بر این گروه در آن موقعی که جدت پیغمبر خدا(ص) خصم آنان باشد.
همان طور که آن کودک در کنار حضرت امام حسین(ع) بود حرمله بن کاهلی(لعن الله علیه) او را هدف تیر قرار داد و در آغوش پدرش شهید شد.
امام حسین(ع) خون گلوی آن کودک را می گرفت و به آسمان می پاشید.
سید بن طاوس می گوید: حضرت امام حسین(ع) فرمودند:"چون این مصیبت مرا خدا می بیند برایم قابل تحمل است.
📚منبع:
زندگی نامه حضرت امام حسین علیه السلام. ترجمه جلد ۴۵ بحار الانوار، صفحه ۶۹
@Arsheyan_Eshgh
متن روضه وداع امام حسین
متن روضه وداع امام حسین علیه السلام ـ متن روضه روز عاشورا ـ ازمنابع معتبر
وقتی که حضرت سید الشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت ذوالجناح (اسب حضرت) چند لحظه ای اطراف حضرت می گردید و دشمنان را از حضرت دور می کرد
ثُمَّ تَمَرَّغَ فی دَمِ الحُسَینِ علیه السلام وَ قَصَدَ نَحوَ الخَیمَهِ وَ لَهُ صُهَیلٌ عالٍ وَ یَضرِبُ بِیَدِهِ الاَرضَ
یعنی سپس خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته نمود و به سمت خیمه ها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه می زد و دستش را به زمین می کوبید، و با زبان خود می گفت:
اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّهٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها
یعنی فریاد از ظلم فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند
وقتی به نزدیک خیمه ها رسید صدای او را اهل حرم شنیدنداز روزنه خیام نگاه نمودند، ذو الجناح را بی صاحب، با لجام رها شده و زین وازگون و یال غرق به خون دیدند که گاهی صیحه می زند گاهی شیون می کندو گاهی سر بر زمین می کوبد و گاهی سم بر زمین می ساید در حالیکه در حالیکه بدنش پر از خون و تیر است. ناگاه اهل حرم از خیمه بیرون دویدند و در میانشان ولوله افتاد لطمه به صورت می زدند، گریبان می دریدند گریان و اشک ریزان وا اماما، وا سیدا، وا ابتا، وا رسول الله ، وا علیا و وازهرا گویان گرد ذو الجناح حلقه زدند و از احوال ابا عبد الله می پرسیدند. بعضی رکابش را می بوسیدند و بعضی تیر از بدنش در می آوردند و بعضی دست به یال خونی ذو الجناح می کشیدند (که به خون ابا عبد الله آغشته شده بود) و به سر و صورت خود می مالیدند.
ام کلثوم دستها را بر سر نهاده بود و از سوز دل فریاد می زد:
وا محمداه، وا جَدَّاه، وا نَبیّاه، وا اَبا القاسِماه، وا عَلیاه، وا جَعفَراه، وا حَمزَتاه، وا حَسَناه، هذا حُسینٌ بِالعَراء، صَریعٌ بِکَربَلا
یا محمد، یا جدا، ای پیامبر، ای اباالقاسم، یا علی ،یا جعفر، یا حمزه، ای امام حسن این حسین توست که در معرکه افتاده و در کربلا کشته شده
ام کلثوم بعد از این جملات غش کرد
حضرت سکینه سلام الله علیها فریاد می زد: ای وای که فخر اولاد آدم کشته شد، ای مرگ چرا مرا نمی بری؟ من زندگی بی پدر را نمی خواهم.
و نیز دختر کوچک حضرت (رقیه) خود را بر روی دستهای ذو الجناح انداخت و پرسید:
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً
ای اسب پدرم آیا به پدرم آب دادند یا او را لب تشنه شهید کردند؟ ای اسب باوفای پدرم چرا پدرم را نیاوردی؟ ذو الجناح آنقدر صیحه زد و سر به زمین کوبید تا جان داد.
________________________________
@Arsheyan_Eshgh
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات
#کاظم_بهمنی
▶️
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني
در جواني که دويديم و نديديم تو را
چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم
همه را غير تو ديديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بريديم و نديديم تو را
لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم
تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را
@Arsheyan_Eshgh
💢❀↶ چلّـه کلیمیــه ↷❀💢
↩️ هر کاری بهار و فصل مخصوص
به خودش رو داره
بهار چلّه نشینی هم ماه #ذیالقعـده است
چلّه نشینی همیشه خوبه
اما اهل معرفت میگن بهترین زمان
برای چلّه گرفتن از اول ماه ذیالقعده
تا دهم ماه ذیالحجه است
این زمان زمانی است که طبق قرآن
چلّه نشینی حضرت موسی در کوه طور
انجام شده:
📖سوره اعراف آیه ۱۴۲
【وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا
بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً】
ﻣﺎ با ﻣﻮﺳﻰ ﺳﻰ ﺷﺐ ﻭﻋﺪﻩ و قرار
ملاقات ﮔﺬﺍشتیم ﺳﭙﺲ ﺁن رﺍ ﺑﺎ ﺩﻩ ﺷﺐ
ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ملاقات
او با ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﭼﻬﻞ ﺷﺐ ﺗﻤﺎم ﺷﺪ
📖قرآن در این آیه میفرماید:
خدا با حضرت موسی
به مدت سی شب وعده کرد
【وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَة】
که طبق روایات این سی شب
از شب اول ماه ذیالقعده شروع میشه
بعد ده شب دیگه به این سی شب
اضافه شد【وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ】
که همون ده شب اول ماه ذیالحجّه
تا روز عید قربان هست
پس قرار ملاقات حضرت موسی با خدا
چهل روز تمام طول کشید
【فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَة】
⬅️ حضرت موسی بعد از این چهل روز
ملقب به لقب #کلیـمالله شد
و به همین خاطر به این چلّه
چلّه کلیمیه میگویند
علما و بزرگان به اين چهل روز توجه ویژهای
داشتند و به شاگردانشان توصیه میکردند
این چهل روز رو به تهذيب نفس و خودسازی
و چلّه گيری مشغول باشند
⬅️ سعی كنيم انشاءالله از شب اول ماه
ذیالقعده که شروع چلّه کلیمیه است
یک عمل كوچیک مستحبی را شروع كنيم
☑️ مثلاً چلّه ختم یک سوره مثل
سوره واقعه، سوره یاسین، سوره حشر
سوره ملک، سوره نباء
☑️ یا چلّه ختم یک دعا، مثل
دعای عهد، دعای توسل، دعای معراج
زیارت عاشورا، حدیث کساء
☑️ یا چلّه ترک یک گناه
و کمرنگ کردن اون گناه در زندگیمان
☑️ یا مثلاً سعی کنیم تو این چهل روز
نمازمان رو اول وقت و با حضور قلب بخوانیم
خلاصه اینکه تو این چهل روز بیکار نباشیم
شروع کنیم و یک حرکتی
هر چند خیلی کوچک انجام بدهیم
↫◄ انشاءالله تو این چهل روز
بیشتر مواظب خودمون باشیم
️️◽️ مواظب باشیم كه غذای بد
وارد دهانمون نشه
◽️ زبانمون حرف بد نزنه
◽️ گوشمون حرف بد نشنوه
◽️ چشممون نگاه بد نكنه
◽️ و ....
اون وقت بعد از این چلّه
میتونیم عید رو جشن بگیریم
عید قربان عید برای کسی است که
تو این مدت یه کاری کرده باشه
@Arsheyan_Eshgh
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°