مناجات
ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس
در همین حد که نمودی نظری ما را بس
حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی
از گرفتاری ما باخبری ما را بس
مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی
بار افتاده ی ما را بخری ما را بس
شوری اشک ، چشیدیم و نمک گیر شدیم
داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس
ناخوداگاه مقیم در میخانه شدیم
جای دادی به گدایی گذری ما را بس
فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر
با تولّای علی شد سپری ما را بس
شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما
همسر فاطمه کرده پدری ما را بس
بوسه دارد کف نعلین علی که نورش
می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس
جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده
یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس
همه را مثل جوادت تو بغل می گیری
چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس
عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد
خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد
شعر قاسم نعمتی
مناجات با خدا
رمضان بوی مناجات و دعا می آید
عطر تسبیح و صدای شهدا می آید
گوشه ی چشم من امروز سحر، تر شده است
آبرو باز به کابین گدا می آید
دیده ی کور به اشک سحری روشن شد
بوی پیراهن یوسف ز کجا می آید؟
کاش آماده ی مهمانیتان می بودم
به سر سفره کسی بی سر و پا می آید
خاطر حضرت ارباب بیا عفوم کن
که فقط بخشش و رحمت به شما می آید
هر سحر مثل محرم دل من می گیرد
باز عطر حرم کرب و بلا می آید
لب من زخم شده از عطش اما به فدات
یادم از چوب و لب و طشت طلا می آید
شعر محسن حنیفی
مناجات با خدا
یا غافر الخطایا، یا دافع البلایا
یا مجزل البلایا، یا منهی الرجایا
یا باعث البرایا، یا واجب الهدایا
یا قاضی المنایا، یا سامع الشکایا
با آه سرد غفلت، با اشک گرم خجلت
از نفس سرکش خود، آورده ام شکایت
ازبس گناه کردم، دل را سیاه کردم
عمر عزیز خود را، من صرف آه کردم
اشک خجالتم را، هرشب گواه کردم
من اشتباه کردم، خود را تباه کردم
گر بر فلک رسیده، آوای یارب من
جان مرا گناهان، آورده برلب من
ای خالق خبیرم، ای قادر و قدیرم
از نور رحمت تو، روشن شده ضمیرم
تو آن همه بزرگی، من این همه حقیرم
تو بر همه کریمی، من بر درت فقیرم
برخوان رحمت خود، یک لحظه دعوتم کن
عفو و عنایتت را، از لطف قسمتم کن
من گرچه روسیاهم، سرتا به پا گناهم
شرمندۀ تو هستم، اشکم شده گواهم
ای آستان لطفت، تنها پناهگاهم
تا رحمت تو پُل زد، شرم من و نگاهم
بر عبد روسیاهت، یک دم نظاره ای کن
تا رو سفید گردم، بر من اشاره ای کن
در راه حق پرستی، یارب هدایتم کن
هنگام جنگ با نفس، مولا حمایتم کن
سوگند بر علی و، زهرا عنایتم کن
سرشار شور و عشق، مهر ولایتم کن
فردا اگر «وفائی»، روسوی محشر آرد
جز گوهر ولایت، چیزی دگر ندارد
حاج سید هاشم وفائی
┄┅✵﷽✵┅┄
#مناجات_سحر
#ماه_رمضان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:خدایا عاشقان را با غم عشق آشناکن...
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
خـدایــا در دل شب ، آمـدم با روسیـاهی
به غیر از درگَهَت ،یارب!ندارم تکیه گاهی
خودت گفتی خریدارم دل بشکسته ات را
دلِ زار از مـن و از تو امیـدِ یک نگاهی
گرفتـار گنــاهــم / اسیــر اشــک و آهـم
نصیبـم گشته خجلت/از این عمـر تبـاهم
دو دستم بگیر/ اسیرم اسیر/ به دامِ جُرم وعصیان
رها کن مرا/از این غصه ها/پریشانم پریشان
الهی یا غفور (۴)
منــم آن بندهٔ سرگشتــه و درمانــدهٔ تو
خطــاکار و گنهکــار و ز هر در راندهٔ تو
به امیـد عطـایت بر ســرِ خوانت نشستم
کویرم، دل به ابرِ رحمت و لطف تو بستم
امیـدی دارم امشب /به احسـان قدیمت
نظــر دارم الهـی / به دسـتان کریمــت
کرم کن عطا/که دارم خطا/ببخشایم الهی
دل خسته را/ز عشق و صفا/بیارایم الهی
الهی یا کریم(۴)
اگر از در بــرانـی رو به درگــاه کــه آرم ؟
غریبـم ، غیـرِ تو یاری در این عالَـم ندارم
بگویـم با تـو امشـب ماجـرای غربـتـم را
که از این دل بشویی گَردوخاک غفلتم را
غیاثَ المُستَغـیثـین !/ به فریاد دلــم رس
ز بحـرِ رحمت تو / مرا یک قطره هم بس
من عبد ذلیل ، تو ربّ جلیل ،نما رحمی به حالم
تو رمـز بقــا ، منم در فنـا ، گرفتار زوالـم
الهی یا رحیم(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
#مناجات_با_خداوند
#حاج_منصور_ارضی
دل ما معتکفِ
کوی خدا شد ، الحمد
درِاین ماه به رویِ
همه واشد ، الحمد
رحمت و مغفرت از
لطف خدامی بارد
دعوت عام
زِ هرشاه وگدا شد ، الحمد
به گُنه کاربگو
ماه دعا شد برگرد
حاجت عبدِ خطاکار
روا شد ، الحمد
آری یک عمراگر
توبه شکستی ، بازآ
توبه اینجاست
که پُرقدروبها شد ، الحمد
دست بردار
تهی دستی ما عیبی نیست
که شفیع همه
«کنزالفقرا» شد، الحمد
جوشش عفوکریم و
نظر لطف رحیم
آنقدرهست که برما هم
عطاشد ، الحمد
خفتم وخواب مرا
فیضِ عبادت دادند
لب فروبستم و
تسبیح خدا شد ، الحمد
از سحر، تا دمِ افطار
لبم آب نخورد
پس نصیب عطشم
آب بقاء شد ، الحمد
جگرم سوخت کمی
یاد حسین افتادم
نفسم ، هم نفسِ
کرببلا شد ، الحمد
ساقی ام حضرت سقای حرم
عباس است
مَشک او اشک شد و
گریه ی ما شد ، الحمد
این گنه کار کجا و
سحر کوی حسین ؟
مستجاب عاقبت انگار
دعا شد ، الحمد
از شب قدرِ همان
سال گذشته تا حال
بارها قسمت من
صحن رضا شد ، الحمد
ان قریب است که بگویند
فلانی جا ماند
باز هم غافله رفت و
دل ما اینجا ماند
#شاعر_محمود_ژولیده
امشب روضه ی امام رضا بخوانیم ، نکنه بمیریم ، بریم زیر خاک، روضه ی اون آقایی که مثل مار گزیده به خودش می پیچید ، هیچکسی نمی تونست کمکش کنه ، از هیچ جا نمی اومدن کمکش، دلم میخواد یه بار دیگه بیام دَمِ بابُ الجوادش ، بگم : قربون جوادت برم آقا جان ... قربون جیگر دوتایی تون ،که پاره پاره شد ،آخه بینِ ائمه ، دو نفر از اثر زهر جفا دست و پا زدن ، یکی هم تو قتگاه دست و پا می زد ... الهی رضاً بِرضاک ...
1. دل ما معتکف.mp3
8.37M
#مناجات_با_خداوند
#حاج_منصور_ارضی
دل ما معتکفِ
کوی خدا شد ، الحمد
#مناجات_با_خداوند
#حاج_میثم_مطیعی
دل ما معتکفِ
کوی خدا شد ، الحمد
درِاین ماه به رویِ
همه واشد ، الحمد
رحمت و مغفرت از
لطف خدامی بارد
دعوت عام زِ هر
شاه وگدا شد ، الحمد
به گُنه کاربگو
ماه دعا شد برگرد
حاجت عبدخطاکار
روا شد ، الحمد
آری یک عمراگر
توبه شکستی بازآ
توبه اینجاست
که پُرقدروبها شد ، الحمد
دست بردار
تهی دستی ما عیبی نیست
که شفیع همه
«کنزالفقرا» شد، الحمد
جوشش عفوکریم و
نظر لطف رحیم
آنقدرهست که برما هم
عطاشد ، الحمد
( ممنونم که دعوتم کردی ، ممنونم که راهم دادی ، به مهمانی خودت ، دیگه میخام از اون گناهانی که مرتکب میشدم فاصله بگیرم ، دیگه میخام همونی بشم که تودوست داری ، چه مهمانی ؟ چه تقاضایی ؟ )
خفتم وخواب مرا
اجرِ عبادت دادند
لب فروبستم و
تسبیح خدا شد ، الحمد
سحر و اشک شب و
ناله ی یارب یارب
وقت هم ناله شدن
با شهدا شد ، الحمد
از سحر، تا دمِ افطار
لبم آب نخورد
پس نصیب عطشم
آب بقاء شد ، الحمد
جگرم سوخت کمی
یاد حسین افتادم
نفسم ، هم نفسِ
کرببلا شد ، الحمد
ساقی ام حضرت سقای حرم
عباس است
مَشک او اشک شد و
گریه ی ما شد ، الحمد
این گنه کار کجا و
سحر کوی حسین ؟
مستجاب عاقبت انگار
دعا شد ، الحمد
ان قریب است که بگویند
فلانی جا ماند
باز هم غافله رفت و
دل ما اینجا ماند
#شاعر_محمود_ژولیده
❤️ سلام بر رمضان
خدایا! بنده ات را ناز کردی،
چه زیبا در به رویم باز کردی.
دوباره بوی باران،بوی رحمت،
نشان تازه ای از کوی رحمت
سلام ای سفره داران ضیافت،
سلام ای بندگان باشرافت
سلام ای افتتاح نیمه شبها ،
ابوحمزه،دعای زیر لبها
دلم تنگ مناجات است ای دوست،
که اوقات ملاقات است ای دوست
حلول ماه ضیافت خدا
بر شما خوبان مبارک
التماس دعا
#جمعه رمضان و فراق یار
جمعه و ماه مبارک ، تو کجایی آقا ؟
کاش می شد که همین جمعه بیایی آقا
جمعه ها می رسد و میگذرد اما حیف
چشم بر روی تو نائل نشود اما حیف
بی تو در این رمضان کار دلم لنگ شود
بر سر سفره ی افطار دلم تنگ شود
سیزده قرن گذشت و نشد از تو خبری
کاش من لایق دیدار تو گردم سحری
تو بیا بهر ظهور و فرجت کاری کن
بهر احیای فرج نیز مرا یاری کن
تو ببین ذکر و دعایم که به جایی نرسد
با نگاه تو دل من به صفایی برسد
نکند آرزویِ دیدن تو دیر شود
با فِراقت به خدا عاشق تو پیر شود
جمعه ای رفت و دلم باز به یارش نرسید
وای بر چشم و دلی که به نگارش نرسید
به نبی و به حسن ، هم به علی و زهرا
حضرت عشق بیا و قدمی رنجه نما
.
به تن غرق به خون و به شهِ کرببلا
جان به لب آمده ِای حضرت دلدار
هدایت شده از کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
*💠 اول نماز یا افطار؟*
✅ امام باقر عليه السلام فرمودن :
در ماه رمضان ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن؛ مگر این که همراه عده ای بودی که منتظر افطار بودند. اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی، با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان.
راوی پرسید: چرا این کار را کنم و ابتدا نماز بخوانم؟!
فرمودند: چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است: افطار و نماز؛ پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد و آن نماز است.
سپس فرمودند: و تو روزه داری؛ پس اگر نمازت را با حالت روزه به جا آوری و روز را پایان دهی، برای من دوست داشتنی تر است.
📚 وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۵۰، ح ۲
@yousofarjonei
.#مناجات
#شب_جمعه
بیا بندگی کن که عزّت رسید
شبِ جمعه ی ماه رحمت رسید
شبِ جمعه ی ماه خوب صیام
که از او دل ما به طاعت رسید
شبِ جمعه ی ماه رحمت کزو
دل اهل طاعت به دعوت رسید
رها کن خودت را ز هر تیرگی
که وقت رهایی ز ظلمت رسید
بخوان ای دل من خدا را کزو
تو را نغمه های اجابت رسید
در این آخرین لحظه های عبور
دل من به اوج سعادت رسید
گرفت از کرم دامنِ کبریا
دو دستم ، چو وقت کرامت رسید
نکردیم ما بندگی صد دریغ
به دل گرچه نور هدایت رسید
نبودیم یادِ امام زمان
که دلها به هجران حضرت رسید
بیا یادی از روی مهدی کنیم
که از او به جانها حلاوت رسید
چو بردیم نام دل انگیز او
ز هر سو نسیم طراوت رسید
رسد در حریم ولایش یقین
دلی را که نقشِ ارادت رسید
دوباره تو را فرصتی داده اند
مده از کف آن را ، چو فرصت رسید
غنیمت شمار ای دل بی قرار
تو را بار دیگر غنیمت رسید
بخوان بار دیگر تو #جوشن_کبیر
شبِ خوب ماه عبادت رسید
ز انبوه جُرم و خطا توبه کن
که شب های اشک و ندامت رسید
بزن بر دل و سینه را پاک کن
به چشمت اگر اشک خجلت رسید
صداقت طلب کن ز پروردگار
که دل سمت حق از صداقت رسید
شبِ جمعه و جان من کربلاست
دلم در هوای زیارت رسید
چو پروانه وا کرده ام بال و پر
دلم در حریم شهادت رسید
به یاد عطش جانم آتش گرفت
دوباره به دل داغ عترت رسید
دلم رفته در قتلگاه حسین
همانجا که ما را روایت رسید
جدا شد سر از پیکر پاک او
به دل تیر غم زین حکایت رسید
سرش روی نی ، پیکرش روی خاک
خِیامش در آنجا به غارت رسید
دل زینب از غصّه ها غرقِ غم
که نوبت به هجر و اسارت رسید
چه دلها که خون شد ز آل رسول
چه غم ها که بر آل عصمت رسید
ازین قصّه ی غُصه دار فًلک
تو را "یاسر" اکنون مرارت رسید
#ماه_رمضان
#محمود_تاری (یاسر)
#شب_جمعه