eitaa logo
🇵🇸.🇮🇷.ᗩᖇTY.ᗪEᔕIGᑎEᖇ
65 دنبال‌کننده
225 عکس
32 ویدیو
0 فایل
داداشم دایگو: https://daigo.ir/secret/9533422516 🔅هشتگ دونی🔅 #سیجی_ارگانیک (چیز هایی که ساخت بشر نیست و طبیعین) #سیجی_هارد_سِرفِیس (چیز هایی که ساخت بشر است) #مدادی #ماست_مالی (طرح هایی که سریع زده میشن). #کلِی_بازی (یه ابزار تو سیجی که فقط
مشاهده در ایتا
دانلود
امروزم یه آرت دیگه میزارم... البته چون مورد داره کمی...یکی دیگه میزارم...
هلن اشک‌هایش را پاک کرد، کفش‌هایش را پوشید، سوییچ ماشین را برداشت و سوار ماشینش شد. در حالی که رانندگی می‌کرد، حالش اصلاً خوب نبود و از شدت غم نزدیک بود بی‌هوش شود. ماشینش را پارک کرد و پیاده شد، تابلو "قبرستان آسوده" را نگاه کرد و گفت: "درست اومدم." او به راهش ادامه داد و از کنار قبرهای زیادی گذشت تا به قبر او رسید. وقتی نزدیک شد، آرام خندید و پاورچین پاورچین به سمت قبر پیش رفت. ناگهان با شادی گفت: "تولدت بیست سالگیت مبارک ریچارد!!!" هلن با لبخندی آرام روبروی قبر نشست و شروع کرد به صحبت کردن. "ببین چقدر برات تدارک دیدم ریچارد جون، ازین شکلات قلبی‌ها، گل..." شروع کرد به دردل کردن و گفت: "راستی ریچارد، با مامان و بابام صحبت کردم قراره چهارشنبه بریم ازدواج کنیم خوشحال نیستی؟!!!" کمی مکث کرد و زیر لب گفت: "ولی با روح که نمیشه آینده ساخت... ناگهان کنترلش را از دست داد و بی‌اختیار شروع به گریه کرد: "اصلاً کی بهت گفته بود ما ماشین میخوایم!!! ها؟! تو غلط کردی!!! اگه الان اون ماشینو نمیخریدی تصادف نمیکردی... الان.... زنده بودی... و الان باهم ازدواج میکردیم!!!!" باران شروع به باریدن کرد و هلن آرام شد. تن و بدنش میلرزید و اشک می‌ریخت، نفس نفس میزد ولی ناگهان احساس آرامش کرد. انگار کسی او را در آغوش گرفته بود. صدای آرام و شادی به گوشش رسید: "من همیشه با توام عزیزم." هلن ناگهان برگشت تا ببیند کی این حرف را زده. اما هیچ‌کس در قبرستان نبود. بعد از کمی مکث و فکر کردن گفت: "نکنه... اون..." لبخند کوتاهی زد و آرام زیر لب گفت: "ریچارد... تو همیشه پیشی کوچولو من خواهی بود عزیزم."
خب یکم عاشقانش کنیم...💀 یه ببخشیدم بگم...قرار بود دیروز بزارم ولی نشد گایز
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Arty1384/561 :)خیلی قشنگ بود- وای یه حسی بهم دست داد انگار اونجا پیششم🥲🥲 کاش ادامه داشت... طبیعیه با خوندنش یاد یه نفر افتادم؟؟؟ پاسخ : بعدنا چندتاشو میزارم داستاناشو از اول😁آره چون منم یاد کسی میفتم🥺مرسی از نظرای قشنگت ولف😇
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Arty1384/563 مرسییی مشتاقم بخونم🥺 وای(: 💔هعیییی خواهش میکنم پاسخ:آخی❤️🌹
- الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب + Clear history - الغوث الغوث خلصنا من... + Clean cache - الغوث الغوث خلصنا من... + Reset factory برای همدیگه دعا کنیم
هدایت شده از Art moon🌙
تینا جونی و ذوق بسیار زیاد (در وصف نگنجد)✨️😔
هدایت شده از Art moon🌙
لاکی جون و بحران بی لذتی از همه چیز🥲
هدایت شده از Art moon🌙