🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴 #ادامه_ترجمه_و_شرح_حکمت_168_نهج_البلاغه: صبر و دوراندیشی
🔶اشاره به اين که اگر بنا بود عثمان براى تصرف هاى نادرست در بيت المال و سپردن مقامات حسّاس کشور اسلامى به نااهلان از اقوام و خويشان خود محاکمه شود بايد از طريق صحيح شرعى و نزد قضات عادل اين کار انجام گيرد; ولى نتيجه شورش هاى حساب نشده، هر چه باشد، شبيه حرکت هاى دورانِ جاهليّت است و با جمله «ان لهؤلاء القوم مادّة» همان حقيقتى را که در عبارات گذشته ذکر شد، بيان مى فرمايد که اين گروه، تنها نيستند; بردگان، اعراب بيابانى و جمعى از سياست بازان حرفه اى که در انتظار رسيدن مقاماتى اند آن ها را تقويت مى کنند; بنابراين درگير شدن با آن ها مصلحت نيست.
و از آن مهم تر اين که معاويه، هنگامى که به قدرت رسيد و سال ها از اين ماجرا گذشته بود و اساساً تمام قدرت خود را به بهانه خونخواهى عثمان به چنگ آورده بود، جرأت نکرد قاتلان عثمان را محاکمه کند و گروهى را که در قتل او شرکت داشتند شناسايى نمايد ; بلکه هنگامى که معاويه (بعد از شهادت على(عليه السلام) و تسلّط بر اوضاع) وارد مدينه شد به خانه عثمان رفت. دختر عثمان که عايشه نام داشت فرياد کشيد و گريه کرد و صدا زد: پدرجان! کجايى؟ (و منظورش انتقام خون عثمان از قاتلان بود) معاويه گفت: دختر برادرم! مردم تسليم ما شدند و ما هم به آن ها امان داديم. ما نوعى بردبارى ـ که زير آن خشم نهفته است ـ در برابر آن ها اظهار داشتيم. آنان هم تسليمى ـ که زير آن کينه نهفته است ـ اظهار داشتند و هر يک شمشير خود را همراه دارند; اگر ما پيمان آن ها را بشکنيم، آن ها نيز پيمان ما را خواهند شکست و نمى دانيم پايانش به نفع ماست يا زيان ما! (بهتر اين است که سکوت کنيم و خلافت ما متزلزل نشود) تو دختر عموى خليفه باشى بهتر از اين است که يک زن عادى باشى!(11) (اشاره به اين که وقتى خلافت من بر باد رود، تو هم يک فرد عادى بيش نخواهى بود).
2 ـ ايراد عمده کار شورشيان:
بى شک، شورشى که بر ضدّ عثمان به پا شد، بسيار ريشه دار بود; زيرا طرفداران عثمان و بستگان و ياران او ـ در ميان مردم مدينه کم نبودند ـ نتوانستند در برابر آن بايستند و گروه مهاجران و انصار، غالباً تماشاچى اين صحنه بودند. دليل آن هم روشن است; زيرا کمتر کسى بود که از حکومت عثمان، دل خوشى داشته باشد; جز همان گروه خويشاوندان و اطرافيان او که بر مقامات و بيت المال چنگ انداخته بودند و به يغما مى بردند.
هر محقّق بى طرفى کارهاى دوران خلافت عثمان را غير قابل توجيه مى داند; به همين دليل، شايسته بود قبل از آنى که شورشى از قشرهاى پايين برخيزد، بزرگان صحابه از مهاجرين و انصار، او را به محاکمه دعوت مى کردند تا کار به دست توده مردم نيفتد.
بنابراين، ايراد عمده کار شورشيان اين است که خارج از محور قوانين قضايى اسلام، به طور خودسرانه عمل کردند و همان گونه که گفتيم مى بايست محاکمه به دست بزرگان صحابه انجام مى شد و اگر اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه يادشده مى فرمايد: «اگر اوضاع آرام شود، من متخلّفان را کيفر خواهم داد» به جهت همين موضوع است; همان گونه که آن حضرت در مدّت محاصره عثمان، براى خاموش کردن اين آتش، تلاش و کوشش فراوانى کرد و فرزندانش حسن و حسين را براى اين کار فرستاد. بنابراين، جوابى که حضرت در اين خطبه بيان فرموده، حساب شده و هماهنگ با قوانين قضايى اسلام است.(12)
📚پی نوشت:1.«مجلبون» از ماده «جلب» (بر وزن جنگ) در اصل به معناى سوق دادن و به پيش راندن است و به افرادى که به آسانى تغيير موضع مى دهند. «جلب» (بر وزن غضب) مى گويند «جلب» و «اجلاب» به معناى جمع کردن و گردآورى نمودن آمده است و «مجلبون» در اين جا اشاره به شورشيانى است که مردم را براى مخالفت با عثمان جمع کرده بودند.
2. منهاج البراعه، جلد 10، صفحه 102. اين حديث را مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 31 بحارالانوار، صفحه 503 نقل کرده است.
3. «يسومونکم» از ماده «سوم» (بر وزن قوم) به معناى جستجو کردن و دنبال چيزى رفتن و نيز به معناى تحميل کردن کارى بر ديگران آمده است.
4. «يهدأ» از ماده «هُدوء» به معناى آرام گرفتن است.
5. «مسمحة» ازماده «سماح» و «سماحة» به معناى سهولت و آسانى و گاه به معناى سخاوت و بخشش و يا موافقت کردن است و در اين جا به معناى اوّل به کار رفته است.
6. «تضعضع» از ماده «ضَعْضَعَة» به معناى کوبيدن و ويران کردن و ناتوان نمودن است.
7. «مُنّة» به معناى قوت است.
8. پيام امام اميرمؤمنان، جلد 1، صفحه 435.
9. «کىّ» (بر وزن حىّ) به معناى داغ کردن و سوزاندن بدن انسان يا حيوانى به وسيله آهن داغ و مانند آن است.
10. مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار مى فرمايد: «در بيش تر نسخه ها «آخر الداء الکىّ» نقل شده ; به اين معنا که پايان دردهاى سخت، داغ کردن و سوزاندن است) ولى اين معنا بسيار بعيد به نظر مى رسد (بحارالانوار، جلد 31، صفحه 503).
11. عقد الفريد، جلد 5، صفحه 113.