eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴 🏴 دفتری_حضرت_فاطمة_الزهرا سلام الله بسم‌الله الرحمن الرحیم یا رحمن یارحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک وکفنا یا قاضی الحاجات و یا کافی المهمات انک مجیب الدعوات . انک علی کل شیء قدیر السلام علیک یا صاحب الزمان آقای من مولای من قربون دونه دونه اشکات برم یا صاحب الزمان قربون عبای خاکیت برم،که هر وقت میری سر قبر مادرت عبات خاکی میشه،یه ذره از اون خاکارو سر ما هم بریزی شاید آقای من شاید ما هم درست بشیم آدم بشیم گم شدیم بنده ی خود را بگوو یا زهراا با دلی عاشق، سحرگاه بگوو یا زهراا هر زمان از نظر حق افتادی زود به هنگام بزنگاه بگوو یا زهراا..هر زمان مادری آمد برود از گذری ، گر زمین خورد سر رااااه بگوو یا زهراا بزار بهت بگم چرا ما میگیم یا علی وقتی می خواهیم بلند شیم ؟ چون مادر ما وقتی زمین خورد ذکر یا علی گفت و بلند شد چون مادر ما وقتی زمین خورد گفت یا علی. اما یه جایی بگو یا حیدر دیده ات خورد به مسمار بگو یا حیدر دیده ات خورد به در بگو یا زهرا یا زهرا صاحب قبر بی نشون سلام ماااادر وقتی روضه ی هر عمه ای رو می خونیم، می گیم دلاتون رو ببرین صحن و سرای با صفاش .بریم یه گوشه از حرمش بشینیم اما برای روضه ی ماااادر،عزیز دلم بگم کجا ببرمت ؟ نه حرمیییی،نه بارگاهیییی. صاحب قبر بی نشون سلام برا زیارتت کجا بیام مادر؟ بمیییرم برات مادر حتی یه قبری ام نداری عزیز دلت بیاد ، بالای سر قبرت،بشینه گریه کنه نااااله بریزه بمیرم ای یاس کبود چرا یه قبر خاکیم مدینه صحن تو نبود ؟ دل من این باورشه: باید بگم غریب تر از امام حسن مادرشه مدینه فرقه با نجف نمی دونه که زائرت سلام بده کدوووم طرف بزار که بارووون بزنههههه بهار هوااایی بشه و سر به زمستووون بزنه قسم به سقای حسین وقتی میای بین الحرمین ببین چه حال خوبی بهت دست میده ؟! یه طرف حرم قشنگ سقا ، یه طرف حرم قشنگ ارباااابه الهی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بیاد برای ام بنین م حرم بسازه برا مادرمون حرم بسازه . بریم بین الحرمشون بشینیم قربون صدقه ی عزیزای دلشون بریم قسم به سقای حسین حرم با ام بنین میشینه بین الحرمین کاشکی به دادم برسی، نزار بگیره توو دلم ، جای حسینت رو کسی حالا بیا دل حضرت زهرا رو یه کوچولو شاد کنیم اسم حسنش میااد دلش آرووم میشه .گفتم کرم،یاد حسن کردم رفتم کنار قبرهای تاریک،گفتم حسن دل یاد مادر کرد کجااا؟ آخ مدینه، مدینه، آی مدینه، آی مدینه آی مدینه،کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره بزار این روایت رو برات تعریف کنم: زینب اوومد گفت :حسن جان چرا اینقدر امروووز پریشااانی؟ گفت: زینب هر وقت نانجیب من و توو کوچه های بنی هاشم میبینه؛ عباش و میزنه کنار، زینب هنوز غلاف شمشیرش و عوض نکرده آی حسن حسن بمیرم برات.حسن همان جایی که قباله ی فدک و پاره کردن همان جایی که به مادرش سیلی زدن همون جا دلش ریش شد ،جگرش پاره شدبعد از چهل ساااال حسن نمیدونست این جگری که پاره پاره شده همچون جگریه که تو کوچه های بنی هااااشم پاره شد.. السلام علیک یا حسن ابن علی ایها المجتبی بابن رسول الله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته التماس دعا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری_حضرت فاطمه_زهرا(س) بسترحضرت زهرا(س)(2) بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ ⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (س) شب شهادت فاطمه زهرا(س) است انشاالله به آبروی فاطمه زهرا درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید شفای همه مریضان انشاالله همه اموات فیض ببرندحالا دلها آمده شد بریم مدینه 🔸دلم میخواد یه شب مدینه باشم 🔸زائر اون شکسته سینه باشم 🔸دلم میخواد پشت بقیع بشینم 🔸قبر غریب مادر و ببینم ان شاءالله وعده منو و شما مدینه... کنار قبرستان بقیع... ایام فاطمیه و عزای زهرای مرضیه... بریم خانه امیرالمومنین.(ع).. بریم عیادت مادرمون زهرا.مرضیه مادری که چند ماهه تو بستر بیماریه... ان شاءالله هر كی مادر داره... خدا براش نگه داره.. خدا نکنه ببینی مادرت بیمار شده... اگه یه روزی بری خونه... ببینی مادرت حالش خوب نیست... دست و پات رو گم میكنی... اگه یه روز ببینی مادرت... به سختی داره نفس میکشه... دست و پات رو گم میكنی... انگار همه غصه های عالم رو دلت میآد... امروز بعد از چند ماه... بلاخره زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شد... بچه ها تا مادر رو دیدند... خوشحال شدند... الحمدلله... مادرمان خوب شده... کمی کارهای خونه رو انجام داد بی بی... فرمود اسماء... من ساعتی استراحت می کنم منو صدا بزن... اگه جواب ندادم اسماء... بدون به بابام پیغمبر ملحق شدم... اسماء میگه... دل نگران شدم... ساعتی بعد صدا زدم... عرضه داشتم... یا بنت رسول الله... دیدم جواب نیومد... خدایا ...چه خبر شده... چرا بی بی جواب نمیده... دوباره صدا زدم: (یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ ) جواب نیومد... وارد حجره شدم... پوشیه صورت رو کنار زدم... دیدم ای وای... بی بی جان به جانان تسلیم کردند... عرضه داشتم بی بی جان... سلام منو به پیغمبر خدا برسونید... خدایا... حالا جواب امیرالمومنین رو چی بگم... جواب بچه ها رو چی بگم... حسنین وارد شدند... تا اومدند فرمودند اسماء... مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند... کنار بدن بی جان مادر نشستند... حالا میخوای گریه کنی بسم الله... امشب برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن... این بچه ها خودشون رو انداختند روی جنازه مادر... انشاالله داغ مادر نبینی نميدونم تاحالا بچه یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه... امام حسن خودش رو انداخت روی بدن مادر...صدازذ مادرجان من حسنم.بامن حرف بزن الان روح از بدنم جدا میشه مادر... ابی عبدالله اومد..ای کربلایی ها آقاتون اومد... صورت گذاشت کف پاهای مادر.. هی کف پاهای مادر رو میبوسه... صدا میزنه...مادرمان حسینم با من حرف بزن...مادر اگه با من حرف نزنی میمیرم... مادر... مادر... 🔸اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر 🔸وقت اذان مغرب خوابیده مادر اسماء اومد بچه ها رو با احترام... از روی جنازه مادر بلند کرد...اما لا یوم کیومِک یا اباعبدالله خوب شد اسماء تو بودی... بچه ها زهرای مرضیه رو... از کنار جنازه مادر بلند کردی... اما کربلا.. چند نفر مرد اَعرابی با تازیانه... کشان کشان... دختر رو از کنار بدن بابا جدا کردند... خصم بدمنش ، مزن تازیانه ام من از کنار کشته بابا نمی روم من با علی اکبر و عباس آمده ام از این دیار ، بیکس و تنها نمی روم
(دعای فرج) السلام علیک یا فاطمةالزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا ‏ ‏یَا وجیهةً ‏ ‏ 🥀دست توسلی به دامن بی بی دو عالم ، خانم فاطمه زهرا س ان شاالله بری مدینه…اونجا برا غربت زهرا ناله بزنی ان شاالله خانم فاطمه زهرا، شب اول قبر، فردای قیامت ، شفاعت منو شما رو بکنه… یافاطمه ▪️خسته جانی ره نمیدانی بگویافاطمه بی کسی سردرگریبانی بگویافاطمه ▪️مادرعالم دعایت میکندارام باش آبروداری وگریانی بگویافاطمه ▪️نام‌ مولاراببرزهراعنایت میکنه ره نمیدانی پریشانی بگویافاطمه ▪️دردبی درمان اگرداری شفایت میدهد مات ومبهوتی وحیرانی بگویا..... ▪️روزگارت گرشده زندان برایت حل شودمشکل به اسانی بگویافاطمه (یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا) (خدانکنه ادم مریضه داشته باشه. بخصوص مادرباشه) ▪️اشک ازدیده ی خونباربیفتدسخت است هرکجابستربیماربیفتدسخت است ▪️اوج این واقعه راجان علی میداند خانم خانه که ازکاربیفتدسخت است ▪️انکه مادرشده این واقعه رامی فهمد بعدشش ماه اگرباربیفتدسخت است ▪️خاست تاشانه کندموی سرزینب را شانه ازدست گرفتاربیفتدسخت است آی حاجت دارا… 🥀صدا زد علی جان…شنیدم بلال وارد مدینه شده… (علی جان یه خواهش ازت دارم، میشه به بلال بگی یبار دیگه برا منه زهرا اذان بگه…باشه زهرا جان) مولا تو مدینه بلال رو طلبید… بلال اومد محضر امیرالمومنین …آقا جان امرتون چیه؟ (صدا زد بلال یادگار پیغمبر یه تقاضا ازت داره… زهرا س سفارش کرده اذان بگی…) صدا زد آقاجان یاامیرالمومنین ع شما میدونید بعد پیغمبر من دیگه به رو مأذنه نرفتم،عهد کردم دیگه اذان نگم. اماحالا که فرموده ی خانمم زهراست، من اذان میگم. ( برید به زهرا س بگید همین امروز اذان میگم) مولا اومد خونه… علی جان آیا بلال سفارش منو قبول کردیا نه؟ (زهرا جان بلال قبول کرد وعده کرده همین امروز اذان بگه) 🥀بی بی صدا زد فضه بسترمو ببر جلوی در اتاق، در اتاقو باز بذار تا من صدای اذان بلال روبشنوم. (اوج) آی حاجت دارا… آی جوون دارا… می‌خوام بپرسم چرا یه خانم ۱۸ ساله ،یه زن جوون خودش بسترشو نبرد. (میدونی چرا؟) آخ بمیرم چون زهرا پهلوش شکسته بود، سینه اش آزرده بود،مریضه بود. بلال وارد مسجد شد نگاهش به محراب مسجد افتاد، جای خالی پیغمبرو میبینه گریه می‌کنه… (با چشم گریون داره از مأذنه بالا میره، میخواد اذان بگه) آخ بلال(شبانگاهان ➖اذان بگو تا که دل شیدای من آروم بگیره زهراداره از غربت و تنهاییه علی می میره ➖یادت میاد روزایی که بابام میگفت تومدینه که دخترم عمر منه,نشه روزی بلا ببینه ➖ببین حالا حال و روز ما رو خزون این باغ نو بهارو ➖آخ غریبی شیر ذوالفقارو2 (فرود)شروع کرد اذان گفتن « الله اکبر الله اکبر » صدای ناله ی زهرا بلند شد «الله اکبر الله اکبر» زینب دید شونه های مادر داره میلرزه… ‏ ‏ ‏ امان از دل زینب ‏(مادر رو سجاده نماز داره صدای اذان رو میشنوه) ‏ ‏ یادش افتاد زمانی که بلال اذان می‌گفت زهرا برا بابا آب می آورد ،تا بابا وضو بگیره… ‏ ‏آی دختر دارا ‏… دختر خیلی باباییه… ‏ ‏خواهرا.. برا دخترا تون خیلی دعا کنید، برا بچه هاتون دعا کنید برا عاقبت بخیریشون دعا کنید.امروزمجلس مادری هاا ‏( ‏بمیرم برا دختر پیغمبر، پیغمبر یه دختر بیشتر نداشت، چه کردند با یادگار پیغمبر چه بلاها که به سرش نیاوردن…) 🌾صدای اذان بلال بلند شد… «اشهد ان لااله‌الاالله» زینب دید گریه ی مادر شدید شد… (آخ بابا مؤذنت داره اذان میگه اما دخترت نمیتونه از جا بلند شه…) آی مریض دارا حالا وقتشه هر کجا صدای منو می‌شنوی ناله بزن بگو… یا زهرا س… ولی امان از اون لحظه ای که مؤذن صدا داد «اشهد ان محمد رسول الله» (اوج) یه مرتبه دیدن مادر با صورت به رو سجاده افتاد… آخ زینب صدا زد حسین جان حسن جان چرا معطلید …برید به بلال بگین دیگه اذان نگه، مادرم از دست رفت. (مردم همه اومدن مسجد ، چه خبر شده ، مگه پیغمبر زنده شده بلال داره اذان میگه ، جای خالی پیغمبرو تو محراب می‌بینند دارن گریه میکنند) یه مرتبه دیدن حسنین سراسیمه وارد مسجد شدند، صدا زدن آخ بابا بابا یا علی …به بلال بگین دیگه اذان نگه… (چرا) آخه مادرمون غش کرد… ( ‏بلال از مأذنه پایین اومد این اذان نیمه تمام ماند تو مدینه.) ‏🌾ناله داری یه لحظه دلتو ببرم کربلا، آی کربلائیا… ‏بگم بی بی جان میون خونه تو بستر، تو‌خونه خودتون خوابیده بودین، مؤذن رفت بالا مأذنه اذان گفت(با عزت نام باباتون برد خانم جان با احترام نام بابارو برد) شما بیاد پدر افتادی غش کردی ‏اما من بمیرم برا اون بچه هایی که چهل منزل …سر بریده بابارو بالای نی دیدن… ‏ای حسین…۳ ‏همه با هم حسین… 🌾با هرنفسی که میکشم در هرگاه از مولد خویش تادم قربان گاه 🌾با هر ضربان قلب خود میگویم القلبُ لَدَیک یا أباعَبدالله انت‌و امی یا حسین عالم به فدای لب عطشان حسین
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه یا اباعبدالله السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین کجایی ای یابن الزهراء کجایی ای مهربانم(۲) کجایی ای منجی ما که از هجرت نوحه خوانم به شام غمها سحر مولا بیا ازاین غیبت کبری بیا آقا جان، بیا آقا بیا آقاجان ، بیا آقا😭(۲) بگو امشب در کجایی مدینه یا سامرایی تو مشهد یا کاظمینی ویا دشت کربلایی آقاجان رسیده جانت اگر برلب مرا باخود هم ببر امشب بخوان برما روضه زینب بیا آقاجان، بیا آقا😭(۲) امان از درد غریبی حسینم وا حسیناه سرجدت روی نیزه کنار آن راس سقا فدای چشم تر عمه بریزد خون از سر عمه شکسته بال وپر عمه بیا آقاجان،بیا آقا😭(۲) وارد خانه ی امیرالمؤمنین شد پیغمبر کنارش فاطمه(س) نشست علی نشست ،حسن نشست،حسین نشست، زینب نشست خنده روی لبهای پیغمبر اومد گاه علی را بوسه میزد گاه فاطمه رو بغل میگرفت گاه حسنو می بوسید گاه حسینو می بوسید وگاه زینب خنده روی لباهای پیغمبر یه دفعه دیدند آرام آرام این خنده مبدل به گریه شد اشک از گوشه ی چشم آقا رسول الله جاری شد یا رسول الله یا ابتاه بابا توکه داشتی میخندیدی ،چی شد یهو زدی زیر گریه؟ فرمود:فاطمه جانم خدا راشکر میکردم که دامادم علیه دخترم فاطمه ست نوه هام حسن وحسین پنج تن آل عبا هستند. ناگهان جبرئیل نازل شد یا رسول الله داری میخندی خوشحالی پنج تن آل عبا هم کنار هم هستید میخوام خبری بهت بدم بگو جبرائیل برادرم یا رسول الله خبر داری یه روزی بین در ودیوار یه جوری زهرا رو میزنند خبر داری چه بلایی سر فاطمه ات میارند مردم مدینه😔 یا رسول الله خبر داری تو محراب مسجد کوفه فرق علی رو میشکافند پیغمبر گریه میکرد خبر آورده برام جبرائیل یا رسول الله یه روزی خون از لب ودهن حسنت میریزه یا رسول الله خبر داری یه روز گودی گودال قتلگاه حسینت 😭 الله اکبر گریه ی من برا اینه فرمودند عزیزدلم روضه ی حضرت زهرا بخونم این مجلس آخر را دو خط مرحوم ژولیده ی نیشابوری فیض ببره شاعرش همه تون را دعا کردم یا اباعبدالله شب جمعه ست یکی دو دقیقه روضه ی مادرت زهرا رو میخوایم بخونیم بلکه مادربه ما نظر کنه یا الله گلی به فصل جوانی به پای خس افتاد که بلبل از غم او مردو در قفس افتاد به جرم حفظ ولایت مغیره زهرا را به تازیانه چنان زد که از نفس افتاد یه خط دیگه برای گریه کنای زهرای مرضیه میگفت اگربال وپرت را بزنند یا زهرا مدینه ایی ها میگفت اگر بال وپرت را بزنند یا اینکه به شمشیر سرت را بزنند آی گریه کنا آسان تر از آن است که چند نامحرم در گوشه ی خانه همسرت را بزنند امیرالمومنین میگه: من ایستاده بودم دیدم که همسرم را قاتل گهی به کوچه گاهی با خانه میزد بلند بگو: یا زهرا(س)
مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است تمام عزت شیعه رحین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم به هر دری کوتاست امید دلخوشی من وفای مادر توست بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است که انتقام تو تنها دوای مادر توست ‍ روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها4 فاطمیه متن_روضه روز آخر زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شدند کمی کارهای خونه رو انجام دادند.. فرمودند اسماء ...من ساعتی استراحت می کنم .. منو صدا بزن اگه جواب ندادم اسماء ...بدون دیگه به بابام پیغمبر خدا ملحق شدم... 🌹 اسماء میگه... دل نگران بودم.. گفتم خدا چرا خانم اینطور فرمودند ..دیدم وارد حجره شدند خدا ...ساعتی بعد صدا زدم ..عرضه داشتم .. یا بنت رسول الله.. دیدم جواب نیومد...خدایا ...چه خبر شده... چرا خانم جواب نمیدن...دوباره صدا زدم: (یا بنت رسول الله) دیدم جواب نمیاد 🌹 وارد حجره شدم...دیدم خانم رو به قبله خوابیدند... یه پوشیه ی سفیدی روی صورت کشیدند...میگه اومدم کنار خانم.. ای پوشیه رو کنار زدم دیدم ای وااای... خاک به سرم شده خانم جان دادند...ای وای ای وای... خدایا ...حالا من جواب امیرالمومنین رو چی بدم .. جواب بچه ها رو چی بدم ... در همون حالت میگه دیدم صدای حسن و حسین میاد .. وارد خانه شدند تا اومدند صدازدند اسما بگو مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند ...کنار بدن بی جان مادر نشستند.. حالا میخوای گریه کنی بسم الله ... برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...این بچه ها خودشون رو انداختند روی بدن مادر... ( جملات زمینه ساز👈 نميدونم تا حالا بچه ی یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه) امام حسن (علیه السلام) خودشو انداخت روی بدن مادر ...صدازد: (یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی) ...مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر.. الان روح از بدنم جدا میشه مادر ... مادر ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها ..آقاتون اومد..این صورت رو گذاشت روی پاهای مادر..هی پاهای مادر رو میبوسه صدا میزنه (یَا أُمَّاهُْ کَلِّمِینِی) هی صدا میزنه وای مادر با من حرف بزن ...من حسینتم...😭 مااادر.. اگه بامن حرف نزنی میمیرم مادر...مادر...ای وای ای وای 🔹اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر 🔹وقت اذان مغرب خوابیده مادر
روضه شهیدان گمنام ◼️◼️😭😭دفتری◼️◼️ 🎙🎙با صدای مجتبی رمضانی 🎙⬆️ آنها که گمنامن زهرایی تبارن چون فاطمه بی قبر و سنگ مزارم تو فکر بودم اگه این شهیدان گمنام مادرشون تو این جمع بود الان براشون بلند بلند گریه میکردن😭😭اگه همشهری من بود همه می اومدن برادراش براش برادری میکردن خواهراش خواهری میکردن امروز شما هم اومدین مرحبا به شما 😭😭 جا مانده های صالح و اروند کنارن جز مهدی زهرا کس و کاری ندارن 😭😭 گفت هنوز تو تهران به مادری هست هر وقت میره بیرون کلید و خونه را میده همسایه میگه اگه من نبودم پسرم اومد بهش بگو مادر گفت برو تو خونه منم الان بر می گردم 😭😭 بعضی ها سوال می کنن گمنام یعنی چی؟ گمنام یعنی آخر مظلومیت ها گمنام یعنی ترس از محرومیت‌ها گمنام یعنی بهترین عاقبتها گمنام یعنی دوری از محبوبیت‌های گفت دیدم پلاکش کند پرت کرد وسط بیابون گفتم عزیز پلاک نداشته باشی گمت میکنن گفت اونی که باید پیدام کنه پیدام کرده 😭😭😭 گمنام یعنی در پی شهرت نبودن در کسب منصب‌ها پی فرصت نبودن فرق ما با گمنام چیه؟ ما فکر نامیم عاشقان گمنام رفتن ما بی قرار آنها ولی آرام رفتن باید که سنگ قبرشون از جان ببو ئیم حتی نشان یار از آنها بجوییم اسم شهید که میاد همه میگن مادر شهدا زهراست س آی شهیدان عزیز این روزا شهادت مادرتون زهراست س مادرتون هم مثل شما گمنام 😭😭مادرتون هم مثل شما غریبه اما شهید گمنام با اینکه نمی شناسیمتون اما وقتی اسمتون میاد میگیم اینها غریبن اما همچون روزهایی تو مدینه هیچکی نیومد برا مادرتون گریه کنه تشییع جنازه ی مادرتون زهرا س کسی نیومد 😭😭😭 ای وای اگه گمنامها تنها بمانن گمنام تر از غربت زهرا بمانن آی مردم این استخوان ها عابروی شهر مایند یاسن چون گل از بوی شهر مایند 😭😭😭😭 دلم گرفته بازهم چشام بارونی وای وای وای خبر آوردن تو شهر ما مهمونی وای وای وای شهید گمنام سلام خوش آمدی مسافر من خسته نباشی پهلوون شهید گمنام سلام پرستوی مهاجرمن صفا دادی به شهرمون 😭😭😭😭 وقنی رسیدین همه جا بوی خوش خدا پیچید تو مگه کجا بودی؟ وقنی رسیدن کوچه ها نسیم کربلا رسید تو مگه کجا بودی؟ وقنی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد مگه با آقا بودی ؟ وقتی رسیدی همه اشکها مثل زهرا س میچکیدتو مگه کجا بودی شهید گمنام شهید گمنام شهید گمنام دوباره زائرت شدم وای وای وای شهید گمنام بازهم کبوترت شدم وای وای وای شهید گمنام بگو بگو به من حرف دلت را تا کی می خوای سکوت کنی شهید گمنام بگو پس کی می خوای فکری برا بغض توی گلوت کنی هنوز مادر پبرت تو خونه منتظره چرا اینجا خوابیدی 😭😭 راستی مادر نصف شب با گریه از خواب می پره چرا اینجا خوابیدی راستی بابات چند سال دق کرد مرگ شدو عمرش سر اومد خدا رحمتش کنه راستی کسی نیست مادرو حتی به مشهد ببره چرا اینجا خوابیدی 😭😭😭 شهید گمنام شهید گمنام خودم می‌دونم شرمنده ی پلاکتم وای وای وای مدیون اشک فرزند بی پناهتم وای وای وای حق داری هر چی بگی تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق میکنم حق داری هر چی بگی به رو م نیارگلایهاتو خودم دارم دق میکنم باش دیگه کل وصیت هاتو اجرا میکنم تو فقط غصه نخور😭😭 باش دیگه دعا برا یوسف زهرا میکنم تو فقط غصه نخور باش دیگه کاری براغوغای محشر میکنم تو فقط غصه نخور باش دیگه فکری برا اشکهای رهبر میکنم تو فقط غصه نخور 😭😭 🎙روضه و نوحه ی شهدای گمنام مجتبی رمضانی 🎙🤲🤲
روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی جواد حسینخانی مي دونيد الان به روايت نود و پنج روز چه شب و روزايي است؟ مادرمون فاطمه توي بسترِ بيماري است، بي معرفت ها دَرِ خونه ي مولا رو آتيش زدن... اونايي كه امشب مشكل دارن، حاجت دارن بايد فاطمي گريه كنن، آي اونايي كه مادر داريد! هميشه دعا كنيد خدا نكنه بچه اي بره خونه ببينه مادرش دست به پهلوش گرفته، هي اون بچه دعا ميكنه: الهي حال مادرم زودتر خوب بشه... اما دلا امشب بسوزه برا دلِ امام زمان، الان هم شايد مدينه باشه، كنار قبر مادرشون فاطمه، ياصاحب الزمان!...* عزيزِ بي قرينه كي ميآيي؟ سحر خيزِ مدينه كي ميآيي؟ عزيزم مادرت چشم انتظاره دواي دردِ سينه كي ميآيي؟ *يه جمله بگم با چشم سوزان بريم مدينه، ميگه: ديدم مقداد هي دست روي دست مزينه، توي كوچه نميره، گفتم: مقداد! چرا توي كوچه نميري؟ گفت: آخه اين همون كوچه اي است كه پسرِ فاطمه هي صدا زده: واي مادرم! واي مادرم! مادرم! مادرم!... اوناي كه مشكل داريد، اونايي كه ميخوان با دلِ زينب هم ناله بشن بسم الله، هر كي هم مادر نداره ثواب اين روضه رو بفرسته براش...* فلك ديدي چه خاكي بر سرم كرد به طفلي رخت ماتم بر تنم كرد الهي بشكنه دستِ مغيره كه بينِ كوچه ها بي مادرم كرد *صدا زد: زينبم! حسنم! حسينم! اُم كلثوم! بريد وضو بگيريد ميخوام دعا كنم، بچه ها خوشحال شدن، مادرمون ميخواد برا خودش دعا كنه، دعا كنه حالش حتما خوب ميشه... بچه ها نشستن تا مادر دعا كنه، اونا هم آمين بگن، اما يه وقت مادرشون دستاش رو بالا آوُرد، صدا زد: "اللهم عجّل وَفاتی سَریعا" يعني خدا حالا ديگه مرگِ من رو برسون... جمله ي آخرِ من، از همه التماس دعا، خيلي به علي سخت گذشت، كي؟ اون شبي كه ميخواد فاطمه اش رو به خاك بسپاره، اون لحظه اي كه دست برد زيرِ بدن فاطمه، اون رو بالا آوُرد، ديد زهرا بدنش آب شده، يه نگاه دور و برش كرد، ديد كسي نيست كمكش كنه...* دست من نيرو ندارد اين همه تا بريزد خاك روي فاطمه *اما من بگم: يا اميرالمؤمنين! درسته بازوي فاطمه ات رو شكستن، درسته پهلوي فاطمه ات رو شكستن، اما شما فاطمه رو غسل داديد، كفن كرديد، اما من ميخوام بگم: من بميرم برا زينب، هر چي نگاه به بدنِ داداشش ميكنه، ديد هيچ جاي سالمي به بدنش نمونده، هي فرياد ميزد:" يا اُماه!...* مادر بيا كربلا... دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن یاحسین....
34415-attachment-4_5933617728832144446 (1).mp3
9.62M
روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی جواد حسینخانی
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها این قد خم ایستادن در بدن را سخت کرد این تن زخمی به خانه کار من را سخت کر کارهایی مانده باید آب و جارویی کنم بازوی بِشکسته ام جارو زدن را سخت کرد دست من از کار افتاده ببخش ای دخترم گیسوان درهمت شانه زدن را سخت کرد نه فقط از، زینبم، از فضه هم شرمنده ام زخم های بسترم درمان من را سخت کرد *حالا میخواییم ببینیم وضع فاطمه چگونه بوده..* زخم‌پهلو، زخم بازو، زخم سینه زخم سر بعد از این پهلو به آن پهلو شدن را سخت کرد *امام زمان ببخشین از این دوسه بیت شعر..* عُفله ی مسمار جای خود شکافِ پهلویم وقت خونریزی یقین غسل وکفن را سخت کرد از نحیفی در میان قاب چشمان علی دیدن عکس جمال خویشتن را سخت کرد *خانمی که یه روز به اندازه ی یه هفته رشد میکرد، یه هفته به اندازه یه ماه،روایته یه ماه به اندازه ی یکسال.. حالا اونقدر لاغر شده که وقتی میخواست میان قبر بگذاردش علی زیر بغلش، زد..هیچکسم نبود علی رو‌کمک کنه انقدر مظلوم عالم گریه کرد.* از، نحیفی درمیان قاب چشمان علی دیدن عکس،جمال خویشتن راسخت کرد گفتگوی، لکنت آمیزم علی را میکشد در جوانی، پیری امکان سخن را سخت کرد هرچه مولا التماسم کرد این پوشیه چیست راز سیلی با علی، حرفی بزن را سخت کرد از همان روزی که افتادم به کوچه برزمین احتیاجم به عصا کار حسن را سخت کرد یک دوروزی صبر کن ،دارم ز دنیا میروم ای مدینه داغ پیغمبر به همراه سخت کرد * به فضه فرمود تنهام بگذار من میان حجره ساعتی میخوابم،بعد بیا منو صدا بزن اگه جواب نیومد و نشنیدی برو زود علی رو خبر کن. درِ حجره رو بستن ساعتی گذشت، اومدن دیدن صورت رو به قبله، پارچه ای رو خودش کشیده این دستش رو زیر صورتش قرار داده..اومدم بالا سرش پارچه رو از،رو صورتش کنار زدم گفتم: "یا بنت رسول الله، یا بنت خیرالبشر،یا ام الحسنین"،شور دلم زیاد شد دقت کردم دیدم دیگه نفس نمیکشه دوان دوان اومدم برم مسجد دیدم بچه هاش وارد شدن از هولم دست وپامو گم کرده بودم گفتم بچه ها بیایین براتون غذا بیارم،گفتن چه وقت غذا آوردن مادرمون کجاست؟ دیگه به من حرفی نزدن اومدن میان حجره دیدم حسن صورت رو صورت مادرش گذاشت دیدم‌حسین صورت کف پای مادرش گذاشت هرچی صدا میزننن گفتن آقازاده ها پاشید باباتون رو خبر کنید رفتن مسجدو اون وضع امیرالمومنین بماند بالا سر فاطمه اومد به اسم های مختلف صداش کرد دید جواب نمیده.یوقت صدا زدفاطمه جان کی بوده علی صدات بزنه جواب ندی من علی ام..اشک علی رو صورت فاطمه روح به بدنش برگشت چشماش رو باز کرد "هذا فِراقُ بِینی وبینک.."بچه ها رو از رو بدن بلند کرد.با احترام علی بچه هاش رو بلند کرد،اصلا یه داد نزد"صلی الله علیک یا اباعبدالله."این بچه ها وقتی دیدن عمه خودش رو رو بدن بی سر انداخت اونام شروع کردن با عمه گریه کردن گفتن حالا ی عده میان میگن خانم تسلیت پاشو اما راوی میگه اعراب بی تربیت اعراب بادیه نشین با دادوهوار و با فحاشی اونقدر زینب و زدن صدای بچه هاش بلند شد.."اَبتا اُنظُر الی عَمَتی المَظلومَه"..*
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها از آن روزی که سامان داد هستی،کل دنیا را کسی نشناخت زهرا را، سلام الله علیها را سلام الله علیها کیست این خورشید بی پایان که روشن کرده از خاک قدومش چشم دنیا را سلام الله علیها، از صلاة او، چه می‌دانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را *جانِ عالم به فدات بی‌بی جانم، فدای شما و به محراب ایستادن شما و نماز خوندن شما،شنیدید به وقت نماز،خداوند همه بالایی‌ها رو صدا می‌زد:"یا ملائکتی! اُنظُروا اِلی اَمَتی فاطمَه " بیاید نگاه کنید چه جوری بدنش می‌لرزه؛ بیاید نگاه کنید نماز فاطمه ی‌ منو...* سلام الله علیها ازصلاة او چه می‌دانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را *تسبیحاتی که امروز، عزیزانش فرمودند: یه دو رکعت نماز با تسبیحات مادرم فاطمه سلام الله علیها از هزار رکعت پیش من عزیزتره. فرمودند: شامل حال کیه این ذکرکثیر ویژه‌ای که خداوند در قرآن اشاره کرده‌؛ کیه این ذاکرش؟ یکی از مصادیقش، بارزترینش، روشن‌ ترینش، مهم‌ترینش، کسی که بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا بگه..که مثل همین روزهای گذشته با همه بی‌رمقی خمیده میومد احد کنار قبر حمزه سیدالشهدا می‌نشست گریه میکرد، زار می‌زد، درد دل می‌کرد،با عموجانش حمزه حرف می زد. معروفه که از همون خاک اولین تسبیح تربت شاید توسط بی‌بی ساخته شد ،از قبر عمو جانش حمزه خاک برداشت و گل درست کرد و گلوله درست کرد و به عدد تسبیحی که می‌خواست خانم تسبیح ساخت. کنار قبر عمو جانش حمزه درد دل می‌کرد.. گفت : که ای عموی راز نگهدار من،حمزه دلاور پهلوون، یادته کسی جرات نمی‌کرد به عزیز برادرت چپ نگاه کنه، به بابام رسول خدا ،تا تو بودی...* ای عموی راز نگهدار من گوش کنی اینک تو به اسرار من عمو جان! حق مرا از نظر انداختن اهل مدینه به سرم تاختن *ریختن خونمون؛ عموی دلاورم کجا بودی که بین در و دیوارفضه را صدا زدم.. شام غریبان مادره امشب؛ چه گذشته نمیدونم...الهی برات بمیرم... الهی برات بمیرم...رحمت خدا به اشکاتون ؛خدا این اشکا رو ازتون نگیره ؛خدا گریه به سوز و گدازه بی‌بی رو از هیچ کی نگیره؛ هرکی داره براش زیاد کنه؛ به قرآن! گنجه رفقا؛ نمی‌دونیم این روضه‌ها چیه؟ کمش، زیادش، کوچیکش، بزرگش،به قرآن اینا حساب کتاب ماست... روضه، روضه است. محل رفت و آمد بالاییاست... الان چشم دلت باز باشه ازدحام رفت و آمد بالاییا ،صدای شه پر بالاییا میاد..غریبانه به اسما فرمود:بیا کمکم کن.به آقا فرموده بود: راضی نیستم اونایی که اذیتم کردن...اونایی که حق تو رو گرفتن... آقا جان هیچ کی نباشه...همه چی مخفی باشه...* (س)
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها بچه‌ها نشستن... توی عالم مادری تر از بچه‌های بی‌بی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچه‌ها نشستن... بدنی که ازش هیچی‌ نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بی‌بی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب می‌ریخت، مولا غسل می‌داد...اشکای مبارکش می‌ریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار می‌زنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه‌ جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمام‌کرد* بریز آب روان اسما به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته همه خواب و علی بیدار نهاده سر روی دیوار کشد آه از دل خونبار ولی آهسته آهسته... *شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!* ببین بشکسته پهلویم سیه گردیده بازویم خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچه‌هاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچه‌ها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچه‌ها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه می‌کنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گره‌های بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچه‌ها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بی‌تاب شده خلقت بردار بچه‌ها رو...امروز من تعریف می‌کنم همه به هم می‌ریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچه‌ها نمی‌افته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع می‌کنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچه‌هایی رو می‌شناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*
وداع حسنین علیهما السلام با بدن مادر سلام الله علیها   امیر المومنین علیه السلام فرمود : به خدا قسم مشغول کار فاطمه سلام الله علیها شدم و او را در لباسش غسل دادم و لباسش را خارج نساختم پس بخدا قسم او مبارکه و پاک کننده و پاکیزه بود سپس او را با زیادی حنوط رسول خدا صلی الله علیه و آله حنوط نمودم و او را کفن نمودم و در چند کفن قرار دادم آنگاه زمانیکه خواستم سر کفن آخر را ببندم صدا زدم ای زینب ای سکینه ای فضه ای حسن ای حسین (علیهم السلام) پیش بیایید و از مادر خود توشه بردارید (یعنی برای آخرین بار با او وداع کنید و زیارتش نمایید) و این زمان جدائی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود پس حسن و حسین (علیهما السلام) پیش آمدند و ندا می کردند که وا حسرتا (سوز درون ما) هر گز از فقدان جدمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) خاموش نمی شود ، ای مادر حسن و ای مادر حسین وقتی جد ما محمد مصطفی را ملاقات نمودی سلام ما را به او برسان و به او بگو : ما بعد تو در این دنیا یتیم ماندیم آنگاه حضرت فرمود : إنی أشهد الله أنها قد حنت وأنت ومدت یدیها و ضمتهما إلى صدرها ملیا خدا را شاهد می گیرم که فاطمه آهی کشید و ناله ای کرد و دستان خویش را باز نمود و آن دو را به آرامی به سینه چسبانید که در این هنگام منادی ای از آسمان ندا داد که یا أبا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبكیا والله ملائكة السماوات فقد اشتاق الحبیب إلى المحبوب ای ابا الحسن آن دو را بردار از روی (بدن) فاطمه بتحقیق که آن دو ، ملائکه آسمانها را به گریه آوردند که حبیب مشتاق (ملاقات) محبوب خویش است پس آن دو را از روی سینه فاطمه (سلام الله علیها) برداشتم و شروع به گره زدن ردای کفن نمودم که این ابیات را می سرودم : جدایی تو بزرگترین چیزها در نزد منست و از دست دادن تو ای فاطمه بزرگترین داغها و مصیبات است بزودی از حسرت می گریم و طولانی نوحه می کنم بر دوستی که که از دست رفت و بهترین راه را برای مرگ پیمود ای چشم نیکی کن و کمکم نما پس اندوه من همیشگی است و برای دوستم می گریم آنگاه فاطمه را روی دستم حمل کردم و رو بسوی قبر پدرش بردم در این هنگام امیر المومنین (علیه السلام) ندا کرد : السلام علیك یا رسول الله السلام علیك یا حبیب الله ، السلام علیك یا نور الله ، السلام علیك یا صفوة الله درود بر تو ای رسول خدا ، درود بر تو ای حبیب خدا ، درود بر تو ای نور خدا ، درود بر تو ای برگزیده خدا  منّی السلام علیك والتحیة واصلة منّی إلیك ولدیك ، ومن ابنتك النازلة علیك بفنائك وإن الودیعة قد استردت ، والرهینة قد أخذت ، فوا حزناه على الرسول ، ثم من بعده على البتول ، از من به تو سلام و تحیت که به تو برسد و در نزد تو باشد و از جانب دخترت که نازل شده بر تو در آستانت ، بدرستی که امانت را و آنچه بعنوان گرو گرفته بودم  برگرداندم و وای از اندوهی که به خاطر رسول (صلی الله علیه و آله) است و بعد از آن از بتول ولقد اسودت علی الغبراء ، وبعُدَت عنی الخضراء ، فوا حزناه ثم وا أسفاه آسمان برایم تاریک گردیده ، و خوشی و خرمی از من دور گشته ، پس وای از اندوه و باز هم وای و تاسف   آدرس بحار الانوار ج43 ص 180 منهاج البرائه فی شرح نهج البلاغه ج 13 ص 28 اللمعه البیضاء ص 860 زندگانی حضرت زهرا س ترجمه جلد 43 بحار ص 604 ریاض الابرار فی مناقب ائمه الاطهار ج1 ص 63 عوالم العلوم ج11 ص 1071
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 فاطمیه روضه دفتری حضرت فاطمه زهرا(س) شام غریبان بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم.. یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ ⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهرن با بی بی دوعالم فاطمه سلام الله انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته اید حاجت روا بشید شب شام غریبان است در هر گوشه ای نشسته آید هم ناله شوید با یتیمان مولایمان امام علی علیه السلام 🔸بریزید آب ، روی پیکر بی جان زهرایم 🔸به زحمت ، از میان سینه میآید نفس هایم 🔸ببینید حال و روزم را ، ببینید اشک حیدر را 🔸منم آن فاتح خیبر ، که لرز افتاده در پایم 🔸پس از هفتاد و چندی روز دیدم روی زهرا را 🔸الهی بشکند دستی ، که آتش زد به دنیایم 🔸"بریز آب روان اسماء ، ولی آهسته آهسته" 🔸ببین با چشم خیسم ، سخت مشغول تماشایم 🔸کفن کردم گل نیلوفرم را با چه اندوهی 🔸که دیگر بین مردم ، بی کس و تنهای تنهایم 🔸دو ماهی بود هرشب ، پیش چشمم گریه میکرد و 🔸به من میگفت : دلتنگم ، برای روی بابایم 🔸به بالای سرش آرام زیر لب به او گفتم: 🔸برو تاج سر حیدر ، برو ای سرو رعنایم 🔸برو ، اما بدان با رفتنت جان مرا بردی 🔸پس از تو من برای مردنم هرشب محیایم ⬅️دلتو ببرم مدینه .. بریم در خانه خانم فاطمه زهرا... بریم برا غربت بی بی ناله بزن.. برا غربت امیرالمومنین.. برا غربت یتیمان زهرا ناله بزن..  امان از بی مادری .. (شام غریبان بی بی زهراست ..امشب دیگه این محفل روضه خون نمیخاد) چشم سرتو ببند چشم دلتو باز کن بریم دم در خانه خانم فاطمه زهرا س ..زینب سه ساله رو میبینی..حسنین رو میبینی ..ام کلثوم رو میبینی... هر کدوم زانوای غم بغل گرفتن ...  آروم آروم دارن گریه میکنند.. دیگه خونه مولا صفا نداره...بچه ها غریب و تنهان...😭 (یه لحظه رو یاد کنمو التماس دعا..) ⬅️بمیرم برا اون لحظه ای که بچه های فاطمه، از دفن مادر برگشتند،،  چه حالی داشتند ..😭 آقا امیرالمومنین دست بچه ها رو گرفت چجور جلوی در رسیدن  چجور بچه ها میخوان وارد خونه ای بشن که مادر نداره (بخدا خیلی سخته...اونایی که داغ مادر دیدن درک میکنند... میدونن من چی میگم)😭 ♻به یاد همه ی اموات .. گذشتگان اونایی که بودن بین ما اما جاشون الان خالیه امان امان3 بچه ها اومدن کنار هم نشستن سر در گریبان هم فرو بردند (خونه ای که مادر نداره همینه) آخ ناله میکردند ..مظلومانه گریه میکردند.. ◾️آی خوشا آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم ▪️آخ کیا مادر ندارن.. کیا صورت مادرشونو رو خاک گذاشتن..😭😭 (ناله داری یا نه) ◾️آی خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم ◾️دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم مادر مادر.. ◾️هر کسی جسم عزیزش روز بردارد ولی ◾️ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم  ⬅️کدوم شب ،همون شبی که بچه های فاطمه مظلومانه بدن مادر تشییع کردن.. زینب تو کوچه ها میدوه ،مادر مادر میگه اگه خانمی از دنیا بره. ، غالبا بین ما رسمه میان لباساشو جمع میکنند از خونه بیرون میبرن😭 (یادگاریاشو جمع میکنند) (میگن بچه ها.نبینند داغشون تازه بشه،، بخصوص اگه بچه کوچیک داشته باشه)😭 ♦بمیرم برا غربت امیرالمومنین شاید گفته باشه فاطمه جان شاید بتونم لباساتو مخفی کنم شاید بتونن چادرتو مخفی کنم اما فاطمه جان با درب سوخته چه کنم با خونهای رو در دیوار چه کنم بچه ها می اومدن رد بشن..نگاه میکردند.. یادشون می افتاد.. آخ همین جا مادرمون زمین خورد...آخ همین جا میخ در به سینه مادرمون نشست. 💥امان امان..😭 آخه فاطمه چند تا یادگاری از خودش بجا گذاشت..😭😭 یکی دره.. یکی دیواره ..یکی هم خون های روی در و دیوار الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 متن روضه روضه_دفتری حضرت_ام_البنین سلام الله علیها بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم 🍀منم گدای کویت حضرت ام البنین اجرومزد شما عزیزان با حضرت فاطمه زهر(س) انشاالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله امشب بریم درخونه خانم حضرت ام البنین(س) آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا.. تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب دامن مادر ابالفضل رو بگیر.. دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائج.. درسته کربلا دستاشو ازبدن جدا کردن اما دست عالمی رو گرفته.. آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خونش رد نمی کنه مادرش ام البنین هم همینطوره.. اینا از خانواده کرمند.. از خانواده لطف و احسانند.. هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند.. ⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت.. یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد.. کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد.. من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم.. ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم.. (گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟) مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان.. ⏪کنیز برگشت منزل مادر ابالفضل بی‌بی پرسید کی بود پشت در؟ صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی یک سالشو از آقام عباس میگرفت.. خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن.. یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم.. نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..عباسم ناراحت میشه بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر.. یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت.😭 (چرا ناراحتی بگیرو برو) صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم من عاشق عباسم.(من برای پول نیامدم اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم.. یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد. یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..چی شده (چرا گریه میکنید؟(امان امان) خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی.. کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..😭 آخ عمود آهن به فرقش زدند.. تیر به چشم نازنین پسرم زدند.. آخ تو کربلا شهیدش کردند. داغشو به دل حسین گذاشتند..
روضه_حضرت_زهرا_س ) گریز_به_حضرت _ام _البنین_س گریز_به_حضرت_رقیه_س بسم الله ارحمن الرحیم یا رحمن ویا رحیم [[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]] 🔸دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد 🔸سراغ گلی را شبانه می گیرد 🔸چه حکمت است چون نام فاطمه آید 🔸دلم برای گریه بهانه می گیرد ⬅️بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از غسل کشید آی مادر.. امیرالمومنین بدن زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببنده، زینبین روصدا کرد، حسنین روصدا کرد بیاید از مادر توشه برگیریدآخه دیگه دیدارها میمونه برا قیامت ، روایته بچها خودشون رورو بدن بدن بی جان  مادر انداختن،(وامصیبتاخیلی سخته داغ مادر ،مادر دارین قدر مادر بدونید ) دارن ناله میزنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین فرموددیدم  صدای ناله ی زهرا بلند شد، بنده های کفن زهرا بازشد یه دست حسنین دربغل یه طرفم زینبین دارن ناله میزنن یه وقت صدای منادی بلند  شد  علی بچه ها رو از روی مادر بردار  ملائکه ی آسمان به گریه شدن، ای بمیرم اینجا فاطمه زهرا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد،امام علی بچه ها را از روی سینه مادر بلند کرد یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس ومحفل فیض ببرند امشب بریم درخونه خانم ام البنین آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا.. تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب دامن مادر ابالفضل رو بگیر.. دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه.. درسته کربلا دستاشو ازبدن جدا کردن اما دست عالمی رو گرفته.. آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خونش رد نمی کنه مادرش ام البنین هم همینطوره.. اینا از خانواده کرمند.. از خانواده لطف و احسانند.. هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند.. ⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت.. یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد.. کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد.. من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم.. ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم.. (گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟) مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان.. ⏪کنیز برگشت منزل مادر ابالفضل بی‌بی پرسید کی بود پشت در؟ صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی یک سالشو از آقام عباس میگرفت.. خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن.😭. یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم.. نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..عباسم ناراحت میشه بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر.. یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت.😭 (چرا ناراحتی بگیرو برو) صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم من عاشق عباسم.(من برای پول نیامدم اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم.. یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد. یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..چی شده (چرا گریه میکنید؟(امان امان) خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی.. کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند.. آخ تو کربلا شهیدش کردند. امشب می خوام دلتان رااز کربلا به خرابه شام ببرم عجب یتیم نوازی کردن هرجا بهانه باباشو میگرفت با سیلی میزدنشخیلی روضه خوندنش طول نکشید،یه وق عمه سادات دید دیگه صداش نمیاد،خرابه تاریک بود،چشم چشم رو نمیدید،عمه جانش گفت:ساکت باشید خسته بود دوباره خوابش برد...آی خدا نیاره دختر امانت رو دستت جون بده...خانوم زینب آروم آروم آمد جلو، آروم تکونش داد رقیه جان...دید دیگه جواب نمیده...حسین....* ، اون زن غساله نازنین بدن دردانه ی ابی عبداله رو غسل میداد یه وقت سوال کرد سرپرست این بچه کیه همه خانم زینبو نشان دادن گفت این بچه به چه بیماری مبتلا شده که بدنش سیاه و کبود شده و از دنیا رفته ، یه وقت دید عمه سادات داره بلند بلند گریه میکنه ، گفت خانم منو ببخش اگه ناراحتت کردم خانم زینب فرمود این دختر امام حسینه ، هروقت بهانه باباشو میگرفت با سیلی میزدنش نمیدانم شاید یاد صورت کبود مادرش افتاد - زمزمه کن زهرا جان وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا ◾️◾️◾️◾️◾️
هدایت شده از خبرگزاری بسیج
🔻 با حضور مسئولان عالی سازمان بسیج مستضعفین؛ 🔶 دوره توانمندسازی شبکه روابط عمومی بسیج با عنوان «شهید محمد عفیف» در حال برگزاری است 🔹 در این دوره از اساتید مجرب و برجسته و توانمند در حوزه روابط عمومی رسانه و فضای مجازی برای ارتقاء توان شبکه روابط عمومی بسیج استفاده خواهد شد متن کامل خبر: basijnews.ir/00eV3G@basijnewsir
روضه دفتری امام زمان(عج) و حضرت زینب (س)(سوریه) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اول مجلس دعای سلامتی امام زمان(عج)را باهم زمزمه می کنیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان غم عشقت مرا بيچاره کرده دل تنگ مرا صد پاره کرده هواي ديدن روي تو يک عمر مرا در کوچه ها آواره کرده يابن الحسن ، يابن الحسن به تنگ آمد دلم از این جدائي عزيزم جان جانم کي مي آئي سراپا از غم هجر تو دردم بيا اي نازنين دورت بگردم آقاجان کجای عالم از غم عمه جانت زینب کبری اشک می ریزی این روز عمه جانت منتظر شماست با بارگاه زینب کبری چه می کنید با قلب پاره پاره زهرا چه می کنید کفتارهای شوم پر از کینه از علی گرد حریم دختر مولا چه می کنید زاییده از درون کدامین تجاوزید با اهل بیت حضرت طاها چه می کنید دنیایتان خراب و قیامت خراب تر در دادگاه ویژه فردا چه می کنید ازحد گذشت جرأت وگستاخی شما با بارگاه وگنبد خضراء چه می کنید آقا به جان عمّه ات زينب بيا (نام عمه ي امام زمان حضرت زينب آمد) آقا خيلي عمه اش را دوست دارد آقاجان امشب کدام گوشه دنیا ازغم عمه جانت زینب اشک می ریزی آقا امشب به داد عمه جانت زینب برس این شب ها حرم عمه جانت زینب در خطره چشم انتظار شماست آقاجان امید همه شمایید خود شما فرموده اید به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را به حق عمه ام، حضرت زينب (ع) قسم دهند که فرج مرا نزديک گرداند امشب شما رو به جان عمه ات. همان عمّه اي که در کوچه هاي مدينه دنبال مادر مي دويد.قسم میدم خودت حافظ حرمین شریفه سوریه باش انشاالله خود امام زمان دستهای کسی روکه به سوی حرم عمه جانش دازبشه قطع کنه ازاین به بعد عزیزان حرم بی بی زینب (س) وحضرت رقیه بی زائر میشه آروز زیارت به دلمان می مانه عزیزان خیلی ما شهید مدافع حرم داریم که به عشق دفاع از حرم بی بی زینب به سوریه رفتند نگذاشتند کوچکترین جسارتی به حرم بشه جانشان رو فدا کردند حاج قاسم عزیز کجای که نگذارید به حرم نزدیک بشن حالا هم زیاد داریم عزیزانی که ازحرم بی بی دفاع کنند اما حالا خیلی برامان سخته که نتوانیم اگر احیانا جسارتی بشه بتونیم بریم جانمان رو فدا کنیم امان از دل زینب😭 نمي دانم کدام روضه را بخوانم که نام زينب نباشد هر روضه را بخوانيم نام زينب است، مدينه زينب، کنار بستر مادر زينب، کوفه کنار بستر بابايش علي زينب، کنار طشت پر از خون امام حسن زينب، کربلا زينب، خيمه گاه زينب، قتلگاه زينب، دمّ دروازه ي کوفه زينب، تو مجلس يزيد زينب، خرابه ي شام زينب انشاالله بی بی همان طوری که درخرابه شام پرستار رقیه امام حسین بوده این جاهم خودش ازحرم دوردانه حسینش دربرابر این گروه ازخدابی خبر محافظت کنه، اربعين کربلا زينب، همه جا زينب است. امّا وقتي برگشت مدينه، از بس داغديده، عبدالله بن جعفر زينب را نشناخت. صدا زد: عبدالله! حق داري زينب را نشناسي ! زينبي که داغ شش برادر ديده است. عبدالله کجا بودی ببینی در یک نصفه روز همه هستی زینب را گرفتند. خانوم جان ازت گلگی دارم.عبدالله گلگیت چیه؟ خانم شنیدم روز عاشورا هر کسی زمین افتاد تو اومدی براش گریه کردی،شنیدم بالا سر علی اکبر رفتی،همه جا کنار حسین بود اما چرا دوتا بچه هام رو زمین افتادن از خیمه بیرون نزدی؟بالا سر بچه هامون نرفتی؟ صدا زد عبدالله من خواستم بیرون بروم،گفتم مبادا حسین حال منو ببینه؛ببینه چطور برا بچه هام گریه می کنم خجالت بکشه... حسین... او می دوید و من میدویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می نشست و من میدویدم نشستم او دوی سینه من در مقابل او می برید و من میبردیم او از حسین سر من از حسین دل اماجمله آخرو التماس دعا شیعه بنگربه زینبش حساس است او دختر زهراست و عطرِ یاس است ای دشمن اسلام به جایت بنشین حافظ به حریم حرمش عباس است الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی
روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها 🖤💔🖤💔🥀🕊🕊🕊 بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین 😭😭💔🖤🖤
روضه حضرت زینب کنار گودال حجت الاسلام میرزامحمدی السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ کربلا رفته ها، دیدی وقتی بهت میگن زیارت وداع  یه قدم جلو میزاری، یه قدم عقب؛ هی به این گنبد و بارگاه نگاه می کنی، میگی حسین جان نکنه سفر آخرم باشه، اونایی که اهل دل هستن برا اینکه بتونن دوباره این نشونی رو پیدا کنن می گن حسین جان دلمو پیشت گرو میزارم و میرم، آخه آدمی جایی میره که دلش اونجا بند بشه، به خدا زینب هم هر چی کتک خورد،هر کاری کردن نتونستن از کنار گودال ببرنش. فرمود داداش: لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الْمُقام  وَ الرَّحیل. اگه اختیار به من واگذار می شد بین موندن و رفتن به من اجازه می دادند: لَاخْتَرْتُ الْمُقامَ، کنار بدنت می موندم، حتی اگه حیوانات بیابان بدنمو پاره پاره کنن، کربلایی ها شب زیارتی هستا: اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ امشب بگو بی بی جان نام مار رو هم بنویس من می خوام مَعَ الْحُسین برم کربلا، آخه: وَ حَسُنَ اُولئِک رَفیقاً رفیق روزای بی کسی همیشه به دادم میرسی اینجوری هست یا نه،چقدر میخواستی گناه کنی، جاهای دیگه بری یه نغمه ی یاحسین دستت رو گرفت: رفیق روزای بی کسی واسه نوکرات دلواپسی همیشه به دادم میرسی حالا اومده کناره گودال، دونه دونه خاطرات رو داره برا برادر تعریف می کنه: یاد داری پس از عروسی  من آمدی تو به دیده بوسی  من آمدی تو لیک به خواب بودم من از غم تو در اضطراب بودم من آمدی تو با عبای خویشتن سایه افکندی به روی این بدن رسم پیغمبر این بود وقتی دخترش رو عروس کرد، تا سه روز خونه ی فاطمه نیومد، اینجا هم همینه،تا زینب و عروس کردن تا سه روز حسینش رو ندیده، الله اکبر، ام سلمه می گه: اومدم یه سری به این تازه عروس بزنم دیدم چشماش کاسه ی خونه، چیه خانم؟ گفت: مادر سه روز  حسینم رو ندیدم؛ تا این علقه و رابطه رو ندونی نمی تونی گودال رو بفهمی، ام سلمه می دونه کجا باید بره،سریع اومد خونه ابی عبدالله دید حسین هم زانوهای غم رو بغل گرفته، منم سه روز  زینبم رو ندیدم، تا ابی عبدالله حاضر شد،بی بی زینب قدری خوابش برد، از روزنه در آفتاب صورت خواهر رو اذیت می کرد، این صورتی که آفتاب هم حق نداشت ببینتش، فهمیدی چی می گم؟ تو کوچه های شام، هزاران چشمان نامحرم تماشا می کنن مارو. آی حسین،.همه فیض ببرن،امام، شهدا، علما، شهدای مدافع حرم فیض ببرن، ان شاالله بریم حرمش، اونجا هر چه قدر دلت می خواد داد بزن،البته نمیذارن داد بزنی،چون یه روزی یه نازدانه فریاد زد یه جوری ساکتش کردن؛ ابی عبدالله سایه کرد اون قدر مقابل آفتاب و بدن خواهر ایستاد،ضربان قلب زینب می گه حسین؛ بلند شد دید برادر آمده، دست دور گردن، شاید در مقام زبان حال گفته باشه: داداش ان شاالله یه روزی این احسانت رو تلافی می کنم، کجا می خواست تلافی کنه، اومد دید این بدن رو خاک گرم کربلا، آفتاب داره بر این بدن می تاب  فقط دو بیت گفت داداش: دین  احسانت بود بر گردنم آمده وقت تلافی کردنم حائل شد بین آفتاب و بدن برادر، اما نمی دونم چی شد لحن مناجاتش عوض شد گفت داداش: عفو کن ای یادگار مادرم سایه بانی نیست جز موی سرم حسین، نذاشتن سایه کنه، یه وقت دیدن سکینه میگه، أَبتا، أَبتا، أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة، یا حسین.  
vafat_hazrate_ommolbanin.mp3
1.81M
اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد.چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن.لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد.خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد. دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟ یکی اومد گفت:ام البنین! پسرات رو کشتن.حسین کجاست؟ یه وقت دید یه پیرتر ازخودش. مگه پیر زن میدوه؟دید یه پیرتر از خودش داره میدوه،نزدیک شد،ای وای زینبِ،بغلش رو باز کرد،افتاد تو بغل ام البنین،مادر!مادر.کتکم زدن.گفت:مادر امونم رو بریدن،بغض کرده بود،ام البنین می زد به کمرش،گریه کن دخترم، چی شده؟ گفت: نامحرم...پرده ی محملم رو ام البنین یه فریادی زد،مگه بچه ام مرده بود؟ صدا زد نه اتفاقاً داشت می دید،رباب دوید صدا زد:خوب شد نبودی اُم البنین،آره نگاه می کرد،اما از رو نیزه صدا زد رباب:ام البنین! دوتا سر رو نیزه وانمی ایستاد،یکی شیر خوار..یکی سر علمدار. گفت: رباب!سر شیرخوار،سر علمدار. گفت: مگه خبر نداری؟ عباس عمود تو سرش اومد،سر واشد شد،هر کار کردن سر رو نیزه وانمی ایستادبا روسری سر رو... سر بچه ی من هم که از نوک نی کوچک تر بود، با هر سنگ میافتاد.حسین
|⇦•ای به حیدر دلبر و.... و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ حاج احمد واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای به حیدر دلبر و دلدار یا ام البنین مادر آزادی و ایثار یا ام البنین ای پس از زهرا علی را یار یا ام البنین *به روضه ی ام البنین خیلی حواستون باشه..شخص قمر بنی هاشم داره ویژه، نگاهت میکنه عرض می کنم آقاجان، بیش از سه ماهه دارن میگن وای مادرم این چند روزم که ویژه ی مادر شما، قربونت برم..* گلشن زیبای تو گلهای احساس آورد شأن تو این بس که دامان تو عباس آورد حضرت عشق حضرت عباس تسلیت گویمت عزیز خدا جان به قربان قلب پر خونت مادر از دست داده ای آقا *سرت سلامت آقا، اما یه عرضی دارم با عذر خواهی..* مادر از دست داده ای اما بازویش زخمدار و خسته نشد پشت در هیچکس نزد او را دل و پهلوی او شکسته نشد مادر از دست داده ای اما ماه رخسار او نشد نیلی یک حرامی نبست راهش را پیش چِشمت نزد به او سیلی جان به قربان آن غریبی که دید لبریز درد جانش را هر که با هر چه داشت در دستش می زند مادر جوانش را «وای مادرم.....» من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه گه بین خانه میزد *خانم ام البنین سلام الله علیها گریه می کرد شعر می سرود روضه میخوند به نحوی که دشمن رو به گریه مینداخت. اما دوباره تاکید می کرد عباس جان! من برا تو گریه نمی کنم. به من اومدن گفتن عمود به فرقت زدن، گفتم مگه میشه ، اصلا مگه کسی میتونه مگه قدش می رسه کسی به عباس من؟؟!گفتن چشماتو پاره کردن ، باور نکردم مگه کسی میتونه چشم تو چشم تو عباس من! اما وقتی گفتن اول دستاتو به نامردی بریدن گفتم حالا ممکنه، عباسم دست نداشته..با اینهمه به تو گریه نمی کنم من به آقایی گریه میکنم که مادر نداره براش گریه کنه..به اون آقایی که ریختن سرش، نیزه دار با نیزه، حسین.....*
4_5810013655294546268.mp3
22.85M
|⇦•ای به حیدر دلبر و .. و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفس استاد حاج احمد واعظی •✾•
|⇦•از حسین برام بگو... و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بشیر گفت ام البنین سرت سلامت باشه، عونت رو کشتن، فرمود فدای سر حسینم، از حسین برام بگو، این ایستادگی مادرای شهدا همه نگاهشون به این مادر شهیده، یه طوری مثل کوه ایستاده، بشیر هر کدوم از پسراشو که گفت، گفت گفتم فدای سر حسینم، از حسین برام بگو، بشیر گفت اگه اینطوری بگم ام البنین دیگه این کوهی نیست که اینطور مقابل من ایستاده، گفت ام البنین سرت سلامت، شنیدم عباست هم علقمه کشتن، بازم فرمود:فدای سر حسینم، شرح داد، گفت: ام البنین بی بی جانم! شنیدم علقمه با عمود آهن به فرق پسرت زدن، یه مرتبه این مادر گفت: بشیر هر چی گفتی باورم شد، چون خودم این بچه‌ها رو تربیت کرده بودم تو راه حسینم شهید بشن، اما این یه دونه حرفتو باورم نمیشه، مگه کسی جرائت داشت بیاد مقابل عباس من بایسته، بخواد با عمود آهن به فرقش بزنه، صدا زد ام البنین من اشتباه گفتم، باید اول اینطور میگفتم، حق با شماست، آخه اول دستای پسرتو از بدن جدا کردن، کیفیت شهادت عباس هم گفت به ام البنین.. بازم این مادر شهید مثل کوه ایستاده، فرمود: بشیر! هنوز از حسینم نگفتی، تا اینجا میگن فرزند خردسال قمر بنی هاشم تو آغوش ام البنین بود، بچه رو در آغوش گرفته بود، تا بشیر گفت: قُتِلَ الحسینُ بِکربلاء، ذُبِحَ العَطشانُ، میگن یه مرتبه دستای ام البنین سست شد، بچه روی زمین افتاد، خودش روی خاکا نشست..
4_5940366273505398130.mp3
8.99M
|⇦•از حسین برام بگو..... و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 زائر مکه ومدینه دفتری_پیامبر_(ص ) امام حسین(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم 🔸اول به مدينه مصطفي را صلوات 🔸دوم به نجف شيرخدا را صلوات 🔸سوم به بقيع و چار امام معصوم 🔸چارم به حسين و كربلاراصلوات يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 1 🔸مدینه رفتم و غمخانه دیدم 🔸غریبان را میان خانه دیدم 🔸تمام لاله ها را بو نمودم 🔸ز بی تابی به هر جا رو نمودم 🔸زیارت کرده ام قبر نبی را 🔸شنیدم آه جانسوز علی را 🔸بقیع و گلستان آل طاها 🔸مزار چهار فرزندان زهرا 🔸چه گویم قصه ی درد و محن را 🔸که دیدم قبر خاکی حسن را 🔸دوباره کربلا را یاد کردم 🔸نظر بر تربت سجاد کردم 🔸غم باقر دلم را غرق خون کرد 🔸که چشمانم ز داغش غرق خون کرد 🔸امام صادق و قبر خرابش 🔸مزاردر میان آفتابش 🔸چه گویم از فضای دلغمینش 🔸مزار حضرت ام البنینش 🔸حلیمه دایه ی احمد در آنجاست 🔸امیرالمومنین را مادر آنجاست 🔸به اوج آرزوهایم رسیدم 🔸ولیکن قبر زهرا را ندیدم ⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه... گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه... ان شالله روزی هممون باشه مدینه.. گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم.. اما خوش به حالت حاج آقا نصیب شد رفتی برای حج برای زیارت خانه امن الهی زیارت مدینه منوره زیارت ائمه مظلوم بقیع مرقد معطر پیامبر اکرم (ص) زیارتت انشاالله مقبول درگاه حق باشد حالا که اسم از مدینه شد روضه پیامبر(ص) برات بخونم همه اموات فیض ببرند اواخر عمر شریف پیامبر(ص) بود. رسول خدا در پایان خطبه ای فرمود: ای گروه مسلمان! من شما را به خدای متعال و به حق خودم بر شما سوگند می دهم که هر کس حقی بر گردن من دارد، بلند شود و از من طلب کند. کسی بلند نشد. برای مرتبۀدوم و سوم سوگندشان داد. پیرمردی”(عرب)”بلند شد وجمعیت را شکافت و جلو رفت تا مقابل رسول خدا قرار گرفت. گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! در یکی از غزوات با شما بودم. بر میگشتیم که شتر من به شتر شما نزدیک شد. من نزدیک شما آمدم تا پای شما را ببوسم، تازیانه شما فرود آمد و به شکم من اصابت کرد. نمی دانم از روی عمد یا اینکه می خواستید شتر را برانید، رسول خدا فرمود: ای بلال به منزل فاطمه (ع) برو و چوب ممشوق را بیاور، بلال در حالی که دست روی سر گذاشته بود و فریاد میزد: این رسول خداست که خود را مورد قصاص قرارداده است، در منزل فاطمه (ع) را زد و گفت: ای دختر رسول خدا! چوب ممشوق را بدهید. حضرت فاطمه (ع) فرمود: ای بلال پدرم این چوب را برای چه می خواهد؟ امروز که نه روز حج است و نه روز جنگ! بلال جریان قصاص را گفت. فاطمه (ع)فرمود: ای بلال پس به حسن و حسین (ع)بگو مقابل او بایستند تا انها را قصاص کنند و نگذارند رسول خدا را قصاص کنند. علی (ع) بلند شد و فرمود ای !(ای مرد عرب) این پشت و شکم من. بیا و با دست خود مرا قصاص کن وصد ضربه به من بزن. سپس حسن وحسین(ع) بلند شدند و فرمودند: ای مرد عرب مگر نمی دانی ما نوۀرسول خدا (ص) هستیم؟ پس قصاص ما همانند قصاص از رسول خدا ست. مرد عرب قبول نکرد. رسول خدا فرمود: ای مرد عرب اگر می خواهی قصاص کن، گفت: وقتی مرا زدید شکمم برهنه بود. رسول خدا (ص) شکم خود را برهنه کرد. فریاد گریه جمعیت بلند شد. با ناباوری می گفتند: آیا مرد عرب پیامبر را میزند؟جلو آمد. وقتی چشمش به سفیدی شکم رسول خدا افتاد بی اختیار به سوی او دوید و شکم آن حضرت را بوسیدو گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! چه کسی طاقت قصاص کردن شما را دارد؟ اینجا مرد عرب به جای ضربۀچوب، پیامبر (ص) را بوسید؛ اما یزید -لعنه الله علیه- به زعم خود می خواهد به عوض بدر و احد و خندق سر بریدۀامام حسین را قصاص کند. به جای چوب ممشوق چوب خیزران را برداشت و به جای بوسه بر لبان قاری قرآن، همچنان به لب و دندان او میزد و جسارت میکرد. هنگام قصاص پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) بلند شدند و فرمودند: ( مگر نمیدانی که ما نوۀپیامبر هستیم؟ قصاص ما مثل قصاص رسول خداست. )این جا همین کلام زبان حال دختر امام حسین است: نزن یزید! به جای او مرا بزن. مگر نمیدانی که من دختر امام حسینم؟ قصاص من مثل قصاص از امام حسین است. مرا به جای او بزن. 🔸در مدینه که کنارم خفتی 🔸یادم آمد که برایم گفتی 🔸دخترم هر که بخواند قرآن 🔸خلق بوسند لبش از احسان 🔸نیست دیگر به دلم طاقت و تاب 🔸یک سوال است مرا کرده کباب 🔸پس چرا لعل لبت خونین است 🔸مزد قرآن تو آخر این است حسین آرام جانم..حسین روح وروانم علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا
روضه و توسل به حضرت ام‌کلثوم سلام الله علیها بانو زبانزد است حیایی که داشتی تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو با آن مقامِ پیش خدایی که داشتی در آسمان، حیدر و زهرا پریده ای مهد کمال بود هوایی که داشتی با حضرت عقیله شما مو نمی زدی در خُلقو و خو و مهر و صفایی که داشتی دیدند اهل کوفه که حیدر ظهور کرد با خطبه ها و صوت رسایی که داشتی دیدی مصیبتی که دگر کس نمی رسد به ابتدای صبر و رضایی که داشتی *یاد یه ماجرایی افتادم با یه بیت شاید بعضیاتون شنیده باشین..* عباس تا که دید نداری تو هدیه ای سهم تو شد به کوه منایی که داشتی *شب عاشورا عباس داره مثل شیر نگهبانی میده و دور خیمه ها میگرده از هر خیمه یه نوایی میاد،خانم زینب بچه هاشو آماده کرده.. هر کی هر چی داره میخواد برای حسین رو کنه. نجمه خاتون عبدالله و قاسم و نشونده داره باهاشون اتمام حجت می‌کنه. الهی بمیرم براش.. رباب قنداقه رو‌ گرفته علی جان یکی یک دونه مادر... همه دارنند خودشون را آماده می‌کنند یه هدیه به حسین بدن...اومد از خیمه ام کلثوم رد شد صدای ناله اومد ميگفت خدا خیلی کم سعادتم که چيزي ندارم برای حسین هدیه کنم.. تو همین زمزمه ها بود عباس اومد دم خیمه.. گفت: بانوی من اجازه میدی تا چند ساعت محضرت باشم؟ تا خانم صدای عباس را شنید. خانم اشکاشو پاک کرد بیا داداش همیشه مرهمم داداش بیا همه کسو کارم. عباس اومد رو زانو. نشست گفت: بی بی جان گریه کردن شما فقط یه راه داره اونم اینه که یه روز خبر مرگ عباس و برات بیارن.مگه من مردم که دارید گریه میکنید چی شده؟ فرمود: عباس جان! خواهرم زینب دو تا ناز دونش را آورده بچه های داداش حسنم هستنند. ام لیلا علی اکبر رو فرستاده، ام البنین شما و داداشات را فرستاده رباب علی اصغر را داره من کسی را ندارم برای حسینم قربونی کنم.. یه لبخندی رو لب عباسم نشست.. گفت:بانوی من کی از من بهتر فردا میام دم خیمه ات دستمو بگیر ببر پیش آقام حسین بگو آقا یه غلام آوردم برات قربونی کنم. یه غلام آوردم بهت هدیه بدم..* عباس تا که دید نداری تو هدیه ای سهم تو شد به کوه منایی که داشتی قربانی تو نزد خدایت قبول شد یک عمر ماند، رنگ حنایی که داشتی ام البنین به شهر مدینه که روضه داشت گل می نمود شور بکایی که داشتی با زینب و رباب فقط ناله می زدی با خاطرات کرب و بلایی که داشتی تقسیم شد میان اسیران اهل بیت در شهر شام آب و غذایی که داشتی *بعد از دفن رقیه... خانم زینب دید ام کلثوم خیلی بی قراری می‌کنه فرمود:چیه خواهرم گفت: زینب جان دیشب دم غروب این سه ساله از گوشه خرابه رو زانوهاش چهار دست پا آهسته آهسته اومد رو پام نشت دستشو دور گردنم حلقه کرد.آروم دم گوشم گفت عمه میخوام یه حرفی بهت بزنم اما قول بده به عمه زینبم نگی چیه عمه جان ؟ گفت عمه! تو این شهر به این بزرگی زیر این آسمون بچه ایی به گرسنگی من..عمه ضعف کردم نان و خرما را که تو از ما گرفتی عمه.. اشک تو چشمام حلقه زد گفتم: رقیه جان صبر کن عمه همه چی درست میشه..گفت عمه یه چیز دیگه هم میخوام بهت بگم :چی عمه جان ؟گفت عمه حس میکنم بابام داره میاد دنبالم حس میکنم که دیگه شب آخرمه..عمه جان خودم میدونم باعث زحمت همه اتون بودم.. خودم میدونم از ناله های من شماها کتک خوردین * تقسیم شد میان اسیران اهل بیت در شهر شام آب و غذایی که داشتی حتی زنِ یزید لعین گریه اش گرفت با دیدن خرابه و جایی که داشتی عباس بود روی نی و بست چشم خود وقتی که دید تاول پایی که داشتی شکر خدا نبود ببیند برادرت بردند گوشواره طلایی که داشتی شکر خدا نبود حسین تو بشنود در زیر تازیانه نوایی که داشتی «حسین جان حسین جان»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 روضه سردار دلها حاج قاسم سلیمانی پنجمین سالگرد شهادت شهدای کرمان روضه امام حسین بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم. اول مجلس. همه با هم. اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً یا صاحب الزمان اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحسین 🔸اشک ‌ما باشد روان از هر دو عین 🔸حاج قاسم شد فداییِ حسین 🔸دل به صحرای غمش آواره شد 🔸مثل اَربابش تَنَش صد پاره شد 🔸پیکرش در آتش کین سوخته 🔸هر دل از داغش شده افروخته 🔸رَهرُوِ راهِ هدایت بوده است 🔸او فداییِ ولایت بوده است 🔸مرد میدان دمشق و فکّه است 🔸خونبهایش فتح قدس و مکّه است ⬅️عزیزان درایام پنجمین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی قرارداریم پنج سال گذشت وجای حاج قاسم دربین ما خالیست حالا تعدادی از شیفتگان حاج قاسم کرمان رسیدند تا در سالگرد سردار دلها شرکت کنند مجلس سالگرده انشا الله روح حاج قاسم ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد روحش با مولایش ارباب بی کفن امام حسین محشور بشه همه شهدا ازاین مجلس محفل فیض ببرد حاج قاسم عزیز جای شماو مدافعان حرم خالی است تاشما بود حرم بی بی درامان بود کسی جرات نداشت نزدیک بشه اما حالا دشمن دمشق رو اشغال کرده این روز ها حرم بی بی زینب که سالها پاسداری کردید درخطره این روزه حرم بی بی دیگه زائر نداره انشاالله امام زمانم ظهور کنه واز حرم عمه جانش زینب کبری محافظت کنه اما عزیزان در ایام سالگرد حاج قاسم وشهدای کرمان قرار داریم عزیزانی که سالهای قبل در چنین روزی به عشق زیارت حاج قاسم آمدند و به شهادت رسیدند روحشان فیض ببرند ▪️شهید سلیمانی سلام ما رو به ارباب بی کفن ابا عبدالله الحسین علیه السلام برسان اما عزیزان تصاویری از پیکر اربا اربای شهید سلیمانی پخش شده دیدم بدن شهید سلیمانی تکه تکه شده یا الله اما حاج قاسم زائرین شما هم مثل خودتان درکرمان پرپر شدند اما عرض روضه من این باشه ثوابش برسه به روح همه ی شهدا مخصوصا شهید قاسم سلیمانی وشهدای عزیز کرمان اما عکسی منتشر شده از دست سردار سلیمانی وقتی نگاه کردم دیدم انگشتر به دست شهید سلیمانی است تا انگشتر رو دیدم یاد انگشتر امام حسین علیه السلام در کربلا افتادم سردار سلیمانی تو شهید شدی اما انگشترت در دست شما بود اما ... لا یوم کیومک یا ابا عبدالله اومد تو گودی قتلگاه یه چیزی ببره چشمش افتاد به انگشتر چه کرد ؟ بمیرم برات حسین جان .... 🔸برادر جان سلیمان زمانی 🔸چرا انگشت و انگشتر نداری 🔸چرا بَر تن برادر سَر نداری 🔸بمیرم من مگر مادر نداری ⬅️ آخه بدن رو یا از سر میشناسند یا از لباس یا یه نشونی مثل انگشتر یادتون میاد تا عکس اون دست حاج قاسم که انگشتر داشت پخش شد همه مطمئن شدن شهید شده... اما فدای اون آقایی بشم که نه سر در بدن داشت نه لباسی به تن داشت آخ نه انگشتری داشت وقتی بی‌بی زینب اومد کنار تل زینبیه یه ناله ای کرد... ♦️آخ گلی گم کرده ام میجویم او را ♦️به هر گل میرسم میبویم او را آخ ♦️گل من یک نشانی در بدن داشت ♦️یکی پیراهن کهنه به تن داشت یه وقت شنید از بین شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها یه صدای ناله ای بلنده آخ ▪️گل گم گشته ات خواهر منم من ▪️سرور سینه ات خواهر منم من) اما حاج قاسم عزیز اگه بدنت اربا اربا شد اگه دست از بدنت جدا شد دیگه دخترت نبود کنار.بدنت ناله بزنه ☑️فدای اون آقای غریبی که وقتی دخترش اومد کنار بدن، بابا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته ..... ♦️《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》 "عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟ عمه این بدن کیه رو زمین افتاده؟؟ بی‌بی فرمود : سکینه جان ♦️[[هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ]] عزیزم این بدن قطعه قطعه ی بابات حسینه حسین آرام جانم حسین روح روانم الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب