•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 ماه رمضون با مامانم رفته بودیم مسجد،
بعد غذا که دادن ما نخوردیم و برداشتیم که
بریم خونه😋 وقتی رسیدیم، داداشم پرسید
غذاشون چی بود❔
منم با ذوق گفتم نخودپلو😋😋😋
بیچاره گفت چی چی؟
گفتم نخودفرنگی پلو
اونم ناباورانه منو نگاه میکرد
گفت بسم الله این چیه؟😧
وقتی باز کردیم دیدیم لوبیاپلو هست😐🤣
آخه من عینک نزده بودم درست نمیدیدم😄
نتیجه اخلاقی عینک بزنید🤓
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 856 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
همسر شما همانی میشود که مدام در گوشش میخوانید! به صورت مستقیم یا غیر مستقیم! پس همیشه او را 👇
سلطان دل♥️
با گذشت💪
مدیر و مدبّر 😌
فداکار 🫀
خانواده دوست👨👩👧👦
مهربان 💞
دست و دل باز 👌
و ...
بنامید.
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
12.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
اولین افطارۍ ساده و خوشمزھ:😍
|سوپ قارچ🍜🍄|
مواد لازم :
پیاز ۱ عدد
کره ۳۰ گرم
قارچ ۲۰۰ گرم
عصاره گوشت
شیر ۲ لیوان
خامه ۱ ق غ
آرد ۱ ق غ
نوش جآن
#ماه_رمضان
#افطاری
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
4_6042136794894436412.mp3
21.63M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
مناجات با امام زمان (عج)
بسیار دلنشین👌
#ماه_مبارک_رمضان
#سه_شنبه_های_مهدوی
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
surah al saf.mp3
11.2M
•𓆩❤️🩹𓆪•
.
.
#یه_حبه_نور
کتابِ فضلِ تو را
آبِ بحر کافی نیست؛🌊
که تَر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم!💚
سهم نور امروزمون؛
تقدیم به شما...💛
#سورهصف
.
.
•𓆩عشقِدرحدِجنونخصلتِایرانیهاست𓆪•
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩❤️🩹𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
••#قرار_عاشقی••
اولین روز ماه خوب خدا🌼
بر لبم هست باز، ذکر و دعا🕊
یا رضاجان، به پاس تشنگیام🌿
راهیام کن به سوی کرببلا✨
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜سـَرِ✨
سَجـّادهیِ شعـریم📝
و دعا گـوی شما🙏
چه سَبُک میشود آدم👌🏼
که تو را❤️
میخواند☺️᚛••
سعید شیروانی ✍🏼
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1303»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_دویستوهشتادوچهارم احمد خم شد صورت علیرضا را
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوهشتادوپنجم
احمد دستارش را دور سرش پیچید.
کنار علیرضا نشست.
صورتش را بوسید و گفت:
بابایی من رفتم مرد خونه تویی ها
مواظب مامانت باشی
اذیتش نکنی
با شنیدن صدای محبوبه خانم از بیرون پیشانی مرا بوسید و از جا برخاست و محبوبه خانم را به داخل اتاق تعارف کرد.
_من شرمنده شمام که به خاطر ما از کار و زندگی تون افتادین
محبوبه خانم کنار بسترم ایستاد و با روسری رویش را پوشاند و گفت:
دشمن تان شرمنده.
این حرفا چیه
همسایگی مال همین وقتاس دیگه
احمد از او تشکر کرد. رو به من کرد و پرسید:
کاری نداری قربونت برم؟
جلوی محبوبه خانم از حرف احمد خجالت کشیدم و به گفتن نه کوتاهی اکتفا کردم.
احمد لبخند دلنشینی به رویم زد و گفت:
نه نگران باش نه دلشوره داشته باش من تا شب بر می گردم
زیر لب ان شاء الله گفتم و احمد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت.
محبوبه خانم برای بدرقه اش کمی دم در اتاق ایستاد و احمد بعد از کلی تشکر و سفارش کردن رفت.
محبوبه خانم به اتاق برگشت و کتری را روی پیک نیک گذاشت و گفت:
شوهرت چه روش بازه قربون صدقه میره
چون نمی دانستم چه جوابی به او بدهم سکوت کردم.
آمد کنارم نشست و پرسید:
همیشه همین جوری حرف می زنه؟
با خجالت پرسیدم:
چه جوری حرف می زنه؟
_همین جوری با احترام و قشنگ
سر به تایید تکان داد و گفتم:
آره همیشه همین جوره
_کربلایی عباس همیشه تعریفش رو می کرد می گفت پسر با ادب و با کمالاتیه
لنگه نداره
از حرف محبوبه خانم لبخند روی لبم نقش بست که محبوبه خانم آه کشید و گفت:
خیلی خوبه شوهرت ادب و احترام سرش میشه
با تو هم همین جوری حرف می زنه؟
با تعجب پرسیدم:
چه جوری؟
_همین جوری که با بقیه حرف می زنه
به تایید سر تکان دادم که گفت:
خوش به حالت.
من که از اول عمرم تا الان ندیده بودم یک مرد این قدر قشنگ و با احترام حرف بزنه
چه برسه که قربون صدقه ام هم بره
تا خونه بابامون بودیم چون دختر بودیم بهمون می گفتن مزاحم و نون خور اضافی
اومدیم خونه شوهر اونم انگار ارث باباش رو بالا کشیده بودیم همیشه ازمون طلبکار و عصبانی بود.پسرامونم لنگه باباشون
آه کشید و گفت:
تو عمرم یاد ندارم شوهرم یا بچه هام یکی بهم گفته باشه دستت درد نکنه
به سمت پیک نیک رفت و پرسید:
این شوهرت که این طوری حرف می زنه وقت دعوا چی فحشت میده؟
_برای چی باید فحش بده؟
_عصبانی ان دیگه
داخل قوری چیزی ریخت و در حالی که رویش آبجوش می ریخت گفت:
من که جوونیام کربلایی تا از راه میومد به جای این که مثل شوهر تو قربون صدقه بره فقط فحش بلد بود بده انگار اگه فحش نمی داد روزش شب نمی شد
هر وقتم من حرصی می شدم جوابش رو بلند می دادم دعوامون می شد و تا کتک نمی زد و مشت و لگدش رو نمی کوبید آروم نمی گرفت.الان دیگه پیر شدیم جون کتک کاری نداریم وگرنه تا قبل عروس دار شدنم من کم کتک نخورده بودم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید مصطفی چمران صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوهشتادوششم
قوری را بالای کتری گذاشت و گفت:
اولی که عروس آوردیم رفت کربلا.
وقتی برگشت گفت تو حرم امام حسین توبه کردم قول دادم دیگه کتکت نزنم
ولی به جاش پسرم این قدر عروسم رو اذیت می کنه که حد نداره
چیزی که باباش زمین گذاشت این برداشته
هر روز و هر شب زن بیچاره اش رو می زنه
به هر بهانه کوچیکی دستش رو این درازه
خودش میگه این تا مشت تو سرش نخوره عقلش کار نمی افته
پارسال یه بار چنان مشت زد تو شکم زن بیچاره که بچه اش سقط شد
دلم برای خودش و عروسش سوخت و گفتم:
آخی طفلی ...
پدر مادرش چیزی به پسرتون نمیگن؟
_چی بگن؟ مگه این پسره قلدر به حرف کسی گوش میده؟
میگه زن تا کتک نخوره سر به راه نمیشه
احترام من که مادرشم رو نداره چه برسه به زن بیچاره اش
تا زن نبرده بود دستش رو خواهراش دراز بود حالا رو سر زنش درازه
دلم برای عروسم می سوزه ولی کاری ام از دستم بر نمیاد
حالا من خودم زبون دارم سر به سر کربلایی می ذاشتم عصبانیش می کردم که با هم جر و بحث می کردیم ولی عروسم دیدیش که، طفلک ساده و بی زبونه
به تایید سر تکان دادم که گفت:
به پسرم میگم این قدر قلدری نکن یه روز آه این زنت می گیره خدا هر دو تا دستت رو قلم می کنه ولی به خرجش نمیره که نمیره
حالا باز خدا خیر شیخ حسین رو بده از وقتی میاد روستا و بعد نماز برای اینا حرف می زنه از قیامت و عذاب میگه یکم بهتر شدن وگرنه قبلا کی حریف مردا بود؟
پسر کوچیکم همیشه به خواهراش می گفت شما ها نباید دنیا می اومدین
می گفت اگه من موقع تولد شما بودم همه تونو زنده به گور می کردم
دیگه از وقتی یکم با شیخ حسین رفیق شده دست از این حرفاش برداشته
برایم کمی جوشانده ریخت و گفت:
کاش پسرای منم ادب و احترام یاد بگیرن مثل شوهر تو حرف بزنن
لیوان جوشانده را به دستم داد و گفت:
بیا اینو بخور سرت رو به درد آوردم ولی از من به تو نصیحت قدر شوهرت رو بدون
درسته دختر شهری هستی و جات تو این اتاق کوچیک و خرابه نیست ولی همین عزت و احترامی که از شوهرت می بینی به همه چی می ارزه
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید احمد کاظمی صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #توشه_معنوی ••
💌گامِ اول؛
بدین صورت که بیایم به انواع و اقسام
حقالناسهایی فکر کنیم که روی دوشمون
سنگینی میکنه مثل ادای امانتی، قرضی، بدهی و به ادای حقالناسهایی فکر کنید که
جنبهی مالی ندارند ولی باید رفع و رجوع بشه. یعنی اگه دلی شکستیم، با کسی قهریم! از دلش سریعا دربیاریم شده با یه پیامک، یا هدیه یا یه تماس!🎁
#سلامحضرتباران🌧
#سیروزحیات🌎
#تقدیمبهامامزمانعج♥
.
.
𓆩هرگَھ کھ اَبر دیدموباران،دلمتَپید𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪴𓆪•
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
•𓆩✨𓆪•
.
.
•• #فانوس ••
💎 دعای سحر در
سحرهای ماه رمضان💚
💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ...
🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است...
🔸خواستههای بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت میکنیم آنها را بر زبان بیاوریم...
🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز میکند...
#دعاےسحر..🌿
#ماه_رمضان
.
.
𓆩باز هواےسحرمآرزوست𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩✨𓆪•