گُل در بر و میدر کف و معشوق به کام است
من ماندهام اینجا که حلال است!؟ حرام است!؟
با اینکه به فتوای دل اشکال ندارد
گر یار پسندید تو را؛ کار، تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولی حیف
در مذهب اسلام همین باده حرام است
شُد قافیه تکرار، ولی مسئلهای نیست
چون شاعر این بیت طرفدار نظام است!
با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
لب دارد و گاه، لبش بر لبِ جام است
بعضاً که شلوغ است سرش نیز ندانَد
از آن همه مَستیش، کُدامش زِ مُدام است
این ماه شب چاردهم در شب مهتاب
یا اینکه، نه! همسایه ما بر لب بام است؟
ابیات به هم ریخت، مضامین همه گم شد
شعرم پس از این بیت، غزل نیست؛ دِرام است
در مجلس اگر جای خودت را نشناسی
تنها هنرت، وصل قعودی به قیام است
مخصوص خواص است اگر صدر مجالس
پُر واضح و پیداست؛ کجا سهم عوام است
از جنس مضامینِ نخستین، دو سه بیتی
مانده ست؛ بخوانم؛ بِرَوم؛ ختم کلام است
پرسید طبیبم که پس از رفتن یارَت
وضع تو اعم از بد و از خوب، کدام است
از اینکه چه آمد به سرم هیچ نگفتم
گفتم که دلم سوخت؛ نفهمید کُجام است
دیری ست که دلدار پیامی نفرستاد
چون شعر مرا دید که دارای پیام است
شعر از : ناصر فیض
#شعر_طنز
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
#سلام_امام_زمانم
لذت شعر به آن است که والا باشد
هدف شعر ظهور گل زهـــــرا باشد
جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان
علت هستی ما حضرت مـولا باشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
اشعار مرحوم قیصر امین پور
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فرمانده ابدی
ابروانت صلابت شمشیر چشم هایت روایت باران
در دلت آتشی قدیمی بود داغ جاماندن از صف یاران
از همیشه شهیدتر شدی و زندهتر از همیشه با مایی
با همین دست های غرق به خون تو علمدار فتح فردایی
ما نگیریم یک نفس آرام تا نگیریم انتقامت را
سحری هم به مسجد الاقصی میرسانیم ما سلامت را
#مقاومت
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
💎ای معلم
💎ای سراسر آفتاب
💎در کتاب دل نویسم با مداد
💎ای معلم روز تو تبریک باد . .
#روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
انسان دو نوع معلم دارد!
آموزگار و روزگار!
هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی
دومی با تلخی به تو میآموزد!
اولی به قیمت جانش!
دومی به قیمت جانت!
روز معلم بر معلمان عزیز مبارک
#روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
بمناسبت روز معلم
سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم،
عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هفبا
شعر از :سهراب سپهری
روزز معلم برمعلمان عزيز كه شب روز درسنگر علم دانش تلاش مي كنند مبارك باد.
#روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
حروف درس الفبا ی ما معلم بود
تمام صحبت ما یک صدا معلم بود
به روی تخته ی چوبی همیشه بی پایان
شروع نام خدابود، تا معلم بود
نگاه روشن دنیای کودکی هایم
به خشم و بوسه ی مادر ؤ یامعلم بود
خدا به وسعت ایمان به شکل هر واژه
ؤ جمله جمله ی ایثار ،با معلم بود
قسم به نام پیام آوران آگاهی
تمام درد بشر را دوا معلم بود
شکوه صبر وصلابت چو کوه می بارید
سه تیغ مهر ؤ سنگ بلا معلم بود
به دشتهای پر ازغنچه های پراحساس
گلی شکفته به نام وفا ،معلم بود
به هیچ زندگی و پوچ مرگ ،معنا داد
تمام بود و نبود شما معلم بود
به وقت گوش نهادن نشسته شاگردیم
در اوج خستگیش هم به پا معلم بود
#روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🍃🌸🍃🌸🍃
عارفانِ علم، عاشق میشوند
بهترین مردم ،معلّم میشوند
عشق با دانش متمّم میشود
هرکه عاشق شد ،معلّم میشود
🍃🌸🍃🌸🍃
روز معلـــــــم را خدمت جامعه بزرگ فرهنگیان و همه معلمان و اساتیدعزیز تبریک و تهنیت عرض میکنیم.🌸🍃🌸
#روز_معلم
#معلم
#شهید_مرتضی_مطهری
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
1_4504446304.mp3
12.95M
🎙 سرود معلم خوب منی
گروه سرود نجم الثاقب تهران
🍃🌸🍃🌸🍃
الف ، مثل اولین روزی که هم مدرسه ای بودیم
ب، مثل به ی بسم ا… روز اول پاییز
پ، مثل پای ثابت همه درسا که لبخنده
ت، مثل تخته و گچ و معلم و کلاس و میز
حس خوبه يه بزرگتر كه برات دل بسوزونه
دونه دونه همه زحمتاش توو خاطرت بمونه
يه معلم صاف و ساده مهربونه
بعد از پدر و مادرم الگوی محبوب منی
خیلی چیزا یادم دادی معلم خوب منی
ل، مثل لقمه ی حلال بابا توی کیفامون
میم، مثل موضوع انشا که دربارهی مادر بود
خ، مثل خنده های از ته دل سر صبگاه
د ،مثل دعای فرج که واسه زنگ آخر بود
عاشق تاریخ شدم وقتی تو تاریخو بهم یاد دادی
عاشق ایران شدم وقتی که خوندم راجع به آزادی
عاشق مردم شدم وقتی بهم درس محبت دادی
بعد از پدر و مادرم الگوی محبوب منی
خیلی چیزا یادم دادی معلم خوب منی
#سرود #معلم #روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
تقدیم به همه معلم های عزیز
الف مثل اولین روزی که هم مدرسه ای بودیم
ب مثل به ی بسم ا… روز اول پاییز
پ مثل پای ثابت همه درسا که لبخنده
ت مثل تخته و گچ و معلم و کلاس و میز
حس خوبه يه بزرگتر كه برات دل بسوزونه
دونه دونه همه زحمتاش توو خاطرت بمونه
يه معلم صاف و ساده مهربونه
بعد از پدر و مادرم الگوی محبوب منی
خیلی چیزا یادم دادی معلم خوب منی
ل مثل لقمه ی حلال بابا توی کیفامون
میم مثل موضوع انشا که دربارهی مادر بود
خ مثل خنده های از ته دل سر صبگاه
د مثل دعای فرج که واسه زنگ آخر بود
عاشق تاریخ شدم وقتی تو تاریخو بهم یاد دادی
عاشق ایران شدم وقتی که خوندم راجع به آزادی
عاشق مردم شدم وقتی بهم درس محبت دادی
بعد از پدر و مادرم الگوی محبوب منی
خیلی چیزا یادم دادی معلم خوب منی
#معلم #روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
هرچه می دانست، آموخت مرا
غیر یک اصل؛ که ناگفته نهاد!
«قدر استاد، نکو دانستن»
حیف، استاد به من یاد نداد.
#روز_معلم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
باید که شیوه سُخنم را عوض کنم
شد؛ شد؛ اگر نشد؛ دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندن یک شعر لازم است
روزی سه بار، انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خواندهام
آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانه یک دوست سر زدم
این بار شکل در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من
باید که قیچی چمنم را عوض کنم
پیراهنی به غیر غزل نیست در بَرَم
گفتی که جامه کُهَنم را عوض کنم
دستی به جام باده و دستی به زُلف یار
پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟
شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود
باید تمام آنچه "من" ام را عوض کنم
دیگر زمانه شاهد ابیات زیر نیست
وقتی که شیوه کُهَنم را عوض کنم
مَرگا به من که با پرِ طاووس عالَمی
یک موی گربه وطنم را عوض کنم
وقتی چراغ مِه شِکَن ام را شکستهاند
باید چراغ مه شکن ام را عوض کنم
عُمری به راه نوبت ماشین نشستهام
امروز میروم؛ لگن ام را عوض کنم
تا شاید اتفاق نیفتد از این به بعد
روزی هزار بار فَن ام را عوض کنم
با من برادران زنم خوب نیستند
باید برادرانِ زنم را عوض کنم
دارد قطار عُمر کجا میبرد مرا
یا رب! عنایتی؛ تِرَن ام را عوض کنم
ور نه زِ هول مرگ، زمانی هزار بار
مجبور میشوم کفن ام را عوض کنم
شعر از : ناصر فیض
#شعر_طنز
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》