💐 کشکول(99/6):👇
💥درود خدا بر طلبه های ...👇
💢 ما در آن 2 روز در بهشت معصومه (س)، قیامت را به چشم دیدیم. شاهد بودیم چطورآدمها ازهمدیگر فرار میکردند. دیدیم خانوادهها از عزیزانشان وحتی بچهها از پدر و مادرشان دوری میکردند. شاید باورتان نشود اما پیکرها غسل دادهشده و کفنشده، در بیرون از غسالخانه قرار داده شده بود, اما خانواده آنها نمیآمدند پیکر را تحویل بگیرند!😔 نمیدانیدچه غربتی بود. هرکدام از اموات نهایتاً با حضور 2 یا 3 نفر تشییع میشد. یکی از بزرگترین سرمایهدارهای قم با کلی ثروت هم در بین این فوت شدگان کرونا بود😍 اما حتی خانواده خودش هم برای تشییع و تدفینش نیامدند. اما در همان شرایط سخت و سنگین و در آن قیامت دنیا، این 💗"طلبهها" بودند که داوطلبانه آمدند و فرشته نجات ما و خانوادههایی مثل ما شدند...👌
🌋دختران حوزوی که برای مراسم کفن و غسل والدین خود نرفته اند و همیشه از دفن و مرده می ترسیدند ، دستور ولایت فقیه آنها را شجاع کرده است. حتی کار غساله هایی که دیگر بخاطر کرونا مرده را نمی شورند را نیز انجام میدهند.این است 👈#حوزه_ولائی✌
✅...شبیه فضانوردها شدهاند. مردی از پشت درصدا میزند «خانمهای کرونایی!»
لبخندشان بعد از شنیدن این کلمه تعجبم را بیشتر میکند.نگاه متعجبم را که میبیند میگوید:👈«این اسمیه که آقایون وقتی میخوان اموات کرونایی رو تحویل بدن صدامون میکنن».
🔔...آنطور که جعفری میگوید بعد از شیوع کرونا غسالهها راضی نمیشوند که تغسیل و تکفین اموات مبتلا به کرونا را انجام دهند و از طرفی هم در روزهای اول تجهیزات حفاظتی وجود نداشت و به همین خاطر با حکم شرعی اموات با تیمم دفن میشدند. اما حالا اوضاع فرق میکند و بعد از توصیه رهبری در مورد لزوم تغسیل کامل اموات کرونایی آنها داوطلب شدهاند که واژه 😔«بیغسل و کفن» برای عزیز کسانی کنار هم نیاید.
دو واژه ای که شیعه خاطره خوبی از آن ندارد.
✅...انگار چند سالی هست که باهم آشنا هستند. سلام گرمی میکنند و از حال هم میپرسند. چادر مشکیاش را برمیدارد زیر لب «بسم الله»ی میگوید و سراغ لباس هایش میرود. یک لباس سرهمی ضخیم زرد رنگ. از جنسش خبر ندارد اما میگوید که گفتهاند این لباسها ضدآب است. آخر نباید آبی به بدنشان برسد... شنیدهاست که واگیر کرونا با آبی که به بدن متوفی میرسد ضریب تصاعدی پیدا میکند و این لباسها سنگر آخر است. زیپ لباسش را که میبندد میرود سراغ سایر تجهیزات، چکمهها، دستکشها و ماسک وآخر سر هم شلید محافظ صورت. حالا صدایش را به سختی می شنوم. از پشت چندلایه حفاظی که مجبور است ساعتها بارشان را تحمل کند... 👈اینجا غسالخانه بهشت معصومه قم است.همانجا که حالا پررفت و آمد ترین روزهای سالش را می گذراند، یک قدم مانده به منزل آخر، که با مهمان ناخواندهای به اسم کرونا روزهای شلوغی دارد و طلبهها ونیروهای جهادی آمدهاند تا به قول خودشان نگذراند هیچ میتی در این شلوغی روی زمین بماند. کاور را باز میکنند.نزدیکشان نمیشوم, میترسم⁉️
هم از دیدن میت و هم از احتمال ابتلا. برای اینها اما انگار اوضاع فرق میکند. پشت لباس زینب نوشته👇
🚩«جگر شیر نداری سفر عشق مرو»
🌋جگر شیر دارند انگار. روی صورتش قطرات عرق نشسته، لباسهایشان ضخیم است و ساعتها ماندن در آنها اذیتشان میکند شیلدش را جلوی صورتش تکان میدهد که باد قطرات عرق روی صورتش را خشک کند. انگار که ذهنم را خوانده باشد میگوید: «همه بچه هایی که اینجا داوطلب شدن حتی تا قبل از این جسد کسی رو از نزدیک ندیده بودن.حتی غسل پدر و مادرهاشون رو هم انجام ندادن اما اینجا انقدر سعه صدر و آرامش دارند که آدم متعجب میشه.»
🌋...خانم جعفری میرود و میت را از مسئولان آقایی که دم در حضور دارند میگیرد و به دوستانش تحویل میدهد. هنوز به سمت من نیامده که دوباره صدای یا اباعبدالله شان بلند میشود این بار بلندتر از دفعه قبل و با حزنی بیشتر. از بین حرف هایشان می فهمم که جوان است. گوشه چشمهای زهرا هم خیس است میگوید: «جوانترها را که میآورند دلمان بیشتر به درد میاد، همین چند روز پیش هم نرگس رو آوردن، خودم کاورشو باز کردم» اشکی که گوشه چشمش مانده بود بالاخره سرازیر میشود...
#حوزه_ولایی
🌟اینقدر تو خونه موندم، همسرم هر چند وقت یکبار به من نگاه می کنه و میگه 🙏خدایا این بلا را از سر ما کم کن
اما نمی دانم منظورش منم یا کرونا!😁🙏التماس دعا👈ناصر کاوه
@AsheghanVelayattt