كسانى چنين تصور كردهاند كه امام لزوما بايد در صدد تحريك مردم براى قيام بر ضد حاكميت بر مىآمد. بايد گفت اين باور و عقيدۀ زيديان بود كه در عين داشتن قيام هاى سخت بر ضد حكومت عباسى، داراى پشتوانۀ فقهى و فرهنگى محكم و ريشه نبودند. چنين امرى در تاريخ شيعه بوده كه مذهب اماميه بيشتر در پى تحكيم بنيادهاى فكرى خود بوده و شايد همين امر موجب شده تا از همان زمان، نام مذهب شيعه از نام امام صادق عليه السّلام كه در اين جهت از ساير امامان ممتاز بودند، به عنوان مذهب جعفرى شناخته شود.
حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص 370
رسول جعفریان
هدایت شده از بر ساحل عبقات
اخیرا آقای مهدی مسائلی در کانال خود در ضمن مطلبی با عنوان "خلاصه عقاید شیعه و سنّی" خزعبلاتی را به نقل از افرادی مثلِ خودش سروده و عملاً به عقاید چند صد میلیون شیعهی امیرالمؤمین صلواتاللهعلیه در طول تاریخ توهین کرده است.
آن بغض و برائتی که ایشان، عملی جاهلانه و عوامانه وانمود میکند، سیرهی عملی علمای امامیه و عموم جامعهی شیعی در طول تاریخ بوده است و شیعیان این آموزهی حیاتی را از اهلبیت علیهمالسلام فراگرفتهاند.
هزاران نفر نیز پایِ این عقاید حقّه خونشان به ناحق ریخته شده که در رأس آنان صدیقهی طاهره سلاماللهعلیها و فرزندش جناب محسنبن علی علیهماالسلام بوده است.
اینجانب به عنوان کوچکترین فرد جامعهی شیعی از متولّیان امر و مسئولان حوزهی علمیه مخصوصا حوزهی اصفهان تقاضا دارم با چنین فرد هتاکی برخورد جدی صورت بگیرد تا افرادی آن هم در لباس مقدّس روحانیت تا این اندازه مسلّمات مکتب اهلبیت علیهمالسلام را به سخریه نگیرند!
@mir_hamedhoseyn_110
شيعيان كسانى نبودند كه بدون تحقيق، هر كسى را كه داعيۀ وصايت و امامت داشت، بپذيرند بلكه با طرح سؤالات خاصى، دانش او را ارزيابى مىكردند و آنگاه كه در امامت وى از ناحيۀ علمى به يقين مىرسيدند، او را به وصايت مىپذيرفتند.
حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص 382
رسول جعفریان
هدایت شده از بر ساحل عبقات
دیشب دیدم که جناب مسائلی سطوری چند در واکنش به نوشتهی بنده نگاشتهاند.
علی رغم اینکه بنا ندارم محتوای کانال به رفت و برگشت مجازی مبدّل شود، ناگزیرم به چند نکته اشاره کنم:
۱. ایشان نوشتهی بنده را "هماهنگ" با نوشتههای دیگران و آن نوشته را "دستور از جایی مشخّص" قلمداد کردهاند!
خُب خدا را شاکریم که ایشان در اثر مجاهدتهای فراوانشان در این سالها در تنقیص مکتب و تضعیف شعائر و ادخال شبهات در قلوب مؤمنين به فیض داشتن "علمالغیب" نائل گشتهاند که این فوز کبیر و فضل عظیم را به ایشان تبریک میگوییم!
اما از آنجایی که هنوز مصنّف در قیدِ حیات است عرض میکنم که تمامی مطالب بنده در کانال، مستقلّ بوده و هیچگونه هماهنگی یا تأثيرپذیری از هیچ شخص یا ارگانی وجود نداشته و ندارد.
عجیب که ایشان در پایانِ مطلبشان باز از آن "علمالغیب" بهره برده و بنده را به طرفداری از آن مدّاحی که اخیرا به مسجد مکّی تاخته متهم میکند!
بنده از همین تریبون به مسئولان ذیربط عرض میکنم با هر کس که احساسات مذهبی شیعه و اهلسنّت را جریحهدار میکند باید برخورد شود.
۲. ایشان مفهومِ عمیقِ بغض و تبرّی از طاغوت که منطق اصیل قرآنی بوده و آموزهی تمامی انبیاست را در حدّ حکایات عوامانه و خیالی تنزّل داده و بدتر از آنکه عملِ زشتِ خود را چنین توجیه میکند: "نقل حکایات طنز به معنای اعتقاد به مضمون آنها نیست!"
اگر چنین است، از فردا هر صاحب تریبونی حکایات خوشمزهای که در مطاعن خلفا و مادرانشان وجود دارد را به بهانهی "صرف نقل کردن"، بیان کند ! آیا باز هم جناب مسائلی و دوستانش میگویند که "نقل حکایات طنز به معنای اعتقاد به مضمون آنها نیست" یا خودشان را "مجرور به تمامیِ حروف جَرّ" ساخته و ندای واوحدتاه و وااسلاماه سر میدهند !
چرا زمانی که با نقل حکایاتِ وَهمی، مفهوم عمیقِ تبرّی را سخیف جلوه میدهی، آن را "صرف نقلِ حکایت" میدانی و اگر کسی در نقد صحابه حکایت و تاریخ و شعر نقل کند، این توجیه را از او نمیپذیری؟!
بعد گفته: "همین حکایات در کتابهای دیگران نیز آمده، مجوز ارشاد هم گرفته است!"
اولا: ملاک صحّت و سقم مطالب، مجوّز یا عدم مجوّز ارشاد نیست.
ثانیا: گاه مشاهده شده و میشود که نوشتههایی مجوز گرفتهاند که ماحَصل آنها ترویج الحاد و گفتمان وهابیت و ... بوده است. (اینجا به دلایلی به همین میزان اشاره کافی است و دردِدل بسیار)
بنابراین نباید صرفِ جواز ارشاد را دلیل بر صحّت مطالب داخل کتاب انگاشت!
۳. امّا در مورد این جملهی ایشان : "کسانی طریقه لعن و دشنامگویی و مجادله مذهبی را روش تبلیغی تشیع میدانند، تعریض به اقدامات خودشان را توهین به تشیع قلمداد میکنند."
باید بگویم:
اوّلاً: نگارندهی این سطور مثل جناب مسائلی، سبّ و لعن را "روشِ تبلیغی تشیّع" نمیداند.
ثانیاً: اگر مقصودشان از لعن و دشنامگویی، طریقهی تبلیغِ سلبی _ایجابی است که این شیوهی علمیِ تمام مبلّغان شیعی و در رأس آنان اهلبیت علیهمالسلام در طول تاریخ بوده است.
از هشام و فضل بن شاذان گرفته تا شیخ مفید و شریف مرتضی و علّامه حلی و صاحب عبقات و صاحب الغدیر و تا به امروز
عموم شیعیان به تَبَع از علما و علما به تبع از حُجج الهی در طول این قرون متمادی برای اثبات حقّ امیرالمؤمنین علیهالسلام همزمان به دو رویکرد کلّی توجه داشتند:
الف: چه کسی شایستهی امامت است؟
ب: چه کسی لیاقت امامت ندارد؟
در مورد اول به بررسی نصوص امامت و افضلیت و در مورد دوم به بیان مطاعن غاصبان میپرداختند. (و این مطاعن نه لزوما فحش و ناسزا)
امام در اندیشهی امامیه جامع مکارم اخلاقی و غاصبان، فاقد این امور بلکه جامع رذائل بودهاند!
این طرف علم و آن طرف جهل
این طرف شجاعت و استقامت و آن طرف ترس و فرار
این طرف مهربانی و عطوفت و آن طرف خشونت
این طرف اطاعت و ادبِ محض نسبت به پیغمبر خاتم صلّیاللهعلیه وآلهوسلّم و آن طرف بیادبی و جسارت به آن حضرت و تخلّف از دستورات ایشان و نسبت پریشانگویی به کسی که ما ينطق عن الهوى بوده است.
این سیرهی سلف و خلف صالح در تبلیغِ "صراط مستقیم" و دفاع از آن بوده است.
اگر جناب مسائلی و دوستانشان طریقهی بهتری در دفاع از مکتب پیشنهاد دارند، لطفا به جای دائماً نقدِ کتاب، مقاله و کلیپ و ... خودشان دستبهکار شده و در قالب نوشتههای مکتوب یا سلسله نشستهای علمی، یک مُدلِ مطلوب از تبلیغِ تشیّع و دفاع از آن در برابر این میزان هجمه ارائه دهند؛ مُدلی که هم دفاع از مکتب باشد هم به وحدت جامعهی اسلامی خدشه وارد نکند. بسم الله...
@mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از حجتالاسلام والمسلمین جوادی
اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و کثرت عدونا و قلة عددنا و تظاهر الزمان علینا
لعنت خداوند به اون کسانی که در مقابل توهین و بی احترامی مولوی عبدالحمید و گرگیج و امثال اینها به اهل بیت پیامبر اسلام و حضرت زهرا سلام الله علیها ،ساکت هستند و مسامحه میکنند ولی اگه یک سخنران و یا یک مداح نه به خلفا و بزرگان اهل تسنن بلکه به عبدالحمید و مسجد مکی طعنه ای بزند تمام اطلاعات و نیروی انتظامی و امنیتی بسیج میشن تا دستگیرش کنند و به حکم اقدام علیه امنیت ملی ، محاکمه بشه.
برای اونا هر توهین و جسارتی به اولیای الهی مجاز ولی برای ما خیلی کمترش جرم و گناه.
فاین تذهبون
شیخ غلامعلي بدرلو
اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و کثرت عدونا و قلة عددنا و تظاهر الزمان علینا لعنت خداو
کار با درست و غلطی کار اون مداح ندارم...ممکنه شخصا معتقد باشم کار اشتباهی کرده...هم خلاف تقیه حرف زده هم برخی گزاره هاش فی نفسه غلطه...ولی اگه کاری اشتباهه برای همه اشتباهه...شیعه اشتباه کنه دستگیری داره سنّی اشتباه کنه دستگیری نداره...وحدت فقط باید از جانب ما حفظ بشه؟ بقیه وحدت شکنی کنن باز ما متهم میشیم اگه باهاشون برخورد کنیم؟
ما هم قائل به وحدت اجتماعی هستیم...ولی یه جوری برخورد نشه که حس وادادگی رو به جامعه شیعی منتقل کنه...
مرحوم صدوق در جاى ديگرى از جمله علل به شهادت رسيدن امام كاظم عليه السّلام را آگاهى يافتن هارون از اعتقاد شيعيان به امامت امام دانسته است. هارون فهميد كه شيعيان شب و روز به خدمت امام مىرسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانيد.
حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص 400
رسول جعفریان
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 239
إِنَّهُ لَمَّا وَرَدَ الْمَدِينَةَ اسْتَقْبَلَهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ فِي جَمَاعَةٍ مِنَ الْأَشْرَافِ وَ انْصَرَفُوا مِنِ اسْتِقْبَالِهِفَمَضَى أَبُو الْحَسَنِ إِلَى الْمَسْجِدِ عَلَى رَسْمِهِ وَ أَقَامَ الرَّشِيدُ إِلَى اللَّيْلِ وَ صَارَ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ شَيْءٍ أُرِيدُ أَنْ أَفْعَلَهُ أُرِيدُ أَنْ أَحْبِسَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ فَإِنَّهُ يُرِيدُ التَّشْتِيتَ بَيْنَ أُمَّتِكَ وَ سَفْكَ دِمَائِهَا.
وقتی هارون در همان سال به حج رفت و ابتداء به مدينه طيبة آمده و حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام با گروهى از اشراف و بزرگان مدينه به استقبال او آمدند، سپس حضرت چنانچه معمول او بود به مسجد رفت، پس هارون شبانه به نزد قبر رسول خدا (ص) رفته گفت: اى رسول خدا من از تو پوزش ميخواهم از كارى كه ميخواهم انجام دهم، ميخواهم موسى بن جعفر را بزندان اندازم، زيرا او ميخواهد ميان امت تو دودستگى اندازد و خون آنان را بريزد.
دربارۀ كيفيت شهادت امام [کاظم علیه السّلام] سه روايت مختلف نقل شده است:
1 - شهادت آن حضرت در پى مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتى از امام رضا عليه السّلام آمده است. همينطور روايات ديگرى كه يحيى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مىكند، اين نكته آمده است.
2 - در نقلى آمده است كه آن حضرت را در فرشى پيچانده و چنان فشار دادهاند كه حضرت به شهادت رسيده است.
3 - روايت ديگر آن است كه مستوفى نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق او ريختند.
حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص 405
رسول جعفریان
آخ آخ...💔
وَ أَسْنَدَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ سَعْدٍ اَلْوَرَّاقِ إِلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ إِلَى أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى اَلْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أُرِيدُ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ فَابْتَدَأَنِي:
إِنَّ اَللَّهَ لاَ يُخْلِي اَلْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لاَ يُخْلِهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لَهُ عَلَى خَلْقِهِ، قُلْتُ وَ مَنِ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدَكَ؟ فَأَسْرَعَ وَ دَخَلَ اَلْبَيْتَ وَ خَرَجَ وَ عَلَى عَاتِقِهِ غُلاَمٌ وَ قَالَ لَوْلاَ كَرَامَتُكَ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى حُجَجِهِ مَا عَرَضْتُ عَلَيْكَ اِبْنِي هَذَا إِنَّهُ سَمِيُّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَنِيُّهُ مَثَلُهُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ كَالْخَضِرِ وَ ذِي اَلْقَرْنَيْنِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لاَ يَنْجُو مِنَ اَلْهَلَكَةِ فِيهَا إِلاَّ مَنْ ثَبَّتَهُ اَللَّهُ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ اَلدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ فَرَجِهِ وَ يَرْجِعُ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ أَكْثَرُ اَلْقَائِلِينَ بِهِ، هَذَا سِرُّ اَللَّهِ فَخُذْ وَ اُكْتُمْهُ وَ كُنْ مِنَ اَلشَّاكِرِينَ تَكُنْ مَعَنَا فِي عِلِّيِّينَ، فَقُلْتُ هَلْ مِنْ عَلاَمَةٍ؟ فَنَطَقَ اَلْغُلاَمُ فَقَالَ أَنَا بَقِيَّةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ اَلْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ.
الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم ج ۲، ص ۲۳۱
هدایت شده از «پیروان امامین انقلاب»
✍ بارها گفتهایم وقتی علما با روش علامه حلی، علامه شرف الدین، علامه امینی و ... در اختلافات مذهبی شیعه و اهلسنت ورود و جهاد تبیین نکنند، مدیریت افکار عمومی را افرادی فاقد تخصص و صلاحیت و بلکه ضد انقلاب –همانند جریان تندرو شیرازی– و بالاتر ضد شیعه –همانند جریان اللهیاری – خواهند گرفت و از خلأ موجود بیشترین بهره برداری را برای ایجاد اختلاف و آشوب خواهند کرد!
به دلیل سیاست های غلط جریان وحدت نامنضبط در ممنوعیت حداکثری مباحث علمی و مناظرات رسانهای با اهلسنت مبتنی بر روش علما و فقهای بزرگ شیعه، شاهد فعالیت و عضو گیری فراوان جریان های ضد انقلاب و افراطی هستیم.
کلیپ فوق یکی از نتایج غلط این سیاست ورزی است که در اوج تقابل جبهه مقاومت با جبهه شرارت صهیونیستی_تکفیری، اقدام به تحریک گسترده احساسات اهلسنت نموده است.
امیدواریم به جای برخورد صرف امنیتی _ که صد البته لازم است_ این بار تجدید نظر اساسی در سیاست های غلط کنونی گرفته شود.
«سربازان امامین انقلاب»
https://eitaa.com/joinchat/4077847026C86bbe18341
✍️ عرضه کتب حدیثی بر ائمه علیهم السلام و تاکید بر نقل به لفظ احادیث
« ... صاحب جواهر میگوید که صاحب مصابیح میگوید: این قول «مشهورٌ ظاهرٌ فاشٍ فی کل طبقةٍ من طبقات فقهاءنا المتقدمین و المتأخرین»، بعد خود صاحب جواهر میفرماید: «و هو کذلک»؛ یعنی ما هم قبول داریم. در برخی از کتابها نوشتهاند که مشهور متقدمین قائل به مضایقه هستند، مشهور متأخرین قائل به مواسعهاند، ایشان میخواهد این را رد کند و میفرماید شهرت قدمایی و متأخر همه بر مواسعه است، «یشهد له تتبع لکلمات الاصحاب وجادتاً و حکایتاً» در رسائل موضوعه که یکیش «الشیخ الثقه الجلیل الفقیه عبید الله بن علی بن ابی شعبة الحلبی فی اصله الذی اثنی علیه الصادق علیه السلام»؛ که امام صادق علیه السلام بر او درود فرستاد «عند عرضه علیه»، حلبی اصلش را برای امام(ع) عرضه کرده «و صحّحه و استحسنه».
نکته قابل توجه آن است که در بحث نقل به لفظ و نقل به معنا این بحث را آوردند، اصحاب ائمه: مقیّد بودند روایات را عین کلمات ائمه بنویسند، درست است نقل به معنا هم اجازه داده شده چون یکی از اساتید بزرگ ما رضوان الله علیه یک وقت در درس میفرمود اکثر روایات ما نقل به معناست، من همان جا هم گفتم و در بعضی از نوشتهها آوردم که اکثر روایات نقل به لفظ است، بنای اصحاب بر این بوده، روایت را میشنیدند و در همان جا مینوشتند، میرفتند منزل در اصلشان وارد میکردند، اصل را میآوردند خدمت امام و میخواندند.
صاحب جواهر در ادامه درباره حلبی میگوید: «و قال إنه لیس لهؤلاء مثله»؛ امام(ع) فرمودند مثل این حلبی در میان این مخالفین احدی نیست، «و عدّه الصدوق من الکتب المشهور الذی علیه المعول و إلیه المرجع بل أمر المرتضی بالرجوع إلیه و إلی رسالة ابن بابویه مقدماً لهما علی کتاب الشلمغانی»، حالا کتاب شلمغانی یک کتابی است که بین فقهای متقدم خیلی معتبر بود، ولی سید مرتضی اصل حلبی و رساله ابن بابویه را گفته مقدم بر شلمغانی است. «لما سئل عن أخذ ما یشکل من الفقه من هذه الثلاثة»؛ از سید مرتضی سؤال شد اگر در فقه یک امر و یک حکمی برایمان مشکل شد، از کدام یک از این سه کتاب بگیریم؟ ایشان اصل حلبی را بر شلمغانی مقدم کرده است.
📚برشی از درس خارج استاد آیت الله فاضل لنکرانی در تاریخ : ۱۴۰۳/۶/۲۵
https://fazellankarani.com/persian/lessons/25837