عاشقانه های حلال C᭄🇮🇷
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #رمان_ضحی #قسمت_نودوهفتم بعد از خوردن صبحانه و جا به جا کردن خریدها برگشت
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#رمان_ضحی
#قسمت_نودوهشتم
مثل بچه ای که دستشو می برّه میره بغل مادرش! باید احساس درد کنی
یه عبارتی در قرآن هست در دعای کمیل هم هست میفرماید ظلمتُ نفسی. من گناه کردم خودمو زدم! پس خودتو بیچاره کردی!
یا وقتایی که آدم توی چالشی که توش هست به بن بست میرسه و سختی میکشه
این لحظه ها به خدا هم سخت میگذره
ولی اگر دخالت کنه تو دیگه هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیری
کتایون گرفته گفت:
پس چکار باید بکنیم؟!
_بچه چکار میکنه این مواقع؟
خودش میره بغل مادرش
یکم خودشو لوس میکنه
مامان ببین پام خونی شده ببین لباسم پاره شده...
مامانشم نازشو میکشه باز سوار دوچرخه میکنه دوباره تمرین میکنه
تلاش میکنه اینبار دیگه زمین نخوره
و بالاخره دوچرخه سواری یاد میگیره!
هر بار که انسان یه کار خوبی میکنه چون با اختیاره تمام کائنات شاد میشن
بیشتر از همه خود خدا...
همه می ایستن تماشاش میکنن طبیعت، ذرات، فرشتگان
میگن خدایا ببین
این دیگه چه موجودیه
خودش همینجوری بلند شد رفت اینکار خوب رو کرد بخاطر تو!
بذار کلی هدیه معنوی بهش بدیم بذار جایزشو بدیم وجودش رو پر از نور کنیم!
خدا هم خیلی خوشحاله دوست داره اون بنده رو بغل کنه نوازش کنه ولی میگه نه...
صبر کنید
انقدر زود جواب ندید
نمیخوام خودش رو تکرار کنه
بذارید جلو بره
رشد کنه
بیشتر خودش رو نشون بده
باز مثل مادری که بچه ش یه کار جدید یاد گرفته مثلا یه کلمه ی جدید
خیلی خوشحاله دوست داره کلی قربون صدقه ش بره ولی بابت اون یه کلمه اگر خیلی تشویقش کنه اون بچه هی همون کلمه رو تکرار میکنه که هی تشویق بشه
میخواد بیشتر یاد بگیره پس ذوقش رو پنهان میکنه باز باهاش تمرین میکنه
برای همینه که ما گاهی توی صحنه های مختلف زندگیمون احساس تنهایی میکنیم
فکر میکنیم خدایی نیست
ولی هست فقط سکوت کرده
منتظر حرکت بعدی توئه!
البته بعضی جاها هم خودشو نشون میده
اگر خواب نباشی حتما میبینی...
خب... آیه ۲۷۰ میفرماید ببخش تا بخشیده شوی
رفتار عادلانه خدا با بشر یعنی همین
تو این صفات رو از خدا گرفتی که رشد بدی و در خودت تقویت کنی هدف رشد توئه پس اگر بخشش خدا رو میخوای همون صفت رو درخودت تقویت کن
ببینید چه معامله زیباییه!
هم موجب رشد تو و هم موجب رشد جامعه ت میشه...
ژانت_از آیه 277 من یه سوال دارم زکات پولی هست که شما به پیامبر میدید در حالی توی قرآن گفته پیامبر از شما پول نمیخواد
خب این یعنی چی؟
_میگه پیامبر مزد پیغمبری نمیخواد که نمیخواد! پول زکات که تو جیب پیغمبر نمیره!
پولیه که برای اداره جامعه اسلامی و کمک به نیازمندان استفاده میشه حتی برای رفع همین شبهه خانواده پیامبر که سادات میش و بنی هاشم حتی فقراشون هم حق ندارن از زکات دریافتی داشته باشن
برای اینکه به اونها هم به سبب خویشاوندی با پیامبر ظلم نشه و حقشون بهشون برسه یه حساب جدا براشون باز میکنه به اسم خمس
که نگن دست فامیل پیغمبر تو بیت الماله
کتایون فوری گفت: بله حساب جداگانه
اگر صدقه چیز خوبیه چرا خانواده پیامبر نمیگیرن؟
_میخواستم اینو تو آیه خمس توضیح بدم ولی حالا که گفتی همینجا میگم اولا علت حساب جداگانه رانت یا تکریم یا بخور بخور یا هر چیز دیگه نیست علتش رو گفتم فقط به خاطر اینه که خانواده پیغمبر با سهم زکات که سهم بسیار بزرگتریه ارتباط نداشته باشن تا شک و شبهه ای پیش نیاد منبع مالی و خزانه خمس در برابر زکات اصلا به حساب نمی آد!
برای درک این مسئله باید موارد تعلقات زکات و خمس رو بررسی کنیم زکات به چه چیزهایی تعلق می گیره؟
زراعت مردم
تقریباً ۷۰ درصد مردم اون زمان تولید کننده بودن و در تامین صندوق زکات سهم داشتن
اما خمس به چه چیزهایی تعلق میگیره؟
فقط یک پنجم مال بلا استفاده در طول سالیان چند درصد مردم مال بلا استفاده در طول سالیان دارن که یک پنجم سهمش رو بخوان بدن اینجا؟
تامین کنندگان صندوق خمس قشر خاصی از جامعه هستند و بسیار اندک
تازه کلی راه در رو داره پولت رو خرج کنی و خمس رو ندی ولی زکات رو باید حتماً بدی
.
.
•🖌• بہقلم: #شین_الف
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_نودوهشتم
جلو همه شوهرت رو ضایع کردی ها
به سمت راضیه چرخیدم که گفت:
چرا بهش دست ندادی؟
همه سهم اون امشب از با تو بودن همین بود که دستت رو بگیره
سر به زیر انداختم و آهسته گفتم:
آخه جلوی همه خجالت کشیدم.
راضیه گفت:
اگه به جای اون آقاجان یا داداشا می خواستن باهات دست بدن خجالت می کشیدی؟ نه.
اون بنده خدا شوهرته محرمته.
کار بدی نمی خواستین بکنین یه دست معمولی بهش می دادی خجالت نداره که.
من اگه جای اون می بودم و این طوری ضایعم می کردی دیگه نگات هم نمی کردم.
خیلی مرد بود که با لبخند ازت خداحافظی کرد.
با اعتراض گفتم:
راضیه بهم حق بده!
من خجالت می کشم!
روم نمیشه تو جمع زیر نگاه این همه مرد، زیر نگاه همه باهاش راحت باشم.
_می دونم خجالت می کشی
ولی گاهی باید عزت شوهرت رو به همه چیز مقدم کنی
سهم اون از تو امشب فقط همین بود که دستت رو بگیره که نگذاشتی
یه چیزی رو هم بدون مردها گاهی توی جمع یه حرکتی می کنن که به بقیه پُز بدن یا ثابت کنن زن شون مطیع شونه یا خاطرشون رو خیلی میخواد.
باید موقعیت سنج باشی که اگه این جور بود با رفتار دیگه ای خُردش نکنی.
با ورود آقایان به حیاط صحبت ما خاتمه یافت و به اتاق رفتیم.
مادر کادو هایم را که برای عیدی میلاد امام علی برایم آورده بودند را باز کرد.
چند قواره پارچه چادری و پارچه لباس مجلسی بود.
ربابه پرسید:
مادر شما چی هدیه دادید؟
مادر گفت:
آقاجانت عطر و انگشتر نقره خریده بود.
منم همونو با یه قواره فاستونی دادم مادرش.
_دست تون درد نکنه
الهی به دل خوش استفاده کنن.
خانباجی رو به مادر گفت:
خانم جان حسابی زحمت کشیده بودی دستت درد نکنه
ولی کاش دو جور غذا نمی پختی خیلی اسراف شد.
آدم نمی دونست کدومو بخوره.
مادر آه کشید و گفت:
خودمم عذاب وجدان گرفتم.
مثلا خواستم مثل اونا مهمون داری کنم.
دفعه اول و آخرم بود
ما رو چه به این کارا.
سر سفره خودمم از بس ناراحت بودم دو جور غذاس نتونستم غذا بخورم نون و سبزی خوردم فقط.
عذاب وجدان خودم به کنار حاجی هم حتما امشب سرم غر می زنه چرا دو جور غذا پختم.
حمیده گفت:
عیب نداره مادرجون.
شما قصد تون خیر بوده خواستین شأن اونا حفظ شه مثل خودشون مهمون داری کنید.
مادر آه کشید و رو به ریحانه گفت:
پاشو بی زحمت برو از غذاهای دست نخورده تو چند تا قابلمه بکش ببریم در خونه اقدس خانم و چند تا همسایه ته کوچه.
همه اش سر سفره می گفتم نکنه ما این قدر سفره مون پره و اونا شب با شکم خالی یا نون خالی خوابیده باشن.
ریحانه از جا برخاست و گفت:
چشم الان می کشم میدم محمد علی ببره.
مادر دو تا از النگوهایش را در آورد و به سمت ربابه گرفت و گفت:
بی زحمت اینا رو بده آقا مظفر با پولش یه گوسفند خون کنن فرداشب که وفات حضرت زینبه پخش کنن
هم عذاب وجدانم کم شه هم ان شاء الله بلا دور بشه
ربابه گفت:
نمیخواد مادر جان. دستت کن
مادر النگوها را روی چادر ربابه گذاشت و گفت:
نه مادر همون سر سفره نیت کردم گفتم به خاطر خدا این کارو بکنم.
درسته دست مون به دهان مون می رسه ولی این ولخرجیا رو نباید بکنیم وقتی می دونیم این همه آدم نادار ناچار تو همسایگی مون هست.
نادونی کردم اینم بشه تاوانش
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•