🌱🌾🍃🌷🌿🥀🕊
🌷🍃🌾
🥀🌿
🌱
🌴#ترجمه_و_شرح خطبه 7 نهج البلاغه؛ پیروان شیطان
🌟و من خطبة له (علیه السلام) يذمّ فيها أتباع الشيطان:
اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً، فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ، فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِه.
✨شناخت پيروان شيطان:
💫ترجمه:منحرفان، شيطان را معيار كار خود گرفتند، و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دل هاى آنان تخم گذارد، و جوجه هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم هاى آنان مى نگريست و با زبان هاى آنان سخن مى گفت. پس با يارى آنها بر مركب گمراهى سوار شد و كردارهاى زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد، مانند رفتار كسى كه نشان مى داد در حكومت شيطان شريك است و با زبان شيطان، سخن باطل مى گويد.
📕پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 1، ص: 467-459
و من خطبة له عليه السّلام يذمّ فيها اتباع الشّيطان:
خطبه اى از آن حضرت كه در آن پيروان شيطان را مذمّت مى كند:
😈پيروان شيطان!
✅اين «خطبه» در عين فشردگى و کوتاهى، ترسيم دقيقى از پيروان «شيطان» و چگونگى نفوذ او در آنها و سپس آثار و پيامدهاى مرگبار آن را نشان مى دهد و توضيح مى دهد از چه راه «شيطان» وارد وجود انسانها مى شود و غافلان را در دام خويش گرفتار مى سازد; سپس چگونه آنها را در هر مسيرى که مى خواهد به کار مى گيرد; و در حقيقت هشدارى است به همه رهروان حق که بايد دقيقاً مراقب نفوذ تدريجى «شيطان» در وجودشان باشند و هنگامى که کمترين آثار اين نفوذ آشکار شد به مبارزه برخيزند.
گرچه اين خطبه از کسانى سخن مى گويد که مانند «طلحه» و «زبير» يا «معاويه» و لشکريان «شام» يا «خوارج نهروان» در گذشته در دام شيطان گرفتار شدند، ولى واضح است که منحصر به آنها نيست; بلکه يک بيان کلّى براى همه کسانى است که طعمه شيطان مى شوند.
#ادامه_دارد #قسمت_یک
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌱🍃🌾🍁🌷🥀🍂
🌷🍁🌱
🥀🍂
🌾
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح نامه 11 نهج البلاغه: آموزش فنون جنگی
✅آرايش صحيح لشکر:
💠امام(عليه السلام) در اين نامه و دستورالعمل، هفت فرمان مهمّ جنگى را براى آرايش صحيح لشکر و پيروزى بر دشمن بيان فرموده که دقت نظر آن حضرت را در مسائل مربوط به فرماندهى لشکر نشان مى دهد.
نخست مى فرمايد: «هنگامى که به دشمن رسيديد يا او به سراغ شما آمد، لشکرگاه خود را در جلوى تپه ها يا دامنه کوه ها يا کنار نهرها قرار دهيد تا سبب حفاظت و ايمنى شما گردد و بهتر بتوانيد از پيش رو به دفاع بپردازيد»; (فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوّ أَوْ نَزَلَ بِکُمْ فَلْيَکُنْ مُعَسْکَرُکُمْ فِي قُبُلِ الاَْشْرَافِ(2)، أَوْ سِفَاحِ(3) الْجِبَالِ، أَوْ أَثْنَاءِ(4) الاَْنْهَارِ، کَيْمَا يَکُونَ لَکُمْ رِدْءاً(5)، وَ دُونَکُمْ مَرَدّاً(6)).
🔹امام(عليه السلام) هدف از اين دستور را بيان فرموده، زيرا هنگامى که لشکر در کنار بلندى ها يا دامنه کوه يا کنار نهر باشد، اين احتمال که دشمن لشکر را دور بزند و از عقب حمله کند و يا لشکر را به محاصره در آورد بسيار ضعيف خواهد بود.
🔸امام(عليه السلام) در بيان دليل اين دستور به دو نکته اشاره مى کند; نخست اينکه اين گونه موضع گيرى به شما کمک مى کند و ديگر اينکه مانع حمله دشمن است. مفهوم جمله دوم روشن است، زيرا دشمن در چنين شرايطى نمى تواند از پشت سر حمله کند و مفهوم جمله اوّل ممکن است اين باشد که اگر لشکرگاه در دامنه شيب دارى باشد، حرکت به سوى دشمن آسان تراست وحرکت دشمن به سوى لشکر اسلام سخت تر، البتّه اين سخن تنها در مورد دامنه کوه ها و تپه ها صادق است.
اين احتمال نيز در معناى «مردّ» وجود دارد که منظور از «مردّ» محل بازگشت بوده باشد يعنى هرگاه گروهى از شما بخواهند ساعتى عقب نشينى کرده و استراحت کنند و آماده حمله مجدّد شوند، دامنه کوه ها و مانند آن محل بازگشت خوبى براى آنان خواهد بود.
اين نکته را نيز نبايد از نظر دور داشت که اتخاذ چنين موضعى فايده سومى نيز دارد و آن اينکه افراد بزدل و ترسو از لشکر خودى کمتر مى توانند فرار کنند، زيرا پشت سرمانعى وجود دارد.
🍃سپس امام(عليه السلام) به دستور دوم اشاره کرده مى فرمايد: «و بايد همواره پيکار شما با دشمن از يک سو يا دو سو باشد (نه بيشتر، زيرا تعدّد جهات باعث تجزيه لشکر و تشتّت قوا و آسيب پذيرى آن مى شود)»; (وَلْتَکُنْ مُقَاتَلَتُکُمْ مِنْ وَجْه وَاحِد أَوِ اثْنَيْنِ).
🌱به همين دليل يکى از دام هاى دشمنان در گذشته و امروز اين بوده که براى در هم شکستن مخالفين خود جبهه هاى متعدّدى در جنگ هاى نظامى يا سياسى بگشايند تا نيروى مخالف را تجزيه و متشتّت کنند. ممکن است منظور از دو جبهه، دو جبهه مختلف مثلاً شرقى و غربى نباشد، بلکه دو جبهه باشد که به اصطلاح امروز به صورت دايره و گاز انبرى پيش مى رود و نتيجه اش ممکن است به محاصره کامل دشمن بينجامد.
آن گاه در سومين دستور مى فرمايد: «مراقبان و ديدبان هايى بر قلّه کوه ها و روى تپه ها و بلندى ها قرار دهيد مبادا دشمن از جايى که محل خطر يا مورد اطمينان شماست ناگهان به شما حمله کند»; (وَاجْعَلُوا لَکُمْ رُقَبَاءَ فِي صَيَاصِي(7) الْجِبَالِ، وَمَنَاکِبِ(8) الْهِضَابِ، لِئَلاَّ يَأْتِيَکُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَکَانِ مَخَافَة أَوْ أَمْن).
🔷امام(عليه السلام) در اين دستور دو نقطه حساس را مورد توجّه قرار داده است; يکى قلّه کوه ها و ديگر فراز تپه ها و بلندى ها، چرا که اشراف بر تمام اطراف دارند و قرار دادن ديده بان در آنجا جلوى حمله هاى غافلگيرانه را مى گيرد.
🔸تعبير به «مَکَانِ مَخَافَة أَوْ أَمْن» ناظر به اين است که حمله غافلگيرانه دشمن ممکن است از محلى باشد که انتظار آن نمى رود يا محلى که انتظار آن مى رود، بنابراين بايد ديده بان ها تمام اين نقاط را زير نظر داشته باشند.
📚2 . «اشراف» جمع «شرف» بر وزن «هدف» به معناى مکان مرتفع است و تعبير به «قبل الاشراف» يعنى در جلوى بلندى ها.
3 . «سفاح» در اصل به معناى ريزش آب است سپس به دامنه کوه «سفاح» گفته شده، زيرا آب از آن فرو مى ريزد اين واژه به عنوان کنايه در مورد زنا نيز بکار رفته است.
4 . «اثناء» جمع «ثنى» بر وزن «صنف» به معناى پيچ و خم است اين واژه «اثناء» نيز به معناى وسط چيزى به کار مى رود.
5 . «ردء» به معناى يار و ياور است.
6 . «مردّ» گاه به معناى مانع و گاه به معناى محل بازگشت به کار مى رود و در جمله بالا ـ همان گونه که گفتيم ـ هر دو معنا قابل قبول است.
#ادامه_دارد #قسمت_دوم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌱🍃🌾🍁🌷🥀🍂
🌷🍁🌱
🥀🍂
🌾
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح نامه 11 نهج البلاغه: آموزش فنون جنگی
✅در چهارمين دستور اشاره به يکى از تقسيمات مهم لشکر کرده مى فرمايد: «و بدانيد مقدمه لشکر چشم هاى لشکرند، و چشم هاى مقدّمه، پيشگامان و نيروى اطلاعاتى لشکرند»; (وَاعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَةَ الْقَوْمِ عُيُونُهُمْ، وَعُيُونَ الْمُقَدِّمَةِ طَلاَئِعُهُمْ).
🔹در گذشته چنين معمول بود که هرگز انبوه لشکر همه با هم حرکت نمى کردند بلکه گروهى از زبده ها را به عنوان مقدمه به فاصله اى جلوتر مى فرستادند و در ميان اين گروه افراد زبده ترى بودند که پيشاهنگان و طلايه داران بودند که در واقع به عنوان نيروهاى اطلاعاتى زبردست لشکر عمل مى کردند و به محض آگاهى از وضع دشمن، فرمانده اصلى لشکر را با خبر مى ساختند تا بتوانند موضع گيرى صحيحى داشته باشند.
در دستور پنجم آنها را به شدت از تفرقه برحذر مى دارد مى فرمايد: «از پراکندگى و تفرقه سخت بپرهيزيد، بنابراين هنگامى که توقف کرديد و پياده شديد، همه با هم پياده شويد و هرگاه کوچ کرديد همه با هم کوچ کنيد»; (وَإِيَّاکُمْ وَالتَّفَرُّقَ: فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً، وَإِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً).
با توجّه به اينکه امام(عليه السلام) اين دستورات را به «زياد بن نضر حارثى» و «شريح بن هانى» که سرکرده مقدمه لشکر بودند بيان مى کند منظور اين است که مقدمه لشکر به صورت پراکنده عمل نکنند و همه با هم باشند تا ضعف و فتور به آنها دست ندهد.
💠حضرت در ششمين دستور شيوه آسايش شبانه لشکر را بيان کرده و مى فرمايد: «و هنگامى که پرده هاى تاريکى شب شما را پوشاند، نيزه داران را با نيزه به صورت دايره اى در اطراف لشکر قرار دهيد (و لشکر در وسط آن استراحت کند)»; (وَإِذَا غَشِيَکُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ کِفَّةً(9)).
اين همان چيزى است که در دنياى امروز نيز چه در ميدان جنگ و چه در غير آن افرادى را مى گمارند که به اصطلاح کشيک دهند و از لشکر يا اماکن حساس در داخل شهرها و پادگان ها مراقبت به عمل آورند و به محض اينکه احساس خطرى کنند، زنگ هاى بيدار باش را به صدا در بياورند و امروز به عنوان نيروى حفاظت از آن ياد مى شود.
در هفتمين و آخرين دستور به بدنه لشکر نيز توصيه مى کند که هنگام استراحت شبانه به سراغ خواب عميق نروند همانند کسانى که آسوده در خانه هايشان در بستر مى خوابند. مى فرمايد: «ولى خوابتان بايد بسيار سبک و کوتاه باشد همچون شخصى که آب را جرعه جرعه مى نوشد و يا مضمضه مى کند»; (وَلاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً).
✅درست شبيه کسى که در انتظار مسافر يا ميهمان يا فرد عزيز ديگرى است که شب وارد مى شود اندکى مى خوابد و بيدار مى شود سپس مى خوابد و باز بيدار مى شود. لشکر اسلام نيز در مقابل دشمن بايد اين گونه استراحت کنند مبادا دشمن با شبيخون ضايعات فراوانى به بار آورد. اين معنا تشبيه به جرعه جرعه نوشيدن يا مضمضه آب در دهان است.
📚7 . «صياصى» جمع «صيصية» يا «صيصه» در اصل به معناى شانه اى است که بافنده تار و پود پارچه خود را با آن نظم مى بخشد و يا شاخکى که در پاى بعضى از پرندگان است سپس به قلعه هاى محکم که بر فراز کوه ها ساخته مى شود و نيز به قله کوه ها اطلاق شده است و در عبارت بالا معناى اخير اراده شده است.
8 . «مناکب» جمع «منکب» بر وزن «مغرب» به معناى شانه و دوش است و با توجّه به اينکه هضاب جمع هضبة (بر وزن حمزة) به معناى کوه هاى پهن نسبتا مسطح است، «مناکب هضاب» به معناى قسمت هاى بالاى اينگونه کوه هاست که شانه کوه محسوب مى شود.
9 . «کفة» جمع «کفاف» به معناى شىء مدوّر است و کفّه ترازو را به همين مناسبت کفّه مى گويند که به صورت دايره است..
#قسمت_سوم_پایان_نامه_11_نهج_البلاغه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍