📝 #چند_بیت_روضه
°|یک استخوان سالم از ارباب من نماند
هرچند باید از سر و انگشت بگذریم...🍃
°| آن چکمه پوشه حرامی کجا نشست؟
از ضربه های خنجرش از پُشت، بگذریم...🥀
°| با موی شعله ور وسطِ خیمه ی عمو...
یک کودک سه ساله و یک مشت...بگذریم...🍁
°| ارباب من غریب و خواهرش از او غریب تر!!!
هی با تنش سپر شد و هی مُشت... بگذریم...🌱
°| سرنیزه بود و رأسِ علی اصغرِ حسین!
حتی تجسّمش همه را کُشت...بگذریم...🍂
👤 شاعر : علیرضا بان پرور
♡عاشقان_حسینی♡