🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام
امیدوارم خوب باشین😁
خب اول اینکه شرمنده ام چون از وقتی ۲۰۰ تا شدیم من قول دادم ولی کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند رو نذاشتم
واقعا عذر میخواهم و جبران میکنم❤️
اگر تونستم حتما امروز ۱۰ صفحه میزارم🌹
حاجحسینیڪتامیگفت :
اگهقاطیبشےࢪفیقبشے،دوستبشے؛باامامزمانخودمونیبشےبۍࢪیشہپیشہ
بشےبۍخوࢪدهشیشہبشےپشتِࢪودخونہ؎
چہڪنمچہڪنمِزندگے؛ࢪشتہ؎دلت دستِآقاباشہآقاخودشعبوࢪتمیده.! :)
#تلنگر
اونایے کہ حس #شھادت دارن،
بےدلیل نیستـا!
خدا یہ گوشہ از سرنوشتتون
براتون شهادتتَ رو نوشته، ولے..
اون دیگه با توعه که
چجوری بهش برسے
یا ڪِے بهش برسے..! ツ
الهمالرزقناشهادتفےسبیلڪ
"مرد فقیر و بقال"
مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت و او آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت، آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی میساخت. مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
روزی مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما وزنه ترازو نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم.
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍁حکایت های پند آموز