eitaa logo
ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
19.3هزار دنبال‌کننده
23.3هزار عکس
6.5هزار ویدیو
34 فایل
❤️هوالرزاق❤️ کفش‌و‌کتونی تک به‌قیمت عمده🤩 ✅مستقیم ،بدون واسطه از تولیدی خرید کن🥰 بهترین کیفیت با کمترین قیمت 😍 اول مقایسه کنید بعد خرید💰 جهت ثبت سفارش👇 🧑‍💻 @Hamzeh4k 📲 09357722560 ✅لینک کانال جهت عضویت👇 https://eitaa.com/ArzansarayeKiani
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره✅ یک شب برای کاری رفتم به سمت منزل آقا. فکر می‌کنم شب جمعه هم بود. حدود ساعت یازده بود. در پیچ کوچه که آخرش بن‌بست می‌شد، دیدم آقا آمده داخل کوچه و با قبا و عرق‌چین یک پلاستیک حدود پنج شش کیلو برنج هم در دستشان هست. آقا آمدند در خانۀ یکی از همسایه‌ها و در زدند و برنج را به آنها دادند. متوجه شدم به خانه‌های دیگر هم داده بودند و فقط یکی مانده بود. از من خواستند آن یکی را هم من ببرم. پیرمردی بود که زیر گذر یک مغازه لبنیاتی داشت. فرمودند: داخل کوچه که شدید دست راست اولین درب را بزنید و این کیسه را بدهید به آنها. این عادت ایشان بود. خیلی از موارد را هم خود ایشان می‌برد و ما خبر نداشتیم. 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
◾️ گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره✅ یک شب برای کاری رفتم به سمت منزل آقا. فکر می‌کنم شب جمعه هم بود. حدود ساعت یازده بود. در پیچ کوچه که آخرش بن‌بست می‌شد، دیدم آقا آمده داخل کوچه و با قبا و عرق‌چین یک پلاستیک حدود پنج شش کیلو برنج هم در دستشان هست. آقا آمدند در خانۀ یکی از همسایه‌ها و در زدند و برنج را به آنها دادند. متوجه شدم به خانه‌های دیگر هم داده بودند و فقط یکی مانده بود. از من خواستند آن یکی را هم من ببرم. پیرمردی بود که زیر گذر یک مغازه لبنیاتی داشت. فرمودند: داخل کوچه که شدید دست راست اولین درب را بزنید و این کیسه را بدهید به آنها. این عادت ایشان بود. خیلی از موارد را هم خود ایشان می‌برد و ما خبر نداشتیم. 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
هدایت شده از ❤️کانال پست مرگ و آخرت 👿
◾️ گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره✅ یک شب برای کاری رفتم به سمت منزل آقا. فکر می‌کنم شب جمعه هم بود. حدود ساعت یازده بود. در پیچ کوچه که آخرش بن‌بست می‌شد، دیدم آقا آمده داخل کوچه و با قبا و عرق‌چین یک پلاستیک حدود پنج شش کیلو برنج هم در دستشان هست. آقا آمدند در خانۀ یکی از همسایه‌ها و در زدند و برنج را به آنها دادند. متوجه شدم به خانه‌های دیگر هم داده بودند و فقط یکی مانده بود. از من خواستند آن یکی را هم من ببرم. پیرمردی بود که زیر گذر یک مغازه لبنیاتی داشت. فرمودند: داخل کوچه که شدید دست راست اولین درب را بزنید و این کیسه را بدهید به آنها. این عادت ایشان بود. خیلی از موارد را هم خود ایشان می‌برد و ما خبر نداشتیم. 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
هدایت شده از ❤️کانال پست مرگ و آخرت 👿
◾️ گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره✅ یک شب برای کاری رفتم به سمت منزل آقا. فکر می‌کنم شب جمعه هم بود. حدود ساعت یازده بود. در پیچ کوچه که آخرش بن‌بست می‌شد، دیدم آقا آمده داخل کوچه و با قبا و عرق‌چین یک پلاستیک حدود پنج شش کیلو برنج هم در دستشان هست. آقا آمدند در خانۀ یکی از همسایه‌ها و در زدند و برنج را به آنها دادند. متوجه شدم به خانه‌های دیگر هم داده بودند و فقط یکی مانده بود. از من خواستند آن یکی را هم من ببرم. پیرمردی بود که زیر گذر یک مغازه لبنیاتی داشت. فرمودند: داخل کوچه که شدید دست راست اولین درب را بزنید و این کیسه را بدهید به آنها. این عادت ایشان بود. خیلی از موارد را هم خود ایشان می‌برد و ما خبر نداشتیم. 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135