#دختره_رو_گروگان_گرفتن_و_باجون_عشقش_تحدیدش_میکنن😱😢
#چشمام رو بسته بودن.
هیچ جارو نمیدیدم #قلبم تند تند میزد دهنم #خشک شده بود.داشتم از #ترس میمردم.صدای در و بعد هم #صدای قدمای #محکمی که داشت میومد سمت من
_خب #خانوم خانوما الان چه حسی داری که قراره هم خودت بمیری هم #عشقت؟
حس کردم قلبم برای #لحظه ای نزد.خدای من
چی میشنیدم اون...اون داره منو #تحدید میکنه به جون کسی که این روزا شده تمام #جونم؟
با #بدبختی آب دهنم رو قورت دادم از ترس به #نفس نفس افتاده بودم.
_خ..خو..خواهش..خواهش...می..میکنم ب...به اون...کا..کاری نداشته ب..با..باش..ا..ال...نذاشت ادامه بدم و با پشت دست #محکم کوبید تو #دهنم...به #سرفه افتادم..
_زیادی داری #حرف میزنی..الا.... یهو صدای برخورد در به دیوار..سکوت بود و #سکوت نمیدونستم کی اومده داخل چند ثانیه گذشت که #سردی اسلحه رو روی #شقیقه ام حس کردم و صدای .......
#رمان_عشق_محجبه_ی_من
https://eitaa.com/joinchat/419364986Cbc5cb356c3
🔥🔥🔥🔥🔥