فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞عاق فرزندان توسط والدین ازعالم برزخ
بسیاری ازگره های زندگی ما ازتوجه نکردن به همین نکته است
👌در آخرین پنجشنبه سال ازشون حلالیت بگیریم✅
🎤حجت الاسلام سعیدیان
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 داستان قاسم جیگرکی #چاقوکش محل
اشکتون درمیاد😭😭
🎤 #استاد_دانشمند
#عاشقان امام حسین(ع)حتما ببینن
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ تصویری
▪️شوخی آیت الله بهجت ره با جوانان « #قمه را به دلتان بزنید تا چشم دلتان باز شود» ، تاثیر زیارت عاشورا
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🌺سیزده نفر با یک #زن ازدواج کردند🌺
مرحوم میرزای بزرگ شیرازی رحمه الله موقعی که شخصی از کشوری به حضورش می آمد از تمام جهات و خصوصیات آن کشور سؤ ال می کرد . روزی عده ای از یک کشور دوردست به حضور او آمدند آن مرحوم از اقتصاد آن کشور و آن شهر سؤ ال نمودند ، یکی از آنها گفت : ما آن قدر فقیریم که ما سیزده نفریم و یک زن داریم !
میرزا گفت : چه گفتی ؟ !
آن مرد باز کلامش را تکرار نمود که : ما سیزده نفریم و یک زن داریم ، که این زن هر شبی نزد یکی از ما می ماند .
مرحوم میرزا بسیار ناراحت شده فرمود : مگر نمی دانید زن حق نداد ، بیش از یک شوهر داشته باشد ؟
گفتند : نمی دانیم .
میرزا فرمود : مگر در شهر شما عالم نیست ؟
گفتند : خیر ، میرزا دستور داد که بعضی از آنها در شهر سامراء بمانند برای تحصیل علم و یادگرفتن احکام حلال و حرام . و فرمود : هر کدام آمادگی دارید که بمانید برای تحصیل علم من زندگی او را تاءمین می کنم هم اکنون عده ای از اهل آن شهر در نجف و کربلا و قم مشغول به تحصیل می باشند
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟شور و شعف مرحوم آیت_الله بهاءالدینی در هنگام شنیدن مدح حضرت فاطمه_زهرا(سلام الله علیها)
از زبان مرحوم حبیب_الله_چایچیان
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
هدایت شده از ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشرف فوق العاده عجیب✅
معجزه امام زمان علیه السلام 🌺
🌸 حضرت ولی عصر به او میگوید هر چه میخواهی بگو به تو میدهیم
ولی او....
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#علت_گریه_آیت_الله_بهجت_در_نماز
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره)میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت )ره( ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان )عج(ورامین بازگو شد.
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا خودت رحم کن
من بهانه ای برای #گناهانم ندارم تنها امیدم به ببخش کریمانه خداوندسبحان است
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#شهادت_امام_صادق_ع_تسلیت
میان کوچه ها با دست بسته
به من دستور نافرجام می داد
برای آن که جانم را بگیرد
فقط بر مادرم دشنام می داد
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وصف اتش جهنم از امام صادق علیه السلام🌺
♦️بسیار تکان دهنده♦️
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸امام خمینی رحمه الله تعالی:
وقتی بچه بودم رفتم مجلس و مدرس با آن عبای نازک و قبای کرباسی ...
🌺 اختصاصی کانال کمی مثل ایت الله بهجت ره🌺
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135