eitaa logo
• الشَغَف •
106 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
93 فایل
بـسـمـ ربـــ یوسف الــزهـرا♥ شـروعــ مــونـ : ¹¹'⁹'¹⁴⁰⁰ "الشَغَفْ" یعنی نهايتِ مرحله‌ىِ عشق؛ نفوذِ عشق تا پرده‌یِ دل { یا منجی }♥️ کانال وقف صاحب الزمان♥️ کــپــی؟ فقط از پست هایی که کپی ممنوع نیست حلالت رفیق😉 کانال همسایه @BarayeAgaahi
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی دونستم از سر حسودیه یا چیز دیگه.... روی تخت دراز کشیدم که یهویی مامان اومد داخل... -مامان جان این اتاق در نداره؟ مامان:ببخشید .... -کاری داشتید؟ مامان:پاشو حاضر شو میخوایم بریم خونه زهرا خانم.... -من نمیام. مامان:یعنی چی؟؟؟؟بنده خدا از هفته میش دعوت کرده… -یک هفته هست دعوت کرده بعد شما امروز به من گفتید؟ مامان:نگفته بودم بهت؟ -نخیر مامان:ببخشید فراموش کردم.. -الان من باید بیام؟ مامان:بله. -ای خداااااا پاشدم و رفتم سمت کمد.... یک شومیز سفید با مانتو و شلوار مشکی پوشیدم و شال مشکی سر کردم ....کیفم رو برداشتم و رفتم داخل سالن. مامان:حاضر شدی؟ -بله زهرا خانم توی خونه ی قبلی مون همسایه ی ما بود.... خیلی با مامانم رفت و آمد داشتن. از وقتی هم که ما اومدیم اینجا هنوط ارتباط شون قط نشده... با مامان یه تاکسی گرفتیم رفتیم... زنگ که زدیم پریا(دختر زهرا خانم)در رو باز کرد و وارد شدیم... مامان با زهرا خانم دست و داد و روبوسی کرد و شکلاتی که براشون خریده بود رو داد بهشون... وقتی نشستیم دختر های زهرا خانم (فریبا و پریا و محیا) هم اومدن... فریبا دختر بزرگ زهرا خانم بود که 22 سالش بود محیا هم 13 سالش بود....اما من از همه بیشتر با پریا صمیمی بودم...چون همسن خودم بود و از بچگی کلی باهم خاطره داشتیم کلی با بچه ها حرف زدیم خندیدیم و خوش گذروندیم و بعد ناهار برگشتیم.... ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا