eitaa logo
اشعار زیبا
522 دنبال‌کننده
1هزار عکس
121 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
جگر شیر در این معرکه می خواهی؟ غیر جنگیدن و آزاد شدن راهی هست؟ تیغ ما تشنه‌ی خون است به زینب سوگند موسم عشق و جنون است به زینب سوگند. کار ما، دادن جان، مثل سلیمانی‌هاست این شهادت به خدا عادت ایرانی‌هاست لشگر ابرهه با فیل اگر آمده است نوبت بارش سجیل، دگر آمده است به سگ زرد سرت خواهد رفت تیرِ پرتاب شده، تا جگرت خواهد رفت از عراق و ایمن و شام تو را می‌کوبیم از همه خطه‌ای اسلام تو را می‌کوبیم روزتان، شامِ سیاه است؛ ببین کی گفتم کارتان ناله و آه است. ببین کی گفتم «رفت سردار، ولی خیل سلیمانی‌ها تیغ برداشته شده در لشگر قاآنی‌ها». مهدی همتیان ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرا، مامان بیا صمیمی باشیم مثل دوتا دوست قدیمی باشیم  بیـا بـا هم حرف بزنیم بخندیم در را به روی غصه ها ببندیم درسته دختر خوبه دلبر باشه تو خوشگلی از همه کس سر باشه جلوه تو ذات دختره، می دونم کار خداست، مقدره، می دونم همه می گن دخترا برگ گلن داداش میگه البته یه کم خلن چسب روی دماغ یعنی که زشتن به فکر خط خطی سرنوشتن پشت این رنگ و روغنا، دروغه پشت اینا یه طرح بی فروغه مردم میگن که خوشگلا نجیبن راستش بخوای دخترا مثل سیبن سیب زمین افتاده بو نداره رهگذر هم پا رو دلش میزاره سیب های روی شاخه چیدن دارن از دست باغبون خریدن دارن بهار خانم دل نگرون تو ام دل واپس روز خزون تو ام حالا که می خوای بری توی خیابون خودتو بگیر چراغ نده، تو میدون  وقتی که حوّاپا گذاشت تو عالم بدو می خواست بره به سمت آدم زد تو سرش فرشته گفت حاج خانم چه می کنی فردا با حرف مردم روتو بگیر، با این لپای داغت بشین بزار آدم بیاد سراغت آره مامان این هم حرف کمی نیست حجب وحیا قصه ی مبهمی نیست این روسری یعنی که تو نجیبی شکوفه ی معطر یه سیبی این روسری پرچم اعتقاده نباشه، گلبرگ ها اسیر باده زلفات و از روسری بیرون نزار  چشمای تیز و سمت زلفات نیار مردای خوب پرده دری نمی خوان عشقای لوس وسرسری نمی خوان باید بدونی زندگی بازی نیست توهم قرصهای اکستازی نیست اونایی که  پلاس کافی شاپّن احساسات دخترا را می قاپن اونی که میره پارتی های شبونه توکار و بار، انگل دیگرونه مردای خوب، کاری واهل دلن مردای بد توی خیابون ولن مردای خوب، فقط نجابت می خوان از زنشون غرور وغیرت می خوان الاف مو فشن ،که مرد نمیشه تا لنگ ظهر به رخت خواب سیریشه مردی که قیچی میزنه به ابرو از او نگیر سراغ زور و بازو مردی که بند انداخته مرده؟نه نیست! برا کسی شریک درده؟ نه نیست! جوهر مردی نداره ذغاله نه مرده ونه زن تو حس حاله   موچین و کرم که اومد توکار مردونگی برو خدا نگهدار  ابرو کمون خیابونا ،شلوغن پر از فریب وحرفای دروغن دوست دارم، دیوونتم،اسیرم یه روز اگه نبینمت میمیرم یکی دو روز بعد، تو همین خیابون یه لیلی دیگر کنار مجنون واسه کسی بمیر ،که راستی مرده  جر نزنه،نپیچه بر نگرده بله به کسی بگو که عاشق باشه توحرف عاشقونه صادق باشه یعنی باید شیفته روحت باشه تشنه ی چشمه ی شکوهت باشه آره گلم سرت را درد نیارم این لوده بازی هارو دوست ندارم  گیس طلایی به چشماشون زل نزن با فکولات به دستاشون پل نزن همپای دخترای بد راه نرو با چشم باز مامان توی چاه نرو. سیده زهراء شایگان ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«مقصد دیار قدس، همپای جلودار» شعر حماسی و فوق العاده زیبای سال ۱۳۶۰ ،چه با حال و هوای این روزهای ما میخوره🇮🇷✌️🇵🇸 وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم گاه سفر آمد؛ نه هنگام درنگ است چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای من خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکاب راهوار خویش دارند گاه سفر آمد برادر! گام ‌بردار! چشم از هوس از خُرد از آرام‌ بردار! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است ره توشه باید عقل را در کار بندیم دل بر خدا، آنگه به رفتن باره بندیم ره توشه باید شب را در دل نشانیم وادی به وادی باره تا بر دل نشانیم باید خطر کردن، سفر کردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن تنگ است ما را خانه، تنگ است ‌ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ‌ای برادر! فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازیم هامون اگر دریا شود از خون بتازیم از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز! بر جولان برانیم زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهود است آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر جبل راند حکم است باید باره تا دشت امل راند باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر زی مسجد الاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار مقصد دیار قدس، همپای جلودار ... شعر از پدر شعر انقلاب استاد مرحوم حمید سبزواری ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 من قسم می‌خورم به «بسم الله» علم، دور از تو، بذر حرّافی ست تا قیامت، نجات در صدق است «قالَ صادق»، برای ما کافی ست چشم، در راه، مانده‌ام، یک روز دل مردم، قلندری بشود بدمد «صبح صادق» از مشرق مذهب خلق، جعفری بشود به شهیدان قسم، به روح امام، سر به زیر تو سرفراز شده است عاشق حوزه ام که چشمانش رو به شیخ الائمه باز شده است از کرامات فقه می‌گویند پیرها را جوان کند این علم فقه، نسلش به کربلا برسد «حوزه» را روضه خوان کند این علم به همین سادگی که می‌بینی رونما می‌دهم حقایق را بی «اطاعت» نمی‌توان فهمید راز های امام صادق را جهل با لاف علم، همدست است بی امام، آبرو، سراب شود جهل، بالا نشین اگر گردد خانه‌ی علم هم خراب شود گرچه هر اصل، یک بدل دارد! تاج اهل بهشت، عمامه ست عقل لیلاشناس می داند هرکه مجنون توست علامه ست غرضم روضه نیست در این بیت به همان کشته‌ای که بی کس بود جای چندین هزار شاگردت یک «ابالفضل» داشتی بس بود گفت رندی که لات ها در جنگ، ساده دل، فکر چاره می کردند لیک در بین خوب و بد بودن علما استخاره می کردند! از بدِ روزگار، گرم نشد آبی از یاریِ ریاکاران آه، شیخ الائمه تنها ماند بین بسیاریِ ریاکاران بعد صد سال...، ای که رو کردی نجف، «آرامگاه مولا» را...! کاش می گفتی از کجا جوییم قبر محسن، مزار زهرا را؟ خلق، دانسته یا ندانسته، خوب و بد، ریزه خوار او هستند همچو خورشید، آسمانی ها خاکبوس مزار او هستند چشم‌هایت تبسّمی ابریست از تو آموختیم باران را حوزه‌ها... روضه‌ها، به اذن الله، آبرویند قوم سلمان را چشم‌های تو، تورمان کرده ست اهل نور و تنورمان کرده ست این روایات صادقُ الوَعدَت بی قرار ظهورمان کرده ست ما «ندیده» ، ابابصیر شدیم عشق آئینه، کورمان کرده ست یاد شیخ الائمه، داغ بقیع، خونجگر، ناصبورمان کرده ست نام حیدر، غرورمان داده نام زهرا، غیورمان کرده ست حرم زخمیِ تو مرهم ماست قبر تو قبله، اشک، زمزم ماست به رواق غریب‌های وطن، طاق صحن تو، قامت خَم ماست گره اشک بر ضریح بقیع مینیاتور طاقت کم ماست به همان گنبدی که نیست قسم خون دل، رنگ سرخ پرچم ماست تا ابد شرمگین فاطمه ایم بی حرم ماندنت، جهنم ماست کوریِ چشم هرچه وهابی ست «یمن»، امروز، مشت محکم ماست چون شب قدر، ذوالفقار به کف، صبح صادق، خطِ مقدّم ماست همه ی راه ها به سوی حسین، همه ی ماه ها محرّم ماست هرکه با «حیدر» است، مظلوم است آه مظلوم، اسم اعظم ماست «نسل سلمان» ، سپاه عاطفه ایم غم «نسل اویس» هم، غم ماست اولین حکم فقه ما این است: هرکسی با «علی»ست مَحرم ماست در هجوم شبانه‌ی دوزخ سفره‌دار بهشت، تنها بود ازدحام و جسارت و آتش ارثش از روضه‌های زهرا بود پیر دارُالسلام را بردند جان بیت الحرام را بردند بی عبا، پابرهنه، در کوچه، پشت مَرکب، «امام» را بردند...! فکر کن بین بحث فقهیِ او شاعری ساده دل ز راه رسید درس، تعطیل شد به امر امام! نوبت شرح قتلگاه رسید خواست شاعر که با ادب باشد! خواست شعری فخیم‌تر گوید! پیر ما گفت: بی تکلّف باش، اشک باید که شعرِتر گوید... شاعر ساده دل، منم، مردم! آمدم میهمان او باشم با همین چند بیت بی نفَسم نفَسی، روضه خوان او باشم: پیر دارالسلام را بردند جان بیت الحرام را بردند بی عبا، پابرهنه، در کوچه، پشت مَرکب، امام را بردند...! «پشت مَرکب» کجا و «پای ستور»!؟ کربلا و مدینه، ریخت به هم آه، شیخ الائمه! در گودال، استخوان های سینه ریخت به هم در خبر آمده است: تشییعش در هیاهوی عالِمان، سر شد یادم آمد که در دل گودال، لاله از نعل تازه، پرپر شد... در خبر آمده است: لحظه مرگ، چشم او بر جمال «موسی» بود یادم آمد مقابل «زینب» در دل قتلگاه، غوغا بود در خبر آمده است: بعد از او جگر خاندانش، آب نشد سر طفلی، به روی نیزه نرفت هیچ کس، هیچ کس، «رباب» نشد هیچ کس چون رباب، درک نکرد غارت گاهواره ، یعنی چه؟ یکی از حرمله نمی‌پرسد؟ ذبح یک شیرخواره یعنی چه؟ نیزه از حلق او بزرگ تر است! گلوی پاره پاره یعنی چه؟ آه... ای «ماه غیرتی»! تو بگو! «نبش قبرِ» ستاره یعنی چه؟ شعر از : احمد بابایی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام من به بقیع و به تربت صادق سلام من به مدینه به غربت صادق سلام من به مدینه به آستان بقیع سلام من به بقیع و كبوتران بقیع سلام من به مزار معطّر صادق كه مثل ماه درخشد به آسمان بقیع 🏴 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای نور خالق سرمد،از عالمی تو سَرآمد ای برگزیدهٔ اَمجد،ای نورِ دیدهٔ احمد یا جعفر بن محمد...   ارض و سما به تو نازد،صدق و صفا به تو نازد ای نور دیدهٔ مادر،خیرالنّسا به تو نازد یا جعفر بن محمد...   در راه دین و شریعت،بر تو اگر چه جفا شد کرسیِ درس تو آقا،شمشیر خون خدا شد یا جعفر بن محمد...   بودی همیشه به هر جا،بانی روضهٔ دلبر گریه کنِ غمِ او که،در قتلگه شده بی سر یا جعفر بن محمد...   از مرکبش لب تشنه،یکباره نقش زمین شد جدّ غریب تو آقا،خورشید نیزه نشین شد واغربتا عَلَی الحسین...   ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت امام صادق علیه السلام   منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد   مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند پیر مردی که نفس در پی آنها میزد   آن طرف گریه ي طفلان من و در این سو خنده بر بي كسي ام دشمن زهرا می زد   نيمه جاني كه در آتش پي ِ طفلانش بود شعله وقتي ز در سوخته بالا ميزد   آه از آن بزم شرابی که به يادم آورد داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد   یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد   همه ي قدرت خود جمع نمود اما دید خیزران را به لب زخمی بابا میزد   ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد در عوض عمه ي ما بود که خود را میزد شاعر: حسن لطفي ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از زبان ماهواره خطاب به همه مسلمانان من ماهواره هستم،بی سودوبا زیانم. من دشمنی برای،هرپیر و هرجوانم هم دشمن حجابم، هم دزد اعتقادم در یک کلام بنده، گندابی از فسادم چون غافلید از من،برخویشتن ببالم من را که می شناسید؟ابزار ابتذالم با آنکه من شما را، مسرور و شاد سازم نسل جوانتان را،بی اعتقاد سازم هستم سلاح دشمن، نامرئی است تیرم ازمرد و زن حیارا، با یک نگه بگیرم بامن سپاه دشمن،آید به قلب خانه. زان پس ز دین و ایمان، آتش کشد زبانه هرجاکه بنده باشم،آنجاحیانباشد بنیان خانواده، با من ز هم بپاشد هرکس خرید من را،بی غیرتش نمودم ایمان و دین او را،آهسته من ربودم درهرکجا که اینک،بازار بنده داغ است نقش حضور بنده، افزایش طلاق است کانون خانواده،صدشکر،گر که گرم است گرنیست، پس بدانید این کارِ جنگ نرم است باید که بود آگاه، باید بصیرت افزود تا جنگ نرم دشمن، ما را نکرده نابود ای عاشق ولایت،ای جان نثاررهبر امری نمابه معروف،نهیی نما زمنکر درهرکلام رهبر، صدها اشاره باشد اینک اشاره او، "دجال واره" باشد وقت عمل رسیده، تا کی فقط نظاره؟ از ما به سر دویدن، از او به یک اشاره باماهواره اکنون، پهن است دام شیطان از او مباش غافل، ای شیعه، ای مسلمان کاری نکوست"زائر"امحاء ماهواره درکار خیر هم نیست حاجت به استخاره ای دوست "عزم ملی"،همواره چاره سازست بهرنجات"فرهنگ"باب"جهاد"باز است ما پیرو ولایت، از نسل آفتابیم تاصبح وصل مهدی(عج) سرباز انقلابیم چندین هزار لاله، تقدیم یار کردیم حاشا پس از شهیدان، بی بندوبار باشیم. ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
1_3252522508.mp3
11.09M
🍃 تقدیم به شما ما بردیم 🎧سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اشعار قیصر امین پور خواننده : حامد زمانی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است ببار حضرت باران که فصل اعجاز است کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را که بوسه بر اثر پایت عین پرواز است 🌹🍃🌹🍃 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕯 پرچم طاعت مرغ دلم ز دور چو دید آب و دانه را شد از قفس برون و نهاد آشیانه را رست از خودی و جانب مقصود بر پرید از سر گرفت زمزمه عاشقانه را بر شاخ وجد نغمه چو عشاق برکشید بی پرده پرده در شد و خواند این ترانه را المژده عاشقان شب هجران به سر رسید فجر وصال برد ظلام شبانه را تا تابد آفتاب جمال و جلال شاه هان بنگرید جلوه مهر یگانه را نزدیک شد که خسرو گردون چشم رسد خیزید و رفت و روب نمایید خانه را یاران شاه یک به یک آماده قیام از سر فکنده اند کلاه بهانه را مردانه بال همت خود باز کرده اند تا مرتفع کنند رسوم زنانه را حیران تو نیز پرچم طاعت بلند کن طولی نمی کشد که بیابی نشانه را ⬅️ دیوان حیران؛ علامه محمدحسن میرجهانی طباطبائی(۱)، صفحه ۴۳ (۱). علامه میرجهانی از دلباختگان امام زمان (عج) بودند که خدمت امام زمان (عج) هم تشرف داشته اند. ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم خورشید چراغ دان و عالم فانوس ما چون صوریم کاندر او حیرانیم رباعیات خیام ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》