eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_صد_و_پنجاه_و_سه فاطمه توی ماشین نشست، اما اشکهاش قطع شدنی نبود، احسا
💐•• 💚 به سمت ماشین میرفت که دستی قدرتمند بازوشو گرفت. انقدر قدرت اون دست زیاد بود که تقلاش بی نتیجه مونده بود، برگشت به سمت سهیل که داشت با جدیت نگاش میکرد و گفت: ولم کن اما سهیل با خشونت کشیدتش و به سمت صخره همیشگی حرکت کرد، تلاش فاطمه بی نتیجه بود، نمی تونست از دستش فرار کنه، برای همین بی میل به سمتش کشیده میشد. به صخره که رسیدند سهیل فاطمه رو به سمت شهر چرخوند و خودش هم پشتش و به همون سمت ایستاد و محکم کتفهای فاطمه رو نگه داشت، اونقدر دستش قوی بود که فاطمه هیچ اراده ای نداشت، جفتشون به سمت شهر بودند و نگاهشون به اون همه رنگ و دغدغه و زندگی، بعدم خیلی محکم گفت: خوب نگاه کن فاطمه. چی میبینی؟ فاطمه چیزی نگفت، سهیل داد زد: سکوت بسه، جواب بده، چی میبینی؟ فاطمه که از داد سهیل ترسیده بود، با صدایی که از ته چاه می اومد گفت: هیچی فشار دست سهیل هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و فاطمه از درد به خودش میپیچید، گفت: دستام داره میشکنه سهیل - اگه میخوای نشکنه جواب بده، از سکوتت خسته شدم، حرف بزن، فقط حرف بزن، چی میبینی؟ -... آخ ... سهیل ... شهر رو میبینم -اما من دارم توی این شهر زندگی رو میبینم، تو نمیبینی؟ ... فاطمه به جون ریحانه قسم اگر بخوای اینجام سکوت کنی جفت دستاتو خودم میشکنم... پس حرف بزن... فاطمه که از درد گریش گرفته بود، گفت: چی میگی سهیل؟... -وقتی حرف نمیزنی یعنی داری خودتو میکشی، وقتی درد و دل نمیکنی یعنی خطر، یعنی داری همش رو میریزی روی اون قلب بیمارت ... وقتی حرف نمیزنی دیوونم میکنی، حرف بزن ... اینجا و این شهر همش داره به من زندگی رو نشون میده، زندگی ای که با علی یا بی علی داره راه خودش رو میره ... اینا همون حرفهاییه که خودت هم با ورش داری ... پس چته فاطمه؟ فاطمه زار زد: دیگه خسته شدم سهیل، خسته شدم ... دیگه خسته شدم... صدای گریش بلند شد ... سهیل محکم گفت: -از چی؟ از من؟ از زندگی؟ یا از خدایی که اینقدر بدبخت آفریدتت؟ ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_صد_و_پنجاه_و_چهار به سمت ماشین میرفت که دستی قدرتمند بازوشو گرفت. ان
💐•• 💚 -از هیچ کدوم... سهیل فریاد زد:پس از چی؟ -از امتحان... بعدم شروع کرد به فریاد زدن: از امتحان، امتحان، امتحان... سهیل دستهای فاطمه رو ول کرد و بعد هم از همون پشت در آغوشش گرفت و سرش رو گذاشت روی سر فاطمه و گفت: خیالم راحت شد. پس تو هنوز فاطمه منی... خدایا شکرت... اون روز بالای کوه فاطمه و سهیل تا دم غروب نشستند و گریه کردند و حرف زدند ... و به غروب آفتاب نگاه کردند ... انگار حرف زدن خیلی چیزها رو حل کرده بود، گرچه هنوز هم برای فاطمه کنار اومدن با مرگ پسرش سخت بود اما سهیل که یک روزی معلمی مثل فاطمه داشت خوب میدونست چی باید بگه، از خدا بگه، از صبر، از مصیبتهایی خیلی بدتر از مرگ علی، از امتحان و ... حرفهایی که یک روزهایی فاطمه گویندش بود و سهیل شنونده، اما این بار برعکس بود ... بازی روزگاره ... شاید اون روزها خودشون هم نمیدونستند یک روز سهیل همون حرفها رو به خود فاطمه میزنه .... فاطمه آروم شده بود ... به خاطر جیغ زدنهاش ... به خاطر اطمینان از اینکه سهیل همیشه کنارش هست یا از همه اینها مهمتر به خاطر اینکه اون بالا و با توجه به حرفهای سهیل، دوباره یادش اومده بود با وجود خدایی به اون بزرگی همه چیز حل شدنی و کوچیک به نظر می اومد ... از سهیل زمان خواست و بهش اطمینان داد تمام تلاشش رو میکنه... +++ سر میز غذا نشسته بودند، سها و کامران سعی میکردند با حرف زدن فضا رو عوض کنند، تن ناز خانم و آقا کمال هم توی بحثهاشون شرکت میکردند، تنها کسی که حرفی نمیزد فاطمه بود که بی سر و صدا مشغول غذا دادن به ریحانه بود... سها با ناراحتی گفت: سهیل میدونستی سهند و مژگان دارن از هم جدا میشن؟ سهیل با تعجب به سها نگاه کرد و گفت: چی؟ چرا؟ -چند شب پیش سهند از آلمان زنگ زد، حالش خراب بود، میگفت دیگه طاقت نیاورده و می خوان از هم جدا بشن ،ماه دیگه هم بر میگرده ایران... ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[• #آقامونه😌☝️ •] •|: ‌"شـــب" را 🌃 •|: ‌به عشـق تـو😘 •|: ‌صبح مےڪنم🔅 •|: ‌ڪه من جان بدهم😌 •|: ‌و تـو💚 •|: ‌جـان بگیری😉 ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #سیمین_دانشور /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(679)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° @Asheghaneh_Halal
1_56158998.mp3
2.18M
🍃🕯 🕯 🍂یڪ سال و نیم بعدتو سالار تشنه لب زینب به آب لب نزده یار تشنه لب🍂 🍂یڪ سال و نیم بعد تو سوخت جان زینبت شانه نخورده موی پریشان زینبت🍂 🥀ســـالروز‌شهادت‌حضرت‌زینب ســــلام‌الله‌علیهـــا‌تسلیت‌باد.🥀 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج‌بحق‌زینب🥀 🎙 . . الحمدلله‌ڪه‌درپناه حضرات‌آل‌الله‌هستیم🍂👇 🖤| @Asheghaneh_halal 🍃🕯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#همسفرانه ڪَفتي چہ دلڪَشاست °💖° افق در طلوع صبح °🌤° ڪَفتم ڪہ چهره‌ے تو °😊° از آڹ دلڪَشاتر است °😍° #صبحتون_به_شادکامی🌹🍃 [💝:🍃] @Asheghaneh_halal
[• ღ •] فقط زن و شوهر نباشید بلکه❣ یک تیم❣ باشید. ❣اینکه همیشه به همسرتان یادآوری کنید پشت او هستید ❣ و از هیچ کمکی برای به کمال رسیدن او دریغ نمی‌کنید عالی‌ترین راه برای تقویت رابطه شماست، ❣همسرتان را همانطور که هست دوست بدارید نه آنطور که خودتان می خواهید. ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
[• 🕯 • ] 《السَّلامُ عَلی مَن تَهَیَّجُ قَلبُها لِلحُسَیـن》 سلام بر بانویے ڪه قلبش از جا ڪنده شد براے حسین(ع) ⚫️باید شما را نامید : "شهیدهِ مصائبِ عاشورا" ڪـــار‌برای‌امام‌زمانم‌ خستگـــےندارد.👇🕯 🌴| @Asheghaneh_halal
[• #مجردانه♡•] 🌱ازدواج یا کسب فضیلت مجردی؟ 🌱زنى به امام باقر عليه السلام عرض كرد : خدايت نيكو گرداند ، من زنى تارك دنيا هستم. 🌱حضرت فرمود : منظورت از ترك دنيا چيست؟ 🌱عرض كرد: نمى خواهم هرگز #ازدواج كنم. حضرت پرسيد : چرا؟ عرض كرد : در ترك ازدواج، به دنبال كسب فضيلت هستم. 🌱حضرت فرمود : دست بردار ؛ اگر در اين كار فضيلتى بود، فاطمه عليها السلام از تو سزاوارتر به آن بود . هيچ كس نيست كه در فضيلت بر او سبقت گيرد . 🌱 (إنَّ امرأةً سَألَتْ أبا جعفرٍ عليه السلام فقالت : أصلَحَكَ اللّه ُ ، إنّي مُتَبَتِّلَةٌ ، فقالَ لَها : و ما التَبَتُّلُ عِندَكِ ؟ قالَت : لا اُرِيدُ التَّزويجَ أبدا . قالَ : و لِمَ ؟ قالَت : ألتَمِسُ في ذلكَ الفَضلَ ، فقالَ : انصَرِفي فلَو كانَ في ذلكِ فَضلٌ لكانَت فاطمةُ عليها السلام أحَقَّ بهِ مِنكِ ، إنّه لَيسَ أحَدٌ يَسبِقُها إلى الفَضل. مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
◾️🕯◾️ بسم الله الرحمن الرحیم 🥀الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا و مقتدانا امیرالموؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام 🥀برای شادی روح شهدای مدافع حرم یک صلوات عنایت فرمایید. 🥀خدایا تو را به زینب(س) قسم می‌دهم که ما را از فیض شهادت محروم نفرما. 🥀پدرو مادرم از شما می‌خواهم که بعد از شهادت من برای من گریه نکنید، بلکه به مظلومیت سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین(ع) فکر کنید و گریه کنید. 🥀دوستان و آشنایان یک لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهی از منکر غافل نباشید که اگر خون شهدای کربلا و پیام زینب(س) نبود، امروز اسلام و قرآن در عالم پیشرفت نمی‌کرد. 🥀عزیزان من باور کنید که شهادت ازعسل شیرین تراست اگر در بطن کلمه شهادت بروید متوجه خواهید شد که چقدر کشته شدن در راه خدا شیرین است. 🥀 ان شاءالله به زودی به جمع دوستانم شهیدان سید مصطفی موسوی و مرتضی حیدری و همچنین بقیه شهدای مدافع حرم می‌پیوندم. 🥀در پایان از همه اعم از خانواده، دوستان، فامیل، آشنایان، اساتید و هرکس که به گردن ما حقی دارد حلالیت می‌طلبم، لذا حلالم کنید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🏴 ◾️🕯◾️ @asheghaneh_halal