🏴🏴
▪️#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
▪️#غزل_مرثیه_فاطمیه
سبک زمزمه بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
سبک2 ای حسرت جان و تنم تنها دلیل بودنم
♠️😭♠️
اندک اندک می رسد آن لحظه ی تلخِ وداع
فاطمه با کودکانِ خود چه خلوت می کند
کودکان را در کنارِ بسترِ خود جمع کرد
دارد از یک ماجرای تلخ صحبت می کند
قطره قطره اشک روی گونه هایش می چکد
آه را با لهجه ی باران روایت می کند
کودکانم! بعدِ من ایّامِ سختی پیشِ روست
روزهای حاکی از غم را حکایت می کند
دردِ من این است حیدر می شود خانه نشین
حقِ مولا غصب شد؛ شیطان خلافت می کند
ناکسان قلبِ حسن را آنچنان خون می کنند
تا که او در خانه اش هم حسِ غربت می کند
روضه ی اوجِ بلا یادآورِ کرب و بلاست
تا حسینم را عدو در کوفه دعوت می کند
ماجرای این بلاها از تصوّر دور باد
او که غم را با دلِ زینب چه قسمت می کند
لاله ها را با لبِ تشنه عدو سر می برد
کربلا را صحنه ای مثلِ قیامت می کند
از کبوترهای من چیزی نمی ماند به جا
تا که بر اهلِ حرم حتّی جسارت می کند
زینب من! در چِهل منزل نوا داری به لب
دست و پایت را عدو بندِ اسارت می کند
آنقدر در زیرِ امواجِ بلا تا می شوی
که رقیه پیشِ بابایش شکایت می کند
جانِ تو بندِ حسین است و خبر دارم؛ اگر
تو نباشی که حسین احساسِ غربت می کند
همچو ققنوس عاشقِ پرواز باشد، تا که حق
ظهرِ عاشورا دعایش را اجابت می کند
در لوای حق حسینم سر به جانان می دهد
تا خدا بر قامتش رختِ شهادت می کند
کربلا در مقتلِ خون تشنه کامی سر نداشت
تا ابد هر عاشقی او را زیارت می کند
می شود او سیّد و سالار و آقای بهشت
هر که را خواهد صفِ محشر شفاعت میکند!
#هستی_محرابی
♠️😭♠️
زمینه وزمزمه شهادت حضرت زهرا(س)
همیشه یاور من،نگشته باور من
علی بمانده وتو، برفتی از بر من
ای زهرا جانانم،ای روح وریحانم، بی تو من حیرانم، پریشانم2
یا زهرا یازهرا، یا زهرا یازهرا، یا زهرا یازهرا، یازهرا2
______________________
ای تو پناه علی، همه سپاه علی
بی تو برفته زکف، شوکت وجاه علی
رفتی وتنهایم، همدم با غمهایم،یار بی همتایم، زهرایم2
یازهرا...
_____________________
یاس کبود علی، بود ونبود علی
خمیده شد زغمت، قد عمود علی
ای ماه تابانم، در هجرت گریانم،از خلق دورانم،گریزانم2
یازهرا....
______________----__
ای گل نیلوفرم، عجب زمانه شده
پس از تو زینب تو، بانوی خانه شده
یادت ای جانانه، شد شمع کاشانه،بر گرد یادت ما، پروانه2
یا زهرا....
شعر :اسماعیل تقوایی
🏴🏴
#فاطمیه
#مرثیه
سبک نبسته ام به کس دل
♠️😭♠️
دردا که پیر گشتم ، در موسم جوانی
این موسم جوانی ، این قامت کمانی...
گردون به خون نشیند ، چشم کسی نبیند
ابر سیاه سیلی ، بر حُسن آسمانی
وقتی که باغ می سوخت ، بلبل به گریه می گفت:
آتش زدن ندارد ، باغی که شد خزانی
ما داغ دیده بودیم ، اُمت به جای لاله
هیزم به خانه ی ما ، آورد ارمغانی
جای غلاف و شمشیر ، بر روی بازویم ماند
بر من ِمدال دادند ، در عین جان فشانی
بابا ببین پس از تو ، با دخترت چه کردند
خوب از امانت تو ، کردند قدر دانی...
رسم وفا چنین بود ، اجر رسالت این بود
تنها امانتت را ، کشتند و در جوانی
➖
برخیز یا محمد ، اعلام کن به امت
سیلی زدن به یک زن ، این نیست قهرمانی
شب تا سحر نخفتم ، امروز اگر نگفتم
در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی
دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی
من هم با تو گریه کردم گریه کردم...
شعر : استاد سازگار
♠️😭♠️
|⇦•وسطِ شعلۀ کینۀ حسودا..
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ امیر کرمانشاهی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
وسطِ شعلۀ کینۀ حسودا
بینِ تاریکیِ ناتمومِ دودا
صورتِ مادرم کبود شد .. کبودا
اثرِ شعله ها ، رو پَرِ چادره
دود بالا بره نفسش می بُره
ای خدا ضربه ها ضربه ها به کجا میخوره
آی آتیش .. سمتِ مسمار نرو
ای دَر .. سویِ دیوار نرو
ای میخ .. کلَنجار نرو
عُمرِ خورشیدِ این خونه بی فروغ بود
سَرِ ظهری چقدر این خونمون شلوغ بود
کاشکی اون ضربۀ به پهلو دروغ بود
دست به پهلو گرفت، آروم آروم نشست
بابا فهمید چی شد دیگه چشماشُ بست
بینِ دیوار و در عاقبت بارِ شیشه شکست
این غصه .. اون که میدونیِ
خونه .. رو به ویرونیِ
دیوار .. چرا خونیِ
نامِ خود را خصم، داغِ ننگ زد
دید بارِ شیشه دارم سنگ زد
سنگ، كاري را كه با آئينه كرد
ميخ در آن كار را با سينه كرد
*ميخوام روضه بخونم؛ بسم الله الرحمن الرحيم، دومي ميگه: وقتي در رو سوزوندم، يه ناله اي دخترِ پيغمبر زد، همه بدنم شروع كرد به لرزيدن…
“صل الله عليك يا اباعبدالله” اگه جا خوردي من رو ببخش، هِلال ميگه: ديدم شمر از تو گودال اومد بيرون، ديدم دست و پاش داره ميلرزه، گفتم: نامرد! تو كه كارِ خودت رو كردي، ديگه چرا دست و پات ميلرزه؟ گفت: هلال! تا نشستم رو سينه اش، صدايِ يه خانومي به گوشم رسيد، يه ناله اي زد، ” بُنَيَّ!…”
سـلام ای سـفــره دار فـاطـمـیـه نــــگـــــار بــــی قـــرار فـاطـمـیـه
سـلام ای مـَـحرم غـمـهـای مادر تــویــی تـنــهــا نـگــار فـاطـمـیـه
دلـم یـکـسال در حسرت بسوزد کـه تــا بــیــنــد بــهــار فـاطـمـیـه
بهار فاطمیه که میشه آسمون دلها ابری میشه...آسمون چشمها بارونی میشه...فاطمیه بهار انقلابه فاطمیه یادآور درد و غربت زهراست.
دمـی چـشم دلـم را بـاز بـنــمــا کــه بــیــنــم لالـــه زار فـاطـمـیـه
شــود آیـا دهــی رویــت نـشانم الــا ای پـــــــــــرده دار فـاطـمـیـه
شـود آیــا دهـــی شــال عـزایـت یـــگـــانـــه ســـوگــوار فـاطـمـیـه
هـمــه عـالـم بــه قـربـانت بگردد دمــــادم بـــــر مـــــدار فـاطـمـیـه
تـــوئــی تــنــهـا مــدار قلب زهرا مــــدال افــــتـــــخــــار فـاطـمـیـه
شـــود آیـا کـنــی بـر مـن عنایت کــه گـردم جـان نـــثار فـاطـمـیـه
یـــار جـــوان شهیـــدۀ مــن
ســرو امیــد خمیـــدۀ مـــن
از لحظهای که پشت در ز پا فتادی
صورت خود را به علی نشان ندادی
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
نخــل امیــدم چــرا شکستی
پیش دو چشمم دو دیده بستی
عمر کمت میزند آتش جگرم را
بعد تو کی پاک کند چشم ترم را
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
حامــی حیــدر بــا تـن تنها
در دل من بود از تـو سخـنها
جـان عزیزت سپـر تن علی بود
دست شکستهات به دامن علی بود
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
اجــر رســالت بــر در خـــانه
غــلاف تیــغ اسـت و تازیــانه
دست عدو حامی تنهای مرا کشت
با چه گنه مغیره زهرای مرا کشت
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
چگونــه ماتــم بــر تـو بگیرم
خـدا کنــد مــن بـا تو بمیرم
خون جگر بعد تو جوشد ز کلامم
کسی نمیدهد جوابی به سلامم
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
شاعر : حاج غلامرضا سازگار