🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌱🥀🍂
🌷🍁
🌱
🌴#ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
🌟و كان يقول (علیه السلام) لأصحابه عند الحَرب:
لَا تَشْتَدَّنَّ عَلَيْكُمْ فَرَّةٌ بَعْدَهَا كَرَّةٌ وَ لَا جَوْلَةٌ بَعْدَهَا حَمْلَةٌ، وَ أَعْطُوا السُّيُوفَ حُقُوقَهَا وَ [وَطِّنُوا] وَطِّئُوا لِلْجُنُوبِ مَصَارِعَهَا، وَ اذْمُرُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الطَّعْنِ الدَّعْسِيِّ وَ الضَّرْبِ الطِّلَحْفِيِّ، وَ أَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ. [وَ] فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه✨
📕ترجمه:(دستور العمل امام به هنگام آغاز جنگ در سال 37 هجرى در ميدان صفّين).
📌آموزش تاكتيك هاى نظامى:
💢عقب نشينى هايى كه مقدّمه هجوم ديگرى است، و ايستادنى كه حمله در پى دارد نگرانتان نسازد، حق شمشيرها را اداء كنيد، و پشت دشمن را به خاك بماليد، و براى فرو كردن نيزه ها، و محكم ترين ضربه هاى شمشير، خود را آماده كنيد، صداى خود را در سينه ها نگهداريد كه در زدودن سستى نقش بسزايى دارد.
به خدايى كه دانه را شكافت، و پديده ها را آفريد، آنها اسلام را نپذيرفتند، بلكه به ظاهر تسليم شدند، و كفر خود را پنهان داشتند و آنگاه كه ياورانى يافتند آن را آشكار ساختند.
📖شرح پیام امیرالمؤمنین علیه السلام:از سخنان امام(عليه السلام) است که به هنگام جنگ به يارانش توصيه مى فرمود.(1)
📜نامه در یک نگاه:
📜این نامه ـ یا صحیح تر این کلام ـ از سخنان امام(علیه السلام) است که در میدان جنگ به عنوان تعلیم فنون و رموز نبرد با دشمن براى یارانش بیان مى فرمود. در وصایا و سفارش هایى که گذشت، آداب حرکت به سوى میدان جنگ و چگونگى موضع گیرى در مقابل دشمن بیان شده بود. امام(علیه السلام) در این کلام فنون جنگ را به یارانش مى آموزد و در بخش آخر این کلام در واقع به سؤالى که بعضى از یارانش صریحاً مطرح مى کردند یا در دل داشتند پاسخ مى گوید که اگر ما با معاویه و یاران و انصارش مى جنگیم، جنگ با مسلمانان محسوب نمى شود. اگر بنى امیّه و در رأس آنها ابوسفیان اظهار اسلام کردند در واقع تظاهرى به اسلام بیش نبود، لذا هنگامى که اعوان و یارانى براى اظهار کفر یافتند آن را ظاهر ساختند.
📚1 . سند نامه: اين سخن در حقيقت بخشى از کلامى است که امام(عليه السلام) به يارانش در روزى از ايّام صفين بيان فرمود و از کلام ابن ابى الحديد چنين استفاده مى شود که اين کلام، ادامه خطبه 62 (طبق شماره بندى نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 64) است. به هر حال از جمله کسانى که قبل از سيّد رضى بخشى از آن را نقل کرده اند مرحوم کلينى در کتاب کافى در کتاب الجهاد است که چند جمله اى از آن را آورده و نصر بن مزاحم نيز در کتاب صفين خود قسمتى از آن را ذکر کرده است. شگفت آنکه در کتاب تمام نهج البلاغه نيز تنها بخشى از اين کلام آمده است (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 232).
#ادامه_دارد ......... #قسمت_یکم_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌱🥀🍂
🌷🍁
🌱
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
📜تقويت عزم و اراده لشکر:
🔶امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمغز و پرمحتواى خود شش دستور مهم جنگى را در عباراتى کوتاه بيان مى کند. در دستور اوّل و دوم چنين مى فرمايد: «از فرار و عقب نشينى هايى که پس از آن، حمله تازه اى به دشمن است نگران نباشيد و همچنين از جولانى که بعد از آن حمله صورت مى گيرد ناراحت نشويد»; (لاَ تَشْتَدَّنَّ عَلَيْکُمْ فَرَّةٌ(21) بَعْدَهَا کَرَّةٌ(3)، وَلاَ جَوْلَةٌ(4) بَعْدَهَا حَمْلَةٌ).
🔷منظور از جمله اوّل اين است که گاه شرايط ايجاب مى کند که جنگجويان به طور موقّت فرار کنند تا دشمن به دنبال آنها بشتابد، ناگهان برگردند و او را غافلگير ساخته با حمله اى شديد در هم بشکنند. در واقع نوعى عقب نشينىِ تاکتيکى است که در جنگ ها معمول است و گاه مخالفت با آن براى لشکر گران تمام مى شود، لذا 🔰امام(عليه السلام) مى فرمايد: از چنين فرار و عقب نشينى نگران نباشيد. در جمله دوم اشاره به جولان به اين سمت و آن سمت قبل از حمله است، زيرا گاه مى شود که سرباز شجاع براى حمله به دشمن محل خود را در ميدان تغيير مى دهد و جابه جا مى کند تا نقطه اى را که از آن نقطه بهتر مى تواند حمله کند به دست آورد و يا دشمن را خسته کند; بنابراين نه فرارى که بعد از آن، حمله مجدّدى است ايرادى دارد و نه جولانهايى که بعد از آن حملات شروع مى شود.
✳️به تعبير ديگر بعضى از افراد مغرور تصوّر مى کنند که فرار به هر صورت که باشد ننگ است و همچنين معطل کردن دشمن در ميدان با جولان هاى مکرّر; درحالى که هيچ يک عيب نيست، بلکه نوعى روش مبارزه و در بسيارى از موارد عامل پيروزى است.
❇️آن گاه در سومين و چهارمين دستور مى فرمايد: «حق شمشيرها را ادا کنيد و جاى درغلطيدن دشمن را مهيا سازيد»; (وَأَعْطُوا السُّيُوفَ حُقُوقَهَا، وَوَطِّئُوا لِلْجُنُوبِ مَصَارِعَهَا(5)).
💢شمشير مهم ترين ابزار مبارزه و جنگ در آن زمان بود. هنگامى که شمشيرزن در برابر دشمن قرار مى گيرد بايد از اين وسيله جنگى حدّاکثر استفاده را بنمايد و اداى حقش همين است.
✅جمله «وَطِّئُوا لِلْجُنُوبِ ...» اشاره به اين است که ضربات خود را چنان محکم بر دشمن وارد سازيد که با همان ضربات نخستين بر خاک بيفتد; گويى جايگاهشان را از پيش براى فرو غلطيدن و به خاک افتادن فراهم ساخته ايد.
📚2 . «فرة» به معناى يک بار فرار کردن است.
3 . «کرّة» به معناى يک بار بازگشت و حمله بر دشمن است و على(عليه السلام) را از اين رو کرّار گفته اند که پيوسته به دشمن باز مى گشت و حمله خود را تکرار مى کرد.
4 . «جولة» به معناى جولان دادن و به اين طرف و آن طرف حرکت کردن است. (اين واژه هم معناى مصدرى دارد و هم اسم مصدرى). بعضى نيز «جوله» را به معناى فرار کوتاه مدت ذکر کرده اند; ولى با توجّه به کلام امير مؤمنان(عليه السلام) در بالا اين معنا بعيد به نظر مى رسد.
5 . «مصارع» جمع «مصرع» به معناى محلى است که کسى بر زمين مى افتد.
#ادامه_دارد ......... #قسمت_دوم_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
📜تقويت عزم و اراده لشکر:
🌹حضرت در پنجمين و ششمين دستور که در واقع ادامه همان بحث ضربات کارى بر دشمن است مى فرمايد: ❇️«خود را براى زدن سخت ترين نيزه و شديدترين ضربه شمشير بر پيکر دشمن به هيجان در آوريد»; (وَاذْمُرُوا(6) أَنْفُسَکُمْ عَلَى الطَّعْنِ(7) الدَّعْسِيِّ(8)، وَالضَّرْبِ الطِّلَحْفِيِّ(9)).
✅در واقع امام(عليه السلام) جنگجويان را به استفاده کردن از تمام وسائل جنگى آن زمان ترغيب مى کند آن هم استفاده اى در حد اعلى; نيزه را چنان بر پيکر دشمن وارد کنند که در اندامش فرو رود و او را به خاک افکند و شمشير را چنان بر بدن او وارد سازند که او را به خاک افکند و براى انجام اين کار بايد خود را تهييج کنند و هيجان لازم را در درون خويش به يارى خدا به وجود آورند، زيرا پيروزى از آن گروهى است که سخت تر مى جنگند و سلاح خود را بر پيکر دشمن محکم تر مى کوبد.
✳️در هفتمين و آخرين دستور مى فرمايد: «صداها را خاموش کنيد که در بيرون راندن سستى بسيار مؤثر است»; (وَأَمِيتُوا الاَْصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ).
آنها که در جنگ داد و فرياد مى کنند از يک سو ممکن است نشانه ترس و وحشت در نظر دشمن باشد و سبب شود که روحيّه دشمن بالا رود و از سوى ديگر به همان اندازه که نيروى جسمى و فکرى صرف در فريادها مى شود از نيروى مبارزه با دشمن مى کاهد به همين دليل امام(عليه السلام) دستور مى دهد که نيروى خود را صرف داد و فرياد نکنند و توجّه خود را به طور کامل معطوف به مبارزه با دشمن نمايند.
🔶البتّه اين کار منافات با تکبيرهايى که به هنگام پيروزى گفته مى شود ندارد حتى آن تکبيرها هم بايد محدود و حساب شده باشد و زياده روى در آن بر خلاف اين دستور است.
به همين دليل در داستان جنگ بدر مى خوانيم: هنگامى که مشرکان چشمشان به لشکر پيغمبر اسلام افتاد که با تعداد کم در مقابل آنها حاضر شده بودند تصور کردند که گروهى از مسلمانان در پشت تل ها کمين کرده اند تا در فرصت مناسب بيرون آيند و حمله کنند، لذا عمر بن وهب را با جماعتى براى تحقيق درباره اين مطلب در اطراف ميدان فرستادند. عمر بن وهب گرداگرد لشکر اسلام را جستجو کرد سپس بازگشت و به سران مشرکان گفت: آنها هيچ کمين و مددکارى غير خودشان ندارند; ولى من گمان مى کنم شترهاى بارکش يثرب مرگ را براى شما با خود به ارمغان آورده اند. سپس افزود: «أَمَا تَرَوْنَهُمْ خُرْسٌ لاَ يَتَکَلَّمُونَ يَتَلَمَّظُونَ تَلَمُّظَ الاَْفَاعِي مَا لَهُمْ مَلْجَأٌ إِلاَّ سُيُوفَهُمْ وَمَا أَرَاهُمْ يُوَلُّونَ حَتَّى يُقْتَلُوا وَلاَ يُقْتَلُونَ حَتَّى يَقْتُلُوا بِعَدَدِهِمْ فَارْتَئُوا رَأْيَکُم; آيا نمى بينيد آنها خاموشند و سخن نمى گويند گويى زبان خود را همچون زبان مار افعى در اطراف دهان مى گردانند آنها هيچ پناهگاهى جز شمشيرهايشان ندارند و هرگز فرار نخواهند کرد تا کشته شوند و کشته نمى شوند تا از ما به تعداد خودشان به قتل برسانند مطلب چنين است حال هر تصميمى مى خواهيد بگيريد».(10)
📚6 . «اذمُرُوا» امر است از ريشه «ذمر» بر وزن «امر» به معناى تهييج کردن و برانگيختن است.
7 . «الطَعْن» به معناى فرو کردن نيزه در بدن دشمن است. اين واژه به صورت کنايى به معناى عيب جويى نيز به کار مى رود.
8 . «دعسىّ» از ريشه «دعس» بر وزن «درس» به معناى پرکردن و گاه به معناى اثر گذاشتن آمده است. اين واژه در جايى که نيزه اى بر بدن دشمن فرو کنند و گويى جوف او را پر مى کند و بر بدن او اثر مى گذارد به کار رفته است.
9 . «طلحف» به معناى شديد است.
10 . بحارالانوار، ج 19، ص 252.
#ادامه_دارد ......... #قسمت_سوم_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
📜نکته ها:
1. شواهد زنده اى از اعتقادات واقعى بنى اميّه:
در آخرين جمله گفتار بالا، امام(عليه السلام) تصريح مى کند که مخالفانش (معاويه و يارانش) هرگز اسلام را با دل و جان نپذيرفته بودند، بلکه به حکم اجبار به آن تن در دادند و هنگامى که يارانى پيدا کردند کفر درون را آشکار ساختند.
🔸ممکن است اين سخن بر بعضى از ناآگاهان از برادران اهل سنّت گران آيد، ولى مطالعه کتب صحاح و ساير منابع معروف اهل سنّت نشان مى دهد که واقعيتى آشکار است; ما در اينجا بخشى از رواياتى را که در منابع معروف آنان آمده درباره عقايد و اعمال معاويه بيان مى کنيم بى آنکه چيزى بر آن بيافزاييم و داورى را بر عهده خوانندگان مى گذاريم.
1. در صحيح مسلم آمده است که عبد الرحمان بن عبد رب الکعبه مى گويد: وارد مسجد الحرام شدم ديدم عبدالله بن عمرو عاص در سايه کعبه نشسته و مردم گرد او جمع شده اند به او گفتم: پسر عمويت معاويه دستور مى دهد که ما اموالمان را در ميان خود به باطل بخوريم و مسلمانان را به قتل برسانيم در حالى که خداوند مى فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَيْنَکُمْ بِالْباطِلِ...) و مى فرمايد: (وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُم...)(12) عبدالله ساکت شد سپس گفت: در اطاعت خدا از او اطاعت کن و در معصيت خدا با او مخالفت نما.(13)
2. در تاريخ طبرى آمده است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) ابوسفيان را مشاهده کرد که سوار بر الاغى مى آيد، معاويه افسار آن را به دست دارد و يزيد (برادر معاويه) از پشت سر آن را مى راند (و در روايتى عتبة برادر معاويه زمام آن را در دست داشت و معاويه از پشت سر آن را مى راند) رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آنها را ديد و فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْقائِدَ وَالرّاکِبَ وَالسَّائِقَ; خدا لعنت کند سوار و زمام دار و کسى که آن را از پشت سر مى راند».(14)
3. نيز در تاريخ طبرى آمده است که روزى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) اشاره به نقطه اى از اطراف خود کرد و فرمود: از اين سو مردى از امّت من مى آيد که بر غير دين من محشور خواهد شد. ناگهان معاويه پيدا شد.(15)
📚13 . صحيح مسلم، ج 6، ص 18.
14 . تاريخ طبرى، ج 8، ص 185، چاپ مؤسسه اعلمى، بيروت.
#ادامه_دارد ......... #قسمت_چهارم_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
📜نکته ها:
4. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه از کتاب اخبار الملوک چنين نقل مى کند: روزى معاويه شنيد مؤذن مى گويد: «أشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اللهُ» معاويه سه بار آن را تکرار کرد; ولى هنگامى که مؤذن گفت: «أشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» معاويه گفت: عجب اى فرزند عبدالله (منظورش پيغمبر اسلام بود) تو همت بلندى داشتى راضى نشدى جز اينکه اسم خودت را در کنار اسم خدا قرار دهى و شهادت به نبوّت را تکرار نکرد.(16)
5. احمد بن حنبل در کتاب مسند خود از عبدالله بن بريده نقل مى کند که مى گويد: من و پدرم وارد بر معاويه شديم ما را بر فرشى (که در کنار او بود) نشاند سپس غذايى آوردند و خورديم. سپس شراب آوردند معاويه از آن نوشيد و به دست پدرم داد، پدرم گفت: از آن روزى که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن را حرام کرده هرگز از آن ننوشيده ام.(17)
6. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى گويد: «قَدْ طَعَنَ کَثيرٌ مِنْ أصْحابِنا فى دينِ مُعاوِيَةَ وَلَمْ يَقْتَصِرُوا عَلى تَفْسيقِهِ وَقالُوا عَنْهُ: إنّه کانَ مُلْحِداً لا يَعْتَقِدُ النُّبُوَّةَ وَنَقَلُوا عَنْهُ فى فَلَتاتِ کَلامِهِ وَسَقَطاتِ ألْفاظِهِ ما يَدُلُّ عَلى ذلِکَ; اصحاب ما (منظور ابن ابى الحديد گروه معتزله از اهل سنّت است) معاويه را فقط فاسق نمى دانند، بلکه اعتقادات او را نيز مخدوش مى شمارند و گفته اند او ملحد بود و اعتقادى به نبوّت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نداشت و سخنانى را که گاه از زبان او مى پريد و دلالت بر اين معنا داشت نقل کرده اند».(18)
7. مشکلات ايمان و عمل معاويه به اندازه اى بود که حسن بصرى مطابق آنچه ابن عبد ربه در عقد الفريد آورده است مى گويد: به خدا سوگند اگر عمرو بن عاص با معاويه بيعت نکرده بود امر حکومت براى او استقرار نمى يافت. معاويه به عمرو گفت: با من بيعت کن عمرو گفت: براى چه؟ براى آخرت؟ و الله آخرتى با تو نيست يا براى دنيا؟ به خدا سوگند دنيا نيز با تو نخواهد بود مگر اينکه من با تو شرکت کنم! معاويه گفت: تو شريک من در دنيا باش. عمرو گفت: بنويس براى من حکومت مصر و اطراف آن را. معاويه نوشت. سپس مى افزايد: عتبة بن ابوسفيان وارد بر معاويه شد در حالى که با عمرو بن عاص درباره مصر سخن مى گفت و عمرو به او گفت: من دينم را در مقابل حکومت مصر به تو مى فروشم عتبه گفت: اين مرد دينش را ثمن و بهاى معامله قرار داد.(19)
📚16 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 10، ص 101.
17 . مسند احمد، ج 5، ص 347.
18 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 5، ص 129.
19 . عقد الفريد، ج 5، ص 87.
#ادامه_دارد ......... #قسمت_پنجم_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
📜نکته ها:
8. ابن اثير نيز در کامل التواريخ از حسن بصرى نقل مى کند که مى گويد: چهار چيز در معاويه بود که حتى اگر تنها يکى از آنها را داشت، موجب هلاکت (اخروى) وى مى شد: نخست اينکه امر حکومت را با شمشير به دست گرفت در حالى که بقاياى صحابه و صاحبان فضيلت که از او برتر بودند وجود داشتند. دوم اينکه فرزند شراب خوارش را که لباس ابريشمين مى پوشيد و طنبور مى زد، خليفه بعد از خود کرد. سوم اينکه ادعا کرد زياد برادر من است در حالى که پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرموده بود: فرزند به پدر رسميش ملحق مى شود و نصيب فرد زناکار سنگ است. چهارم اينکه حجر بن عدى (آن مرد پاک ايمان) را به قتل رساند.(20)
9. مطابق آنچه بيهقى در کتاب محاسن و مساوى آورده است، يک نفر مرد شامى از ابن عباس سؤال کرد ناکثين (پيمان شکنانى که پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آنان خبر داده بود) چه کسانى بودند؟ ابن عباس گفت: کسانى که با على(عليه السلام) در مدينه بيعت کردند سپس بيعت خود را شکستند و در بصره در جنگ جمل مقابل او حضور پيدا کردند و منظور از «قاسطين» معاويه و اصحاب اوست و «مارقين» اشاره به اهل نهروان است.(21)
10. اين قسمت را با سخن عجيبى که در مروج الذهب مسعودى و در موفقيّات زبير بن بکار و در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد آمده است پايان مى دهيم (توجّه داشته باشيد که در ميان اين سه نفر کسى وجود دارد مانند زبير بن بکار که نه تنها تمايلى به اعتقادات شيعه نداشت بلکه با آنها مخالف بود). مطرّف فرزند مغيرة بن شعبه مى گويد: همراه پدرم بر معاويه وارد شدم پدرم کراراً به سراغ او مى رفت و با او به گفتگو مى پرداخت سپس به منزل باز مى گشت و از عقل و هوش و کياست معاويه سخن مى گفت ولى شبى از نزد او به منزل باز گشت بسيار ناراحت بود و غذا و شام نخورد من ديدم او بسيار غمگين است کمى مهلت دادم و دانستم که حادثه اى پيش آمده است، گفتم: چرا تو را امشب غمگين مى بينم؟ گفت: فرزندم من از نزد کافرترين و خبيث ترين مردم مى آيم. گفتم: چه کسى؟ گفت: من با او (معاويه) خلوت کرده بودم و به او گفتم: اى امير مؤمنان سنّى از تو گذشته اگر راه عدالت پيش گيرى و کارهاى خير انجام دهى بهتر است و اگر برادرانت از بنى هاشم را در نظر بگيرى و صله رحم بجا بياورى بسيار مناسب است، زيرا آنها امروز هيچ خطرى براى تو ندارند و اين کار سبب مى شود که نيک نامى و ثواب آن براى تو بماند.
معاويه گفت: هيهات هيهات کدام نام نيک، اخو تيم (ابوبکر که از قبيله تيم بود) به حکومت رسيد و عدالت کرد، هنگامى که از دنيا رفت فراموش شد فقط کسى مى گويد: ابوبکر چنين و چنان. سپس اخو عدى (عمر که از قبيله عدى بود) به حکومت رسيد، ده سال تلاش و کوشش کرد و هنگامى که از دنيا رفت نام او هم فراموش شد جز اينکه بعضى مى گويند عمر چنين و چنان کرد; ولى ابن ابى کبشه (لقبى که مشرکان به پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى دهند) همه روز پنج بار (بر فراز مناره ها) فرياد مى زنند: (أشْهَدُ أنَّ مُحَمّداً رَسُولُ اللهِ) با اين حال چه نام نيکى و چه عملى از من باقى مى ماند؟ اى بى پدر «لاَ وَاللهِ إِلاَّ دَفْناً دَفْنا; به خدا سوگند بايد کارى کرد که اين نام دفن شود و يا اينکه بايد کارى کرد که بنى هاشم براى هميشه دفن و فراموش شوند».(22)
📚20 . کامل التواريخ، ج 3، ص 487.
21 . المحاسن و المساوى، ص 43 چاپ بيروت (مطابق نقل شرح احقاق الحق، ج 15، ص 62).
22 . الموفقيات، ص 576، چاپ وزارت اوقاف، بغداد، سال 1392; مروج الذهب،، ج 2، ص 429، چاپ بيروت، سال 1982; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 5، ص 129.
#ادامه_دارد ......... #قسمت_پنجم_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴#ادامه #ترجمه_و_شرح_نامه_16_نهج_البلاغه: #برخورد کوبنده با دشمن📜
📜 ادامه نکته ها:
💎#فضائل مولا از زبان دشمن:
❇️فضائل امام(عليه السلام) از زبان دشمنش:
🔹با اينکه عمرو عاص صد در صد پشتيبان معاويه بود و اگر نقشه هاى شيطانى او نبود به يقين معاويه در کار خود پيروز نمى شد; ولى با اين حال از او صريح اللهجه تر بود و در موارد لزوم با صراحت از برترى فوق العاده على(عليه السلام) نسبت به او و همچنين از لشکر شجاع آن حضرت سخن مى گفت.
نصر بن مزاحم در کتاب صفين خود اشعار عجيبى از عمرو عاص نقل مى کند که معاويه را در آن شديداً تحقير مى کند از جمله درباره لشکريان على(عليه السلام) چنين مى گويد:
🌟فإِنْ وَرَدَتْ فَأَوَّلُهَا وُرُوداً *** فَإِنْ سَدَّتْ فَلَيْسَ بِذِي صُدُود✨
🍃«هرگاه سواران لشکر على(عليه السلام) وارد معرکه شوند، پيشگامند و اگر جلو لشکر دشمن خود را بگيرند، کسى قادر بر جلوگيرى از آنها نيست».
سپس مى افزايد:
وَمَا هِيَ مِنْ أَبِي حَسَن بِنُکْر *** وَلا هُوَ مِنْ مَسَائِکَ بِالْبَعِيدِ
🌸«فضايل على(عليه السلام) ناشناخته نيست و نقطه ضعف هاى تو دور از نظر نيست».
آن گاه به درخواست معاويه از امير مؤمنان على(عليه السلام) نسبت به حکومت شام اشاره کرده مى گويد:
وَقُلْتَ لَهُ مُقَالَةَ مُسْتَکِين *** ضَعِيفِ الْرُکْنِ مُنْقَطِعِ الْوَرِيدِ
دَعَنَّ لى الشَّامَ حَسْبُکَ يَا ابْنَ هِنْد *** مِنَ السَّوْآةِ وَالرَّأْيِ الزَّهِيدِ
وَلَوْ أَعْطَاکَهَا مَا ازْدَدْتَ عِزّاً *** وَلا لَکَ لَو أَجابَکَ مِنْ مَزِيد
🔷«تو همچون فقير مستمند ناتوان درمانده اى از على(عليه السلام) تقاضا کردى که شام را به تو واگذارد. همان نقطه ضعف ها و تدبير نادرستت براى تو کافى است.
و اگر حکومت شام را به تو وا گذارد چيزى عزيز نخواهى شد و اگر تقاضاى تو را اجابت کند فزونى نخواهى يافت».
🔶هنگامى که اشعار عمرو بن عاص به گوش معاويه رسيد او را فرا خواند گفت: از تو تعجب مى کنم، تو فکر و تدبير مرا نکوهش مى کنى و على(عليه السلام) را بزرگ مى شمرى در حالى که(عليه السلام) على تو را رسوا ساخت. عمرو در پاسخ گفت: اما تحقير فکر و رأى تو از من صادر شد; ولى بزرگ شمردن على(عليه السلام) چيزى نيست که بر تو مخفى باشد تو از آن نسبت به من آگاه ترى با اين تفاوت که تو آن را مخفى مى دارى و من آشکار مى سازم. و اما رسوا شدن من به دست على(عليه السلام)، او کسى نيست که اگر انسانى با او ملاقات کند رسوا شود.(23)
📚الموفقيات، ص 576، چاپ وزارت اوقاف، بغداد، سال 1392; مروج الذهب،، ج 2، ص 429، چاپ بيروت، سال 1982; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 5، ص 129.
23 . صفين، ص 472.
#قسمت_ششم_پایان_نامه_16_نهج_البلاغه_ 📜
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍