#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه
ای مشک تو لااقل وفاداری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
من وعده آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک...
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🌿🌸🌿🌹🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌹🌹
⚘🌷کانال مداحی🌷⚘
لینک کانال:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
🔸سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن
🔸من وعده آب تو به اصغر دادم
🔸یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمنم در کربلا ناکام بود
🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
🔸دستها آماده سیلی شدند
فایل صوتی👇
1402.05.05_1.mp3
25.39M
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
@Asheghane_hazrat_zeynab
کی می شود به حال خرابم دعا کنی ۲
نام مرا میان قنوتت صدا کنی
MirzaMohammadi 1402 shab09 c.mp3
8.51M
#حجتالاسلاممیرزامحمدی
روضه #شب_نهم_محرم
📆 شب تاسوعا محرم الحرام ۱۴۴۵
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
@Asheghane_hazrat_zeynab
متن #روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#حجتالاسلاممیرزامحمدی
@Asheghane_hazrat_zeynab
السلام علیک یا ابا عبدالله
همینکه قمر منیر بنی هاشم مشک رو تحویل گرفت از ابی عبدالله جدا شد ، همه از مقابلش فرار می کردند
با حسین آمدند
ابی عبدالله راه شریعه رو براش باز کرد
اما خودش باید بلا فاصله برگرده
همینکه سکینه عمو رو راهی کرد
برگشت توی خیمه ها
گفت بچه ها دیگه نگران نباشید
عموم رفته آب بیاره
▪️دعا کنید که سقا، پاش برسه به دریا
▪️مشک رو پر از آب کنه، بیاره به خیمه ها
گریه ها فروکش کرد
همه منتظرند
بابایی که با عمو رفته با عمو برگرده
عمویی که با مشک خالی رفته با مشک آب برگرده ...
یه وقت دیدند بابا داره میاد
اما یه دست به کمر گرفته
با آستینش داره اشکاش رو پاک میکنه
اولین کسی که جلو حسین رو گرفت سکینه بود
ابی عبدالله گریه هاش رو پاک کرد اما سکینه گفت
أبه أین عمّی العباس فَبَکَ الحسین
(گفتم و رفتم ، فیض آماده است همه فیض ببرند حاج قاسم هم فیض ببره این علمدار انقلاب)
ابی عبدالله یه جمله داره
دیدند زینب کبری هم همون جمله رو تکرار کرد
همه دست روی سر گذاشتند
در جواب سکینه گفتند
واضیعتاه بعدک یا أخاه
یعنی دیگه آماده اسیری بشید
حسین .....
@Asheghane_hazrat_zeynab
1402.05.05_3.mp3
9.28M
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#حجتالاسلاممیرزامحمدی
السلام علیک یا اباالفضل العباس
▪️ای ماهتاب خانه ی مولی اباالفضل
▪️زیباترین سقای این دنیا اباالفضل
حجتالاسلام میرزامحمدی
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#حجتالاسلاممیرزامحمدی
السلام علیک یا اباالفضل العباس
▪️ای ماهتاب خانه ی مولی اباالفضل
▪️زیباترین سقای این دنیا اباالفضل
کجا اینجوری سقا دیدی
▪️ای ساقی لب تشنه ی دریا اباالفضل
▪️امید قلب زینب کبری اباالفضل
▪️برخیز از روی زمین نور دو عینم
▪️برخیز سردار سپاهم من حسینم
خدا رحمت کنه مرحوم واعظ خراسانی رو
توی حرم قمر بنی هاشم منبر میرفت ، مرحوم آیت الله سید ابراهیم قزوینی هم ، پای منبر نشسته بود.
مرحوم واعظ رسید به اینجا که تیر به چشم عباس زدند
روضه تمام شد
مرحوم آیت الله قزوینی ، ایشون رو صدا زدند ، گفتند این روضه ای که تیر به چشم عباس خورده، زیاد سند قوی ای نداره ، اینارو نخوان
شب اومد منزل
امام جماعت حرم بود
خود قمر بنی هاشم رو زیارت کرد
حضرت فرمود سید ابراهیم!
می خواهی بگم کربلا با من چه کردند؟!
خود آقا روضه خوانده
فرمود گفتی تیر به چشم زدن سند نداره!
حالا من برات می گم
بعد از اینکه دستامو قطع کردند
مشک آبمو تیر زدند
تیری به چشم راستم زدند
دست نداشتم تیر رو در بیارم
عذر می خوام از علما
خم شدم ،
▪️سرم رو گذاشتم بین زانو هام
▪️تیر رو با نوک زانوهام در بیارم
کلاه خودم افتاد
اینجا بود چنان با عمود آهن به فرقم زدند
▪️از تن جدا ، افتاده دستانت اباالفضل
هم گریه کن هم عباست رو بگو
▪️چشم رقیه هست گریانت اباالفضل
▪️حرفی بزن دستم به دامانت اباالفضل
▪️جان همه عالم به قربانت اباالفضل
▪️ای وای من این جای سنگین عمود است
▪️که صورتت مثل رخ مادر کبود است
به خدا شاعر خیلی احتیاط کرده
خوبه بعضی شاعرا که همه مقتل رو نمی دونن
تعبیر مقتل اینه
من هنوز نتونستم اینو بفهمم
روضه خونا وی گند سرش رو به دامن گرفت
من نمی تونم قبول کنم
چون تعبیر اینه
وقتی عمود زدند
فَسَقَطَ مُخُّ رَأسِهِ عَلیٰ کِتفِه
سر متلاشی شد
حسین چی رو بغل گرفت
حتی بعضی ها نوشتند
هر چی تلاش کردند سر رو به نیزه بزنند
دیدند نمی شه ، سر رو به گردن اسب آویزان کردند
حجتالاسلام میرزامحمدی
1_1666310884.mp3.mp3
9.85M
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روز_تاسوعا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا الفضل العباس المُواسِی أخٰاهُ بِنَفسِه
حجتالاسلام میرزامحمدی
@Asheghane_hazrat_zeynab
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روز_تاسوعا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا الفضل العباس المُواسِی أخٰاهُ بِنَفسِه
جایی که آقامون از مرکب با صورت افتاده زمین ، دیگه معنا نداره ما بالا نشین باشیم
یه جوری افتاد که حتی حسین هم اینجوری نیفتاد
@Asheghane_hazrat_zeynab
فهمیدی چی گفتم
وقتی ارباب ما نتونست تیر رو از جلو در بیاره ،
فردا برات میگما
خم شد تیر رو از پشت سر بیرون بیاره
خون فواره میزد ، اومد با صورت بخوره زمین، از پهلو ، ذوااجناح نگذاشت ، خم شد
با سُم مرکبش اینقدر این خاک رو نرم کرد،
بعضیا گفتند اصلا گودال قتلگاه ، نه اینکه ارتفاع آنچنانی داشت ، نه
گودی قتلگاه درسته
درست هم گفتند
این گودی رو ذوالجناح درست کرد
با سُم مرکبش اینقدر بر زمین زد
حسین به جای نرمی نزول اجلال کنه
منو نگاه کن ، عقبی هم نمی بینند، عیبی نداره
تازه به زمین نرم بخوره ، صورتش
چندبار به زمین خورد و بلند شد
درستشم همینه
از بالا بلندی بیفتی ، با یکبار که صورت با زمین مماس نمیشه به زمین
اما هر جوری بود افتاد روی خاک نرم و گودی خاک
دستم داشت
عمودم نزده بودند
اما این آقا که از مرکب میخواد زمین بیفته
اولا قد و قامتی داشت ، رشید تر از خود حسین
ثانیا دستاش رو بریده بودند
تیربارونش کرده بودند
تیر به چشمش زدن بودند
دست نداشت تیر رو در بیاره
تیر رو گذاشت بین زانوش ، بلکه بتونه بیرون بیاره
این قد و فامت رشید، خم شد ، کلاه خودش افتاد ، چنان با عمود آهن زدند ،
(ها تو دیگه دنبال صدا نباش امروز)
حالا می خواد بخوره زمین
روضه ای که خودش خوند
فرمود روضه ی من رو از اینجا بخونید
دست نداشتم
عمود رو که زدند
با تیری که به چشمم فرو رفته بود ، چنان با صورت به زمین خوردم ،
وسط روضه یه ذره فکر کن
این تیر که در نیومده
وقتی از مرکب ، باصورت خورد زمین چی شد؟؟
▪️به چشمش بود تیری و چو با صورت زمین می خورد
▪️دوباره تیر باشدت به چشم او فرو می رفت
حالا امروز می خوام یه مهمون دیگه هم به روضه اضافه کنیم
▪️دیدم آنگاه رخ فاطمه را
▪️کرده خوش بوی همه علقمه را
▪️آمدم از بدنم تیر کشد
▪️تیرها از بدن شیر کشد
راجع به کی داری حرف میزنی فاطمه
▪️طاقت آن بانوی بیمار نداشت
▪️دست او قوت این کار نداشت
نه نه این مادر رو صدا بزن
یا زهرا.....
حجتالاسلام میرزامحمدی
@Asheghane_hazrat_zeynab
10.mp3
8.27M
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات_و_روضه
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
🔸بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم
🔸مگذار که از دوری تو خوار بمیرم
حجتالاسلام میرزامحمدی
@Asheghane_hazrat_zeynab
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات_و_روضه
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
🔸بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم
🔸مگذار که از دوری تو خوار بمیرم
🔸بگذار دمی پای نگاهت بنشینم
🔸مگذار که در حسرت دیدار بمیرم
🔸بی مایه ترینم ، به خریداریِ یوسف
🔸بگذار در این گوشه ی بازار بمیرم
آرزوی هممون چیه
🔸مگذار اَجَل جای دگر دیدنم آید
🔸بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم
🔸ای کاش نگارا وسط روضه ی ارباب
🔸یا در دل سینه زنیِ یار بمیرم
🔸من هم به اباالفضل قسم هست امیدم
🔸در راه وصالت چو علمدار بمیرم
شب تاسوعاست
روضه ی اون آقاییه که
حضرت حجت بن الحسن به مرحوم محمد علی فشندی ، نشانه داد، توی اون خیمه ای که روضه ی عموم عباس خوانده میشه ، منو میبینی
حالا توی همین خیمه
آقا و مولات رو صدا بزن
دعوت کن توی مجلس عمو جانش اباالفضل....
یابن الحسن.....
بهتر بهتر
یابن الحسن....
السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ المُواسِى أخاهُ بِنَفسِهِ السَّاعِى إلَیهِ بِمائِه
🔸گهواره بی تاب عمو
🔸اصغر نمی خوابه عمو
🔸لب تشنه ی آب عمو
🔸واویلتا واویلتا....
یادت نره از دیروز آب رو به روی بچه هاش بستند
🔸گهواره بی تاب عمو
🔸اصغر نمی خوابه عمو
🔸لب تشنه ی آب عمو
🔸واویلتا واویلتا...
🔸رقیه میگه ای خدا
🔸بارون نمی باره چرا
🔸رفته عموی من کجا
🔸واویلتا واویلتا...
نوحه بخون امشب
🔸واویلتا واویلتا...
تورو خدا کم نذار برای روضه عباس
🔸حالا همه بلدید اینو
🔸سقای دشت کربلا
🔸دستش شده از تن جدا
@Asheghane_hazrat_zeynab
🔸سقای دشت کربلا
همه نمی خوننا
🔸دستش شده از تن جدا
شاید فردا شب رو درک نکردیا
🔸واویلتا واویلتا...
من خواهش میکنم علما هم بخونن
🔸سقای دشت کربلا
🔸دستش شده از تن جدا
🔸واویلتا واویلتا... ۲
اومد کنار بدن
گفت
داداش
🔸حریف تو نمی شدند
🔸تو رو چه بی هوا زدند
🔸نیزه دارا ، تیر اندازا
🔸با هم دیگه یه جا زدند
داداش
🔸پاشو تا ماجراهای
🔸مدینه تکرار نشده
🔸با ضرب سیلی چشامای
🔸رقیه ام تار نشده
🔸پاشو تا دست زینب رو
🔸نبسته اند با طناب
🔸پاشو تا خواهر منو
🔸نبرده اند بزم شراب
🔸واویلتا واویلتا...
آروم خواندم تا تو هم بگیا
🔸واویلتا واویلتا...
تورو خدا نوحه ات رو بخون
🔸سقای دشت کربلا
🔸دستش شده از تن جدا
واویلتا واویلتا...
واویلتا واویلتا...
حالا اومد توی خیمه ها ابی عبدالله
بچه ها رو جمع کرد
🔸گریه براش نم نم کنید
🔸معجرا رو محکم کنید
🔸گریه براش نم نم کنید
🔸معجرا رو محکم کنید
🔸حالا که بی علمداریم
🔸گوشواره ها رو دربیارید
حسین.....
صلی الله علیک یا اباعبدالله
حجتالاسلام میرزامحمدی
.
|⇦•برخیز ای ستون...
#روضه #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست
با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست
شیرازه ات کجاست؟ مفاتیح پاره ام
این برگ های پاره، عزیزم کتاب نیست
بازیِ عشق را تو شروع کرده ای ولی
بازیِ نیمه کاره نه جانم، حساب نیست
وقت غروب بعد تو و قاسم و علی
دیگر برای ناقه ی زینب رکاب نیست
آن لحظه لااقل تو ز جا خیز و خود بگو
بی رحم، جانشینِ النگو طناب نیست
حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا
این مشک پاره پاره برایم جواب نیست
*امام حسین از صبح هر کسی رو که آورد تو خیمه ی دارالحرب به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: خواهرم آروم گریه کن زنها رو هم بگو آروم گریه کنن دشمن شاد نشیم.... یه وقت زینب نگاه کرد دید حسین اومده جلو خیمه ی ابالفضل داد میزنه، گفت داداش چی شده قربونت برم، چرا داری داد میزنی؟ خودت گفتی همه آروم گریه کنن دشمن شاد نشیم، صدا زد زینب عباسمو کشتن، برو گوشواره از گوش بچه ها دربیار، خلخالا یادت نره.... آه غروب عاشورا دیدن یه دختر داره میدوه هی میگه بابا گوشم درد میکنه، وای بر خیمه های بی عباس....
حاجت دار دستت بیاد بالا با تمام وجودت صدا بزن حسین..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
مناجات_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب (1).mp3
5.69M
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشی زن که برآید زوجودم آهی
====================
#شب_نهم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
حالا آقات دعوت کن تو مجلس عمو جانش اباالفضل
یابن الحسن...
بلا نبینی انشالله
همه.. همه..
یابن الحسن...
▪️راه را گم کردهام،آواره و تنها شدم
▪️یاد آقایم نبودم،غرق در دنیا شدم
▪️دل سپردم به همه،غیر از عزیز فاطمه
▪️حق من بوده دچار غصه و غمها شدم
▪️با تمام بیوفاییها ،مرا رسوا نکرد
▪️در به رویم باز کرد و بین خوبان جا شدم
▪️تا زمین خوردم،فقط آقا به فریادم رسید
ببین اینجوریه یا نه؟
باهاش حرف بزن امروز
▪️تا زمین خوردم،فقط آقا به فریادم رسید
▪️زود دستم را گرفت و از زمین من پاشدم
▪️دیدگانم تر شده،حالا که بین روضهام
▪️مطمئنم شامل لطف خود زهرا شدم
حالا آرزوت چیه؟
▪️آرزو دارم محرم در کنار علقمه
▪️من ببینم میهمان سفرهی خود سقا شدم
▪️صحن عباس و حسین اصلا بهشت نوکر است
▪️قطره بودم در حریم کربلا دریا شدم
▪️دختری با گوش پاره ناله میزد ای عمو
▪️نیستی در پیش من آوارهی صحرا شدم
حسین...
نمیخوای روز نهم صداتو خرج کنی؟
حسین...
▪️سقای دشت کربلا دلواپس کردی
▪️یک خیمهگاه، چشم انتظارند برنمیگردی
▪️حالا که آبی نیست پس احساسُ برگردون
▪️پاشو علمدارم خودت عباسُ برگردون
▪️غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب رو....
مگه نگفتی منو حرم نبر شرمندهی بچههاتم...
عباس جان نگران نباش
بچهها فقط تو رو میخواند
▪️غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب رو
▪️خودم جوابشونو میدم مخور تو غصهی رباب رو
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
دستت که سالم، بیار بالا علمداریتو نشون بده
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
جوونا مدد بده دیگه فردا روزی نیست که بشه این حرفا رو زد
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
داداش..
▪️مردونگی کن پاشو میدونم که بی دستی
▪️بیدست هم باشی میگن پشت حسین هستی
▪️مردونگی کن پاشو اینا خیلی نامردند
▪️دور و بر خیمه دارن از صبح میگردند
▪️پاشو نزار هر بیحیایی به اشک ناموسم بخنده(٢)
▪️پاشو نذار هر کی بیاد و دست رقیهمو ببنده
حسین...
حالا اگه باهاش کار داری،
زن و مرد، همه بگند...
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
گوش بده..
گوش بده..
علما منو ببخشند
اول تو بگو به نیابت از حسین
بعد خواهرا به نیابت از زینب بگند
▪️ای وای علمدارم اباالفضل
حالا ساکت شو
خواهرا بگن.
میدونی چرا صداشون نمیاد
حیا میکنه صداشون نامحرم بشنوه
صداشون نامحرم بشنوه
تازه از این فاصله..
عباس بلند شو ببین به خیمهها حمله کردند
▪️ای وای علمدارم اباالفضل....
=====================
.
#تاسوعا
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
خواستم آبی رسانم در حرم اما نشد
گفته بودم مشکها می آورم اما نشد
خواستم پیش رباب این مشکِ پر آب آورم
تا نگوید تشنه جان داد اصغرم اما نشد
خواستم سیراب سازم تشنگان خیمه را
تا مگر خشنود گردد خواهرم اما نشد
خواستم بالاسر خواهر بمانم در حرم
تا نگوید وای من از معجرم اما نشد
جای دستانم سرِ راه تو ای مولای من...
خواستم بر پای تو افتد سرم اما نشد
چون دو دستم قطع شد، دستِ عالمگیری نماند
خواستم گیرم بدستِ دیگرم اما نشد
خواستم مانع شوم از غارت اهل خیام
گفتم ایدل، من امیر لشکرم اما نشد
اولین بار است، تو اِستاده، من افتاده ام
خواستم خیزم بپای رهبرم اما نشد
خواستم دستی نگیری بر کمر از داغ من
تا نخندد کس به اشکِ سرورم اما نشد
دست بر پهلو به بالینم رسیده مادرت
کاش میشد انتقامِ، مادرم اما نشد
کاش میشد از سرِ نیزه نبینم بارها
تازیانه خوردنِ اهل حرم اما نشد
تا قیامت از برایم شرم ماند و شرم ماند
خواستم تسکین بر این چشمِ ترم اما نشد
#شب_نهم_محرم
#محمود_ژولیده ✍
👇