eitaa logo
• الشَغَف •
104 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
93 فایل
بـسـمـ ربـــ یوسف الــزهـرا♥ شـروعــ مــونـ : ¹¹'⁹'¹⁴⁰⁰ "الشَغَفْ" یعنی نهايتِ مرحله‌ىِ عشق؛ نفوذِ عشق تا پرده‌یِ دل { یا منجی }♥️ کانال وقف صاحب الزمان♥️ کــپــی؟ فقط از پست هایی که کپی ممنوع نیست حلالت رفیق😉 کانال همسایه @BarayeAgaahi
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه تو برنامه ی اخیرم نگهش میدارم🙂 که یهو وسط کلاس📚 موقع امتحان📝 زمان ناراحتی😕 وقت استرس😬 و... سریع یه نیگا بهش بندازم تا آروم شم🙃♥️ این است راز آرامش...💖 🙂💔 📖✨ :)
گاهی باید به خودمون یادآوری کنیم: اینجا ایرانه!...🇮🇷💚🤍❤️🧕🏻 🙂💔 صرفا جهت ! :)
یعنی...🥀😢 🙂💔 🤍⚘ 🙃 ( کپی: حلال 😉) :)
هدایت شده از 💫دخٺراݩ ݕاراݩ 💫
قابݪ توجھ کسانے ڪ میگݩ بفࢪست واسه چند نفر تا حاجت بگیࢪے.......😕 آزاده🙂 اطلاع ࢪسانے بشھ......👌🏻 @Dokhtarak_chador_besar
هدایت شده از MediaBaz | مــدیابــاز
دقایقی دیگه پخش زنده حرم امام رضا(ع) ... :)
هدایت شده از MediaBaz | مــدیابــاز
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون مثل خودتون قشنگ باشه نازنین دخترا😍
خدایا ! میشه یکسال دیگه بگم🙃: یک سرباز گمنام امام زمان عج هستم و یک ساله که پاکم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ از گناه🙃🖤
اینقدر گریه کردم که خوابم برد..... صبح با نور خورشید بیدار شدم،از روی تخت بلند شدم و ازاتاقم بیرون رفتم.... میز چیده شده بود.... صدای چرخ خیاطی شنیدم و رفتم داخل اتاق خواب مامان و بابا..... مامان داشت خیاطی می کرد. -سلام مامان . مامان :سلام . -صبح بخیر مامان:صبح توهم بخیر......میز صبحانه آماده هست برو بخور دخترم. -چشم. دست و صورتمو شستم و صبحانه رو خوردم و میز رو جمع کردم و رفتم داخل اتاقم. رفتم پشت پنجره و چند ثانیه ای به بیرون خیره شدم .... یهو گوشیم زنگ خورد....زینب بود. -سلام زینب جانم. زینب:سلام عشقم. -خوبی؟ زینب:الحمدلله . -گریه کردی نفسم؟ زینب :نه. -گریه کردی! زینب:راستشو بگم آره.... -ای وای....چرا نازم؟چیزی شده؟ زینب:چیزی نشده...داداشم داشت می رفت کربلا موقع خداحافظی گریم گرفت.... اینو که گفتم دلم پر از غم شد....درسته چادری نبودم ولی کربلا آرزوم بود. -خوش به حال داداشت....انشالله سالم برگرده. زینب:ممنون عزیزم....انشالله . -خودت کربلا رفتی تاحالا؟ زینب:آره...هرسال پیاده روی اربعین میرم... -خوش به حالت... یکمی با زینب صحبت کردم و گوشی رو قط کردم...... همش تو فکر داداشش بودم...نمی دونستم به خاطر حسودیه یا..... ادامه دارد......