❣﷽❣
⚫️#روضه_امام_صادق_ع
⚫️#آقای_میرزا_محمدی
🏁*دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ..." ساعت های آخر عمر امام صادق هست" دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست...." هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده ..." آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن*
غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود
غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
*شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد،انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم*
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
به روی سر در خانه همیشه پرچم بود
اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز
برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود
🔘*فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله،یه فرح و نشاطی تو دل گریه کن به ارث میزاره،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره*
همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم
پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود
شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
🏁*خونشو مثل مادرش فاطمه آتش زدن،آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد*
چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود
*وسط آتش ایستاد فرمود:ان ابن ابراهیم خلیل الله* (این یه مصیبت ...)
شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
🏴*اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه،دنبال مرکب بدواننش،پابه پای مرکب حرکت میکنه،اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن میدوننش یه پیرمرد باشه،مثل امام صادق یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه،مثل بچه های ابی عبدالله ...*
شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
کبود زخم طناب و اسارت و غربت
چقدر در نظرش کربلا مجسم بود
▪️*عجب مصیبت هایی،دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد*
خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش
بساط غسل و بساط کفن فراهم بود
در آن زمان به خدا هر دلی پریشان
شهید بی کفن وادی محرم بود
حسین .....
به زخم پیکر گل بوریا نمی پیچید
اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود ....
🔶*چندین هزار نفر امروز برا دفنش تو مدینه اومدن" با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛بچه ی فاطمه محترمه؛اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم ...." عوض گل باران این بدن،چه کردن؟!! فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت،گفت داداش:*
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتن،فقط مادر تو مانده و من ....
حسین...
@Arsheyan_Eshgh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘#سینه_زنی_امام_صادق_ع
⚫️ #آقای_سیب_سرخی
🔘 #شور
بازم توی قلب شهر آهی غریبونه بود
كوچه همون كوچه و خونه همون خونه بود
می سوزه تو دل شب دوباره دل كبوترها
می گیره توی شعله آتیش به پر معجرها
⚫️وای ای وای..
ولی خونه ی فاطمه بال و پر بود كه سوخت
میخ در بود كه سوخت
بین آتیش و دود خود مادر بود كه سوخت
⚫️وای ای وای..
بازم زمین میخوره مردی تو این كوچه ها
مونده یه عمر رو دلش داغ همین كوچه ها
می باره مثل بارون دوباره برا غم حیدر
میشینه روی خاك و روضه میخونه برا مادر
⚫️وای ای وای..
یه روزی تو این كوچه ها از ستم می زدند
هر قدم می زدند
یاس پیغمبر و همه باهم می زدند
⚫️وای ای وای..
تو كوچه ها با دل ِ خسته پی مركبم
می سوزم و هر نفس یاد غم زینبم
هستم از بی كسی و غریبی ِ مدینه دلگیر
دیدم كه داره دشمن میگیره رو سر من شمشیر
⚫️وای ای وای..
ولی غروب كربلا از قفا می برید
بی حیا تا رسید
پیكر بی سر و روی خاكا می كشید
@Arsheyan_Eshgh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
#نوحه_سنتی
#زمزمه
#شهادت_امام_صادق
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_من_علی_مظلوم_خانه_نشینم
امام صادق شهید ظلم و کینه
مسموم زهر ستم شد در مدینه
مدینه از داغ او شد ماتم سرا
واویلا واویلا واویلا واویلا (۲)
شرر زده زهر کین بر جسم و جانش
سوزانده دشمن تا مغز استخوانش
در راه دین حق گشته جانش فدا
واویلا واویلا واویلا واویلا
امام صادق از کین نقش زمین شد
موسی بنجعفر از داغ اوحزین شد
ماتم عظمی در مدینه شد برپا
واویلا واویلا واویلا واویلا
دشمن عترت آمده بی بهانه
از راه کینه زده آتش به خانه
بوده به یاد حضرت خیرالنسا
واویلا واویلا واویلا واویلا
در میان آتش به یاد مادر بود
یاد مادر مظلومه پشت در بود
ذکر لبش گردیده با شور و نوا
واویلا واویلا واویلا واویلا
همچون علی دستان صادق را بستند
با این عمل قلب پاکش را شکستند
خون شد دل پاکش به دست اشقیا
واویلا واویلا واویلا واویلا
در میان خانه مولا را آزردند
با دست بسته او را از خانه بردند
پای پیاده برده او را بی حیا
واویلا واویلا واویلا واویلا
قرآن ناطق ما شد خموش امشب
با دست پسرش شد کفن پوش امشب
از این جهان میرود او سوی خدا
واویلا واویلا واویلا واویلا
#نوحه_شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#امام_صادق
#مشهد_مقدس
@Arsheyan_Eshgh
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت
مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا چو قیرگون گردید.....
@Arsheyan_Eshgh
*◾روضه حضرت ام البنین◾*
*السلام علیکِ یا حضرت ام البنین*
*من مادرسالارغیرت درزمینم*
*من غصه دارفاطمه،ام البنینم*
*من قلب مجروح وپرازاحساس دارم*
*شادم دراین دنیاکه یک عباس دارم*
*🎤میخای بدونی عباس کیه؟اگه حرفی داری بسم الله-اگه گرفتاری بسم الله-من میخونم شماحرفه* *دلتونو بزنید🎤*
*عباس من مشکل گشای عالمینه*
*عباس من خاک کف پای حسینه*
*من مادری کردم برایش ازوجودم*
*اورانمک پرورده ی زهرانمودم*
*وقتیکه افتادازفرس برخاک صحرا*
*درعلقمه پیچیدعطروبوی زهرا*
*اوراارادتمندزینب پروریدم*
*شکرخدادرپیش زهرا روسفیدم*
*🎤قربون ام البنین-وقتی *اقاابوالفضل بدنیاآمد،با*
*چه ذوقی قنداقه ی* *اقارودست *مولاامیرالمومنین*
*علیه السلام دادند.علی جان* *ببین چشمای عباسم* *چقدرقشنگه،علی جان ببین چقدرعباسم رشیده*
*آقاامیرالمومنین(ع)وقتی *قنداقه ابالفضل(ع)رو*
*گرفتند،دستای ابالفضل روگرفتوبوسیدوگریه* *کردند.روچشمشون گذاشتند.(مادره دیگه،یک لحظه دلش لرزید)💔علی جان مگه* *دستهای عباسم عیبی داره؟نه ام البنین،بهترین دستهایی که خلق شده دست عباسمه.پس* *چرااینقدرآقامیبوسید؟*فرمودند:ام البنین دودست*
*ابالفضل بیاری حسینم جدامیشه😢*
*-قربون ادبت خانوم*ابالفضل روبغل کرد،هی دور سرحسین فاطمه* *میگردونه...آخ *حسینم،عباسم*
*بقربانت مادر..*
*الامادربقربون جمالت/رخ چون بدروابروی هلالت*
*مادرشنیدم کام عطشان جان سپردی*
*گل ام البنین شیرم حلالت 😢*
*🎤وقتی اقاابالفضل بزرکترشدندخانم ام البنین صدازدند:عباسم بیامادر،اقاباادب امدند ونشستند*
*مقابل مادرشون.چیه مادر؟عباسم نکنه حسین فاطمه را برادرخطاب کنی؟چرامادر؟مگرحسین برادرم نیست؟همیشه بگو مولای* *من چرامادر؟*
*مادرمن کنیزفاطمه دخترپیغمبرم،توهم غلام حسین باش🌹همیشه* *آقابالفضل(ع)،امام حسین (ع)رو صدامیزدسیدی*
*🎤آی گریه* *کنا،کربلاییا.حاحتدارا.فقط یک جا برادرصداش کرد.اونم لحظه ای بودکه کنارعلقمه،*
*امیدش ناامیدشد.تیربرمشک زدن.تیربرچشمودودست* *ازبدن جداشده.فرقش شکافته.به زمین* *افتاده.صدازد:یااخاادرک اخا...*
*برادر،برادرتودریاب😢امام حسین امدن کناربدن غرقه بخون برادرفرمودند:الان انکسرظهری وقلت حیلتی😢*
*کمتربزن بازوی خودرابرزمین ابالفضل*
*شرمنده ام کردی گل ام البنین ابالفضل*
*ای مادرچهارافتاب ادرکنی*
*زهرای سرای بوتراب ادرکنی*
*مادست به دامان توایم ای بانو*
*یافاطمه ی بنی کلاب ادرکنی*
*🎤هرچقدرارادت به ارباب بی کفن اباعبدالله وبه ام البنین مادرابالفضل العباس داری صدابزن:*
*یاحسین یاحسین یاحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
@Arsheyan_Eshgh
Amir Boroumand - Harkas Ye Shabe Jome (320).mp3
9.9M
هرکس یه شب جمعه بین الحرمین باشه♩♯♬
باید همه عمرش هم دل تنگ حسین باشه♩♯♬
لطفت می مونه یادم♩♯♬
تو شلوغی ها راهم واکردی♩♯♬
نزدیک تو ایستادم آقاجونم حسین♩♯♬
بوسه به ضریح دادم♩♯♬
توام ایستادی مارو نگاه کردی♩♯♬
پایین پات افتاده ام♩♯♬
آقاجونم حسین♩♯♬♩♯♬
━━━ • ✙ • ━━━
هرشب اگه می خونم♩♯♬
شب جمعه کرب و بلات رو برم♩♯♬
چون اون شب رو دوست دارم♩♯♬
آقاجونم حسین♩♯♬♩♯♬
از وقتی که برگشتم♩♯♬
یه نفس توی حال هوای حرم♩♯♬
دلتنگ علمدارم آقاجونم حسین♩♯♬
لبیک اباعبدالله لبیک اباعبدالله♩♯♬.
@Arsheyan_Eshgh
✨صـلــواتـــ شـــبـــ جـمـعـہ✨
🌹 مرحوم مجلسی دوم ( پسر ) گفته اند ؛
شب جمعه ای مشغول مطالعه بودم که به این دعا رسیدم -
🕊 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَةِ اِلی بَقائِها
اَلْحَمْدُ للهِ عَلی کُلِّ نِعْمَةٍ ، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه 🕊
👆 بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم از ملائکه " که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم ...! "
📚 قصص العلما
💎 دعای معروف شب جمعه _ ۱۰ مرتبه ؛
یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ .
💝 جـهــتــ تــعـجــیـل در فــرجــ حـضـرتـــ ولـــے عــصـــرمان (عـجـل الـلـه تـعـالـے فـرجـہ الشـریــفـــ) صـــلــواتــــ💝
@Arsheyan_Eshgh
به من نگوبرو از دور قتلگاه برو
به من اشاره مکن سوی خیمه گاه برو
شکسته گیّ من از دویدنم حاکی است
شبیه صورت تو موی خواهرت خاکی است
بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم؟
به شمر رو بزنم یا که التماس کنم؟
بگو چه کار کنم دور خیمه صف نکشند؟
به زور نیزه تنت را به هر طرف نکشند
صدای خنده کوفی صدای خنده شمر
صدای بد دهنی کردن زننده شمر
صدای هلهله و بانگ طبل می آید
صدای تق تق تعویض نعل می آید
شبی ارازل و اوباش کوفه آمده اند
برای روسری پاره پاره آمده اند
کسی که گوشه ی گودال سنگ می انداخت
به روسری من از پشت چنگ می انداخت
وای از محاسن تو انگشت های شمر
وای از لب و دهان تو و جای پای شمر
گیسوی من فشرد، به کفِ ضربه های شمر
مثل تو نیزه خورده به من چکمه های شمر
ببین که آتش خیمه کُشنده می سوزد
میان خیمه زنی زنده زنده می سوزد
خلخال را کشید و زنی التماس کرد
یک زن به مرد بد دهنی التماس کرد
*
نرفته از نظرم ذوالجناح بر میگشت
که رفته رفته صدایت ضعیف تر میگشت
ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود
که زخم ِ تازه اگر بود بی اثر میگشت
در ازدحام حرامی و نیزه هایِ بلند
شکافِ زخم ِ تنت باز و بازتر میگشت
میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم
که شمر با سرت از قتلگاه بر میگشت
غروب بود و ربابَت میانِ آتش و دود
هنوز بین ِ مزاری پی ِ پسر میگشت
*
😭😭😭😭
السلام علیک یا اباعبدالله
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
@Arsheyan_Eshgh
#روضه_های_شب_جمعه
🔸️شماره ۱
در بحارالانوار درباره شهادت طفل شیرخوار حضرت امام حسین (ع) آمده است:
هنگامی که امام حسین علیه السلام دچار مصیبت اهل بیت و فرزندان خود گردید و غیر از آن حضرت زنان و کودکان کسی باقی نماند آن حضرت فرمود: (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجوالله فی اغا ثنتا؟)
یعنی آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دفاع نماید؟ آیا یکتا پرستی هست که درباره ما از خدا خوف داشته باشد؟ آیا فریادرسی هست که برای فریادرسی ما به خدا امیدوار باشد؟
ناگاه صدای ناله زنان بالا گرفت. حضرت امام حسین علیه السلام متوجه خیمه ها شدند و فرمودند: کودک مرا بیاورید تا با او وداع کنم.
شیخ مفید می نوسید: امام حسین(ع) پسرش عبدالله(ع) را خواست. همان طور که آن کودک را می بوسید می فرمود: وای بر این گروه در آن موقعی که جدت پیغمبر خدا(ص) خصم آنان باشد.
همان طور که آن کودک در کنار حضرت امام حسین(ع) بود حرمله بن کاهلی(لعن الله علیه) او را هدف تیر قرار داد و در آغوش پدرش شهید شد.
امام حسین(ع) خون گلوی آن کودک را می گرفت و به آسمان می پاشید.
سید بن طاوس می گوید: حضرت امام حسین(ع) فرمودند:"چون این مصیبت مرا خدا می بیند برایم قابل تحمل است.
📚منبع:
زندگی نامه حضرت امام حسین علیه السلام. ترجمه جلد ۴۵ بحار الانوار، صفحه ۶۹
@Arsheyan_Eshgh