eitaa logo
حوزه هنری استان قم
1.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
282 ویدیو
8 فایل
با ما در جریان رویدادهای فرهنگی هنری استان باشید. نشانی: میدان معلم، بلوار پیامبر اعظم، دسترسی محلی، کوچه اول، پلاک ۱۵۹ 02537747700 ارتباط با ادمین: @artghom_ir وبسایت: https://qom.hozehonari.ir داستان : @dastanqom1 آفرینش‌های ادبی: @adabqom
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ادبیات قم
تقدیم به شهیدرئیسی: تو را چگونه در این مِه به ماه بسپارم به کوه و دَره به این کوره راه بسپارم شبی بلند به صبحی که آشناست رسید مخواه چشم به صبحی سیاه بسپارم مخواه بازهم این آسمانِ شب‌زده را به ابرِ اشک به بارانِ آه بسپارم مگر که شاه خراسان به داد ما برسد مگر که درد گدا را به شاه بسپارم بیاکه پیکر بی جان و بی پناه تو را به صبح روشن این بارگاه بسپارم فاطمه زاهدمقدم
هدایت شده از ادبیات قم
قم اخبار وهم‌آلوده و اخبار در مه پیچیده آواز غمی انگار در مه ای دشت‌ها! کو رد پای رود در برف؟ ای کوه‌ها! کو رد پای یار در مه؟ دی‌ماه را من پیش از این یخ کرده بودم اردیبهشتم گم شده اینبار در مه از لابلای صخره‌ها داغی شکفته گل کرده یک اندوه بی‌تکرار در مه چشم و دلت روشن که تا این شب شود صبح فانوس می‌ماند فقط بیدار در مه تاریک اگر ماندی، «هوالنور»ی بگو باز تا روشنایی‌ها قدم بردار در مه سیمرغ من! برخیز از خاکستر رنج ایران من! برخیز از آوار در مه @adabqom
هدایت شده از ادبیات قم
اردیبهشت بود که مشهد دلش گرفت در روز عید با خبری بد دلش گرفت خادم ،حرم نبود ولیکن کبوتری از دور بال بال که میزد دلش گرفت مِه شد هوای قلب تمامی زائران گلدسته بغض کرد وَ گنبد دلش گرفت اما امام ، گرم به آغوششان کشید کوه از شکوه عرض خوش آمد ، دلش گرفت جنگل صبور بود ولی ابر گریه کرد سِیلی که ماند پشت همان"سد" دلش گرفت... زهراکرخی @adabqom
هدایت شده از ادبیات قم
تقدیم به شهیدرئیسی: تو را چگونه در این مِه به ماه بسپارم به کوه و دَره به این کوره راه بسپارم شبی بلند به صبحی که آشناست رسید مخواه چشم به صبحی سیاه بسپارم مخواه بازهم این آسمانِ شب‌زده را به ابرِ اشک به بارانِ آه بسپارم مگر که شاه خراسان به داد ما برسد مگر که درد گدا را به شاه بسپارم بیاکه پیکر بی جان و بی پناه تو را به صبح روشن این بارگاه بسپارم فاطمه زاهدمقدم 🆔@adabqom 🔺 | ایتا | اینستاگرام | اینستای آفرینشهای ادبی
هدایت شده از ادبیات قم
اخبار وهم‌آلوده و اخبار در مه پیچیده آواز غمی انگار در مه ای دشت‌ها! کو رد پای رود در برف؟ ای کوه‌ها! کو رد پای یار در مه؟ دی‌ماه را من پیش از این یخ کرده بودم اردیبهشتم گم شده اینبار در مه از لابلای صخره‌ها داغی شکفته گل کرده یک اندوه بی‌تکرار در مه چشم و دلت روشن که تا این شب شود صبح فانوس می‌ماند فقط بیدار در مه تاریک اگر ماندی، «هوالنور»ی بگو باز تا روشنایی‌ها قدم بردار در مه سیمرغ من! برخیز از خاکستر رنج ایران من! برخیز از آوار در مه 🆔@adabqom 🔺 | ایتا | اینستاگرام | اینستای آفرینشهای ادبی