#خاطره𖧻📒̾̾̾
#خواهر_شهی༵د⇢꯭⇡༇
هر سال #بابڪ شباٰے یلدا میومد
خونـہ برام یه هدیـہ اٰے با آجیل و میوه
و اینا میاورد🍉🍢
بعد میگفت بیا بریم
خونـہ ننـہ(مادر بزرگ) دورهم باشیم
میرفتیم خانـہ مامان بزرگم.🤶
اونجا فامیلا دور هم جمع میشدیم
بعد #شہادتش ، من 🕊
فڪر میڪردم دیگـہ #باٰبڪ
نیست قرار ڪے بیاد؟!
خیلےناراحت بودم و افسوس سال هاٰے
قبل رو میخورم....🐥
تا اینڪـہ روز #یلدا رفتـہ
تو خواب دوستش گفتـہ براٰے
خواهرم الهام عیدے ببر نزار چشم بـہ
در بمونـہ الهام منتظره 😭