eitaa logo
اشعار زیبا
417 دنبال‌کننده
1هزار عکس
112 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما باز نام تو شده زینت هر محفل ما 🏴جز غم عشق تو ما را نبود سودایی عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
شیری که برازنده فخر است و مباهات سید حسن است آیا یا شیخ امارات؟ این داده چو قواده به عشرتکده، رونق آن گشته ولی قائد احرار به شامات آن پخته سخن گوید با تکیه به قرآن این خام ولی چون شتران، حامل تورات آن لرزه درافکنده به ارکان تل آویو این با تن لرزان شده پنهان به عمارات ای شیخ! کنی تکیه به قومی که خداوند از دوستی‌اش کرده تو را نهی به آیات؟ این نهی، ندیدی و نخواندی تو به قرآن؟ یا خوانده‌ای از وحی، فقط لفظ و عبارات؟ هش دار و بپرهیز، از این غده ی بدخیم جز ننگ چه بخشید مناخیم به سادات؟ سید حسن از چیست که بی سلطنت و کاخ خورشید عرب گشته و حکام چو ذرات زیر قدمش له شده است ارتش صهیون با آن همه جنگنده و آلات و مهمات آیا نکنی شرم ز لبنان و فلسطین؟ آیا نشنیدی تو ز آیات و روایات؟ ایران چه بدی کرد به اعراب و به اسلام؟ کز کینه او کور شدی، کور به کرات! بحرین و عراق و یمن و شام چرا سوخت؟ در آتش بدخواهی‌ات ای شیخک بدذات! آیا نرهاندند نوامیس عرب را سید حسن و قاسم و یاران ز بلیات؟ خنجر زدی از پشت به اعراب و نشستی با مرتکب آن همه کشتار و جنایات با قاتل کودک کش صبرا و شتیلا با جانی نفرین شده در ارض و سماوات یکباره عقال از سر بی عقل بیفکن خو کن چو جهودان به عرق چین و کراوات بیهوده مکش فیل دبی را به رخ ای شاه! وقتی که ز سرباز یمن هم شده‌ای مات حیثیت خود دادی چون با ثمن بخس حقانیت فارس شد از خبث تو اثبات شاهان عرب، طایفه ی لوط و ثمودند هم بنده ی عزی و منات و هبل و لات خون عرب است آیا ای مردنمایان! این ننگ که بر دامن تان مانده ز عادات؟ هم قدس ز کف داده و هم مکه و یثرب جز غرب ندارید دگر قبله حاجات در عقد تل آویو در آیید از این پس بودید چو یک عمر، عیالات ایالات ای قوم عرب! غیرت اجدادی تان کو؟ بودند نیاکان شما اهل فتوحات تکرار مبادا شود اندوه فلسطین تا چند برد غرب، از این منطقه، سوغات؟ دزد است در این قافله، تا چند تغافل؟ موش است در این مزرعه، تا چند مماشات؟ تند است چرا این همه توفان تجاوز؟ کند است چرا این همه شمشیر مجازات؟ خواند همه را قدس به یاری، ز چه خوابید؟ اقلیم عرب گشته چرا خانه ی اموات؟ با این همه، ای غرب! بپرهیز که دارد این بادیه، بس خار مغیلان و نخیلات دل خوش مکن ای خصم به ویرانی بیروت مکرون! مکن از مکر، گذر سوی خرابات لبنان نکند روی خود از پارس به پاریس چون دیده از او خیر فراوان، ز تو آفات سوزنده قانا شده دلسوز شهیدان! غارتگر شبعا شده همدرد جراحات! ای ننگ به هر کس که شود خام تو ای خصم ای وای به شیخی که کند با تو ملاقات قوم عرب و اهل خلیج کهن فارس هیهات که ذلت بپذیرد ز تو، هیهات آینده از آن یمن و غزه و قدس است ای غرب به هش باش! رسد روز مکافات... شعر از _اعلا خطاب به حاکمان عرب ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
باز این چه شورش است⁨ كه در خلق عالم است  پرسیدم ازهلال ماه: چرا قامتت خم است؟ آهی کشیدو گفت: که ماه محرم است! گفتم‌که چیست محرم؟ با ناله گفت:ماه عزای  اشرف اولاد آدم است 🖤فرا رسیدن ماه محرم و 🖤ایام سوگواری سالار شهیدان 🖤امام حسین(ع) تسلیت باد. 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ 🏴وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ 🏴بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ 🏴اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟ یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟ بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟ اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهید محشر الله الله است می دانی چرا؟ یک بغل باران الله الصمد آورده ام نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟ راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟ از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟ از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟ از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟   شعر از: علیرضا غزوه ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ▪️اشعار سعید پاشازاده الا يا ايها الاول امام سوم دنيا قلم در دست ميگويم كه بسم الله مجراها الا يا ايها الباطن الا يا ايها الظاهر الا يا عالم الغيب و الا يا ايها الحاضر الا يا ايها الباقي بگو آب حياتم كو ز گريه ديده ام درياست كشتي نجاتم كو؟ الا يا ايها المصباح در اعماق تاريكي دلم قرص است ميدانم كه تو بسيار نزديكي الا يا ايها المحبوب اي شيرين ترين شورم نميخوانم كسي را جز تو از گهواره تا گورم الا يا ايها ليلي جنونم را تماشا كن مرا از عاشقانت بيشتر در عشق رسوا كن الا يا ايها السيد به اين عامي نگاهي كن بيا و قبل جان دادن به ناكامي نگاهي كن الا يا ايها المولا غلامي حلقه در گوشم كه فرداي قيامت هم علم دارم سر دوشم الا يا ايهاالارباب درياب اين رعيت را كه بي تو هيچ اميدي نيست فرداي قيامت را الا يا ايها الموتور اي دردانه زهرا نبرده هيچ كس جزتو مرا در خانه زهرا الا يا ايهالمعشوق از غم سينه چاكم كن بزن اتش به جان من بسوزانم هلاكم كن الا يا ايها الصابر به تو عمريست منصوبم سياهي محرم را خودم هر سال ميكوبم الا يا ايها الخامس تو خمس پنج تن هستي زكات چشم عاشق ها ،تو اشك چشم من هستي الا يا ايها المظلوم واي از دست ظالم ها تو را كشتند جاهل ها ولي با حكم عالم ها الا يا ايها العطشان كه خونت از جبين ميريخت شنيدم پيش چشمت آب را دشمن زمين ميريخت الا يا ايها العريان كه سرنيزه تنت را برد شنيدم گرگي از راه آمد وپيراهنت را برد الا يا ايهاالساقي بگو يارم نمي ايد دگر اهل حرم ميرو علمدارم نميايد 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ▪️محرم ▪️امام زمان(عج) ما پیر شدیم و خبر از یار نیامد فرهاد به دیدار نمکزار نیامد با دست گدایی و سری کج سر راهش صد بار نشستم ولی یکبار نیامد ما پیرزنی عاشق و او یوسف مصری اما چه کنم عرضه به بازار نیامد آماده ی یک واقعه بودیم ولیکن سلطان سلاطین، به دربار نیامد اوراق بهادار شده دفتر من حیف... امضاش به مجموعه اشعار نیامد با اینکه تمام قلمم داد کشیده در بغض دلم حرف صدا دار نیامد هر واژه شعر از کرم اوست ولیکن ای اهل قلم میر و قلمدار نیامد در مجلس روضه همه روضه همین است نزدیک محرم شده و یار نیامد وقتش شده با گریه و صد آه بگوییم ای اهل حرم میر و علمدار نیامد الله امان از دل مضطر رقیه سقای حرم، سید و سالار نیامد حتی شب سوم که شدم چشم به راهش با روضه آن مرد  طبقدار نیامد آخر چقدر شعر برایش بنویسم انگار نه انگار نه انگار نیامد شاعر: امیرحسام یوسفی 🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
یک جهان روضه و یک ماهِ محرم داری آه، آقای غریبم چقدر غم داری تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه‌ات باز هم روضهٔ ناخوانده به عالم داری.. ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ▪️محرم شادی برای تو، غم عالم برای من از ماه های سال ، محرم برای من   آوای آسمانی داوود، مال تو خاموشی مقدس مریم برای من   از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست این بود ارث حضرت آدم برای من   بی مهری است رسم محبت برای تو تنهایی است مونس و همدم برای من   یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ  نگذاشته ست صاحب من کم برای من   بگذار عمر در گذر عشق طی شود حتی اگر نشد که تو یک دم برای من...       شعر از :  میلاد عرفان پور 🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ▪️علی اصغر (ع) به یاد شش ماهه سرباز کربلا   گوش تا گوش جهان بود پر شده بود از غم و ماتم و دمادم عطش و داغ برای دل بی تاب اهالی حرم بود فراهم و فقط خون خدا بود و یک دشت پر از کشته ی مردان بنی هاشم و یاران همه گلچین شده ی فصل محرم و در آن لحظه که می سوخت دل فاطمه کم کم که به بند عطش افتاده ... صفا ... مروه ... منا ... کعبه ... مقام و حجرالاسود و زمزم ... شَه عالم نفس حضرت خاتم ... پسر صاحب شمشیر دو دم علت ایجاد همه عالم و آدم پسر فاطمه ... سلطان عرب ... شاه عجم ... عشق مجسم وسط هلهله ها ،سلسله ها یکه و تنها وسط لشگری از حرمله ها زیر لب آهسته  به طوری که همه خلق شنیدند چنین گفت " مرا کیست که یاری بکند؟! " ابتدا پیکر یاران به خون خفته تکان خورد و آن گاه در آن سوی هیاهو همه دیدند که گهواره تکان خورد سپس هیچ صدایی نشنیدیم ... به غیر از رجز گریه ی شش ماهه که میگفت " هنوزم که هنوز است کسی هست که کاری بکند ... فاتح میدان شده ... طوفان شده ... مردانه در این غائله ، چون تیغ دودم گردوغباری بکند ... چون علم افتاده علمدار شود ... معرکه داری بکند ... می شود اصلا که کسی نام علی داشته باشد ولی آن گاه که هنگامه ی رزم است به تن جامه ی پیکار نپوشد؟! به خدا رشته ی قنداقه ی خود پاره کنم چون تو غریبی وسط معرکه هیهات اگر تکیه به گهواره کنم ... با رجز گریه ی خود دشمنِ دل سنگ تو را یک تنه بیچاره کنم به نگاهی سپس آرام چنین گفت به آن لشکر مضطر : پدرم جان پیمبر ... پدرم حضرت حیدر ... پدرم ساقی کوثر ... پدرم با همه ی عرش برابر ... پدرم محشرمحشر ... ولی حیف در این دشت دگر لشکر انصار ندارد پدرم جز من شش ماهه دگر یار وفادار ندارد کمرش خم شده یعنی که علمدار ندارد پدرم یوسف زهراست ولی گرمی بازار ندارد پدرم یوسف زهراست ولی هیچ خریدار ندارد چه کنم چون پدرم یار ندارد و پدر روی به آن قوم چنین گفت : "ببینید که این کودک شش ماهه که آزار ندارد ... به کسی کار ندارد ... پسرم قدرت پیکار ندارد ... پسرم رنگ به رخسار ندارد و چنان هرم عطش طاقت او برده که حتی به خدا قدرت نوشیدن یک جرعه ی سرشار ندارد پسرم راستی ای قوم بلا! این سر او طاقت رفتن به سرِ دار ندارد ... " سپَه هلهله خاموش شد آن گاه ... در آن معرکه ما هیچ صدایی نشنیدیم به جز آنکه یکی گفت : "پدر را بزنم یا که پسر را ؟!..." پدر آهسته به خود گفت " پدر را..." ولی آن تیر چه تیری ... که گره خورده سه تا تیغه ی شمشیر به هم تیر همان تیر که با زهر برابر شده ... با نیزه برابر شده دارای سه سر بود و بر ساقه ی خشکیده تبر بود و البته که ما بین گلوی گل و آن آهن دل سرد سپر بود ... ولی حیف که آن آه پدر بود خدا وای ، از آن خنده ی آخر که به لب های پسر بود در این سوی همه هلهله بر لب .... همه فریاد کنان ... دست مریزاد بگفتند به تیرافکنشان؛ حرمله اما چه بگویم ... از آن سوی وسط خیمه پریشان ... نگران ... مادر او چشم به در خدایا چه کند حضرت ارباب ... چه فکر می کنی ای تیر؟ آیا قد اصغر را نمی بینی؟ مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟ که خود را می کشی اینطور با شدت که دقت کرده ای اینگونه بادقت که از ذهن می پری انقدر با سرعت همیشه نقطه ی قلب هدف مشکیست اما خوب دقت کن که این دفعه سپیدی گلوگاهی هدف گشته ... به روی دست خورشید جوان ماهی هدف گشته اگر یک شعبه هم بودی نمی ماند از گلو چیزی چه تصویر غم انگیزی که تیری با سه تا شعبه به سوی حنجری رفته به قصد آفتابی بر ورای منبری رفته پریشانم از این برخورد گر آبش نمی دادید این کودک خودش میمرد چرا تیر سه شعبه که برای کودک شش ماهه ی تشنه نبود آب کافی بود برای این که بابا بشکند از پا میان علقمه بانگ "برادر جان مرا دریاب" کافی بود فقط درد علی اکبر برای این که از پا در بیاید عاقبت ارباب کافی بود چرا دیگر علی اصغر؟  چرا شش ماه ی پرپر؟ چه فکری می کنی ای تیرهر قدرم مجبوری هدف کوچک تر است از تو نمی بینی مگر کوری؟ خودت بنشین نظارت کن یقینا با چنین فرضی چنین طولی چنین عرضی اگر حتی به بالا ... نه! به زیر گردنش خوردی به غیر از حنجره از صورتش هم قسمتی بردی مگرحجم گلوی آدم بالغ چه اندازست؟ علی اصغرشش ماهه دگر جای خود دارد هزاران نکته در این جاست که فرضِ نشد دارد؛ یکی این که به این سرعت اگر تیری رها گشته زبانم لال حتما سر از این پیکر جدا گشته و گر هم مانده جای تیر و حنجر جا به جا گشته و دیگر این که در این سو گلوی خشک شش ماهه ز جنس نرم غضروف است و از آن سو نشانه گیری زیر گلوی حرمله بسیار معروف است نتیجه گیری اش از تو شب هفتم همیشه روضه مکشوف است !!!   شعر از: سید حمیدرضا برقعی اللهم ارزقناکربلا 🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ▪️امام حسین (ع) هر کس که روی عشق تو محکم حساب کرد درد جهان غم زده را کم حساب کرد خوشبخت آنکه خرج عزاخانه ی تو را بر خرج زندگیش مقدم حساب کرد سعی و طواف دور ضریح تو را خدا بالاترین عبادت عالم حساب کرد اشکی که با شنیدن نامت چکیده شد آنرا قبول توبه ی آدم حساب کرد اندازه ی پر مگسی اشک روضه را در پای بنده قدر مسلم حساب کرد رد کرد اجر نافله های مرا ولی آهی که پای روضه کشیدم حساب کرد از من گذشت فرصت یک شب هزار ماه قدر مرا به ماه محرم حساب کرد موی سفید و دیده ی بارانی مرا هر کس که دید قوت مرا غم حساب کرد (حسن کردی) 🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام   در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام   پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام   ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام   نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام   من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد... بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد...   وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...   ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود ابری که روی صورت من را گرفت و بعد   انگار صدای مادری دلخسته می رسید آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد   همراه آن صدا تمامیِّ کودکان ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد   هر کس که زنده بود از اهل خیام تو مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد   دور از نگاه علمدار لشگرت آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد   پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن 🌹وعلی علی بْن الْحسین 🌹وعلی اولادالحسین 🌹وعلی اصحاب الحسین ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🔺سرباز ولایت طعنه و خنده به اشعار و شعارم بزنید تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید در حفاظت ز امیرم حضرت خامنه ای میشوم میثم تمار به دارم بزنید اهل عالم بشنوید این زمزمه نام من عبد حسین فاطمه من هوس را از درونم رانده ام چون کتاب عاشقی را خوانده ام روز اول تا که چشمم باز شد درس عشق و عاشقی آغاز شد نغمه ی لالای من می شد حسین بوده ام از کودکی من زیر دین مادرم ذهن مرا می زد ورق شیر می دادم به عشق شیر حق دفتر مشقم ز برگ یاس بود آب بابایم همان عباس بود گفتم از چه عشق را شأن و رتبت است ؟ آریا اکنون زمان خدمت است ثبت نام کوی جانبازی شدم بعد از آن راهی سربازی شدم نام من سرباز کوی عترت است دوره آموزشی ام هیئت است پادگانم چادری شد وصله دار سر درش عکس علی با ذوالفقار ارتش حیدر محل خدمتم بهر جانبازی پی هر فرصتم در مصاف کفر هستم بی شکست چون سلاحم دین و ایمان من است نقش سردوشی من یا فاطمه است قمقمه ام پر ز آب علقمه است بین کفر و حق پرستی حد و مرز بی پوتینم پا برهنه بهتر است رنگ پیراهن نه رنگ خاکی است زینب آن را دوخته پس مشکی است اسم رمز حمله ام یاس علی افسر مافوقم عباس علی یا رقیه بهترین اسم شب است آن دعای صبحگه یا زینب است مدت سربازی ام تا محشر است آریا تمدید گردد بهتر است گرچه من سرباز هیچ و ساده ام سرخوشم مهدی بود فرمانده ام گرچه شد فرمانده ام غائب ولی دلخوشم بر نائبش« سید علی » گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز گرچه نیکان به مرور بار سفر بر بستند شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز ⛱کانال اشعار زیبا
هدایت شده از اشعار زیبا
▪️حضرت رقیه گوشوارم را بگیر انگشترش را پس بده آه ، تنها دلخوشی دخترش را پس بده موی بابا را رها کن ، گیسوی من را بکش هرچه میخواهی بزن اما سرش را پس بده لااقل قبل از رسیدن تا سر بازار شام تکه ای از روسری خواهرش را پس بده ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ▪️شب عاشورا امشب شهادت نامه ی عشاق، امضا می‌شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود امشب کنار یکدگر،بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود امشب بود برپا اگر، این خیمه ی ثاراللهی فردا به دست دشمنان، برکنده از جا می‌شود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شود امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا می‌شود امشب رقیه حلقه ء زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می‌شود امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی دست سقّا می‌شود امشب که قاسم، زینت گلزار آل مصطفاست فردا ز مرکب، سرنگون، این سرو رعنا می‌شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می‌شود امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود امشب سر سِرّ خدا بر دامن زینب بود فردا انیس خولی و دیر نصاری می‌شود ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان" فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می‌شود (حسان چایچیان) 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن 🌹وعلی علی بْن الْحسین 🌹وعلی اولادالحسین 🌹وعلی اصحاب الحسین ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
کم کم غروب واقعه از راه می رسید یک زن میان دشت، سراسیمه می دوید   این خیمه ها نبود که آتش گرفته بود آتش میان سینه ی او شعله می کشید   راهی نمانده بود برایش به غیر صبر باید دل از عزیز سفر کرده می برید   مردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکید   آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد باید حماسه پشت حماسه می آفرید ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
ماه در خون شناورم، قاسم سیزده ساله یاورم، قاسم من تو را بوده ام به جای پدر تو به جای برادرم، قاسم زخم‌های تن تو کشت مرا تازه شد داغ اکبرم، قاسم سخت بود آنکه در وداع حرم تشنه لب رفتی از برم، قاسم سخت‌تر اینکه با لب تشنه جان سپردی برابرم، قاسم گر سراغ تو را ز من گیرد چه بگویم به خواهرم، قاسم تن پاک تو را خودم تنها به سوی خیمه می‌برم، قاسم تن به خاک و سر تو همسفر است در ره شام با سرم، قاسم «غلامرضا سازگار» ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اشعار زیبا
(ع) دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعرة حیدری و نالة یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی (محمود ژولیده) ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
(ع) دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعرة حیدری و نالة یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی (محمود ژولیده) ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ع) حسن جوان شده یا اینکه مرتضی آمد؟ و یا که ماه، به صحرای نینوا آمد؟ تو قاسم بن حسن یا که نه … یَلِ جَمَلی؟ که از وقار قَدَت بوی مجتبی آمد زره نیاز نداری، تو بچه‌ی حسنی که هیبت تو به چشمانم آشنا آمد «وان یکاد بخوانید و بر فراز کنید» که پهلوان حسن … شیر کربلا آمد نگو که یک نفر آمد به رزمگاه حسین برای یاری من لشکر خدا آمد مریض هجر حسن بوده ام خدا را شکر تو آمدی و به همراه تو شفا آمد به قامت تو بگویم هزار‌ها تکبیر کمی درنگ بکن تا ببینمت دلِ سیر رجز بخوان که رجزهایت افتخار من است بگو که «اِبن حسن» بودنم شعار من است برادرم حسن انگار، در کنارم هست و با غرور، بگوید که یادگار من است! از آن طرف پدرم آمده به بدرقه ات و داد می‌زند این تیغ ذوالفقار من است صدای مادرم آمد … ادب کنید، همه به ناله گفت که این مرد، از تبار من است تمام اهل حرم آمدند، پشت سرت صدای عمه ات آمد که این قرار من است ولی نگاه تو می‌گفت: می‌روم میدان که جام سرخ شهادت در انتظار من است تو رفتی و همه‌ دلخوشی ما هم رفت تمام دار و ندارم به رزمگاهم رفت کمی گذشت و شنیدم صدای حنجر تو و مثل «باز» رسیدم کنار پیکر تو میان دشت، صدای شکستنت پیچید میان خیمه‌ زن‌ها شکست مادر تو تمام لشکر دشمن به کشتنت مشغول میان دست کسی بود، کاکُل سر تو تو دانه دانه شدی و به دشت، پخش شدی و خاک، ساخته تسبیحی از سراسر تو همینکه حُرمتِ محرابِ ابروی تو شکست نشست یک نفر اینجا به روی منبر تو تو دست و پا زدی و دست و پام لرزیدند عموی پیر، زمینگیر شد برابر تو کنار پهلوی تو کوچه‌ غمم پیداست چقدر روضه‌ تو مثل مادرم زهراست «رضا قاسمی» ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba
(ع) می‌آمد و عمامه‌ بابا به سرش بود آماده‌ جنگیدنِ با صد نفرش بود ‌ می‌آمد و رخساره برافروخته از عشق یک خیمه دل غم زده در دور و برش بود پروانه‌ای از شوق پریده است به میدان آن چیز که می‌سوخت در او بال و پرش بود ‌ می‌خواست بگوید به ابی انت و امی لب بست در آنجا که عمویش پدرش بود این شیر، علی اکبر او نه، ولی انگار باید بنویسیم که قاسم پسرش بود سنجیدن شیرینی قاسم به عسل نیست اصلا عسل از ساخته‌های شکرش بود گیرم زره اندازه‌ او نیست، نباشد حرزی که عمو داده به شال کمرش بود بغض جمل از حد تصور زده بیرون یک دشت پر از تیغ به دنبال سرش بود در روضه‌ بابای غریبش جگری سوخت چیزی که از او ریخت به میدان جگرش بود در زیر سم اسب چه می‌مانَد از این جسم چیزی که به جا ماند ز قاسم اثرش بود در خیمه نشستند پریشان که بیاید چیزی که از او زودتر آمد خبرش بود «محسن ناصحی ⛱کانال اشعار زیبا https://eitaa.com/asharziba