•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
《😢》چند روزے بود ڪہ بہ منــزل نیامده بود و مشغــول آموزش جوانان بسیجے براے اعــزام بہ جبهــہ بود.
《🌤》سحــرِ یڪے از روزها بہ خانہ آمد. فرزنـدمان تب ڪرده بود و من هم مشغول امتحــانات نهــائی بودم.
سحــر، نیت روزه ڪرد و بعد از نمــاز صبح دوباره داشت مےرفت ڪہ نگاه اعتــراض آمیزے ڪردم بابت غیبت چند روزه و رفتــنِ در این حال.
لبخندے زد و گفت: همہ اینهــا را امتحان خــدا بدان.
《🍗》ظهــر دیدم ڪہ با یڪ بریــانے برگشت خانہ.
گفتم: مگــر تو روزه نبودے؟!
《❤️🩹》گفت: رفتم سر ڪلاس اخــلاق، نتوانستم چیزے بگویم، انگار ڪسے در گوشــم گفت تو ڪہ درس اخلاق مےدهے چرا با ڪسے ڪہ حق همســرے و هم ذریہ حضرت زهــرا (س) را دارد، چنین رفتار مےڪنے؟
《💐》آمــدم تا حــلالیت بطلبـم.
اگر در ڪارهاے من اجــرے باشد، تو در همہ آنها شریڪے…
🌷شهید دفاع مقدس #جلال_افشار
.
.
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🍃🌸 واسطه ازدواج ڪه استاد مشترڪشان بود، در معرفی جـلال به خانواده عــروس گفت: او از مال دنیا چیز؎ ندارد، اما در آخــرت خیلی چیزها دارد. 🍃🌸
🍃🌸 مراسم سادهشان در روزنامه جمهور؎ اسلامی منعڪس شد. مهــریه مورد تقاضا؎ عروس مهــریه حضرت زهــرا(س) بود، اما داماد مهــریه بیشتر را پشنهاد ڪرد. 🍃🌸
🍃🌸 تمام مهریه در قالب یڪ فقــره چڪ، فی المجلس دریافت شد. عروس خانم، همه مهــریه را به فرمانده سپــاه پاسداران انقلاب، جهت مخــارج پاســداران اهــدا ڪرد. 🍃🌸
🍃🌸 خــرید ازدواج آنها عبارت بود از یڪ حلقـه، قــرآن، نهج البلاغه، یڪ دوره تفسیــر المیــزان و سفــره عقــدشان فقط قــرآن بود و سجــاده نمـاز. 🍃🌸
🍃🌸 او زندگی را با وسایل ساده شرو؏ ڪرد: یڪ یخچال، قفسه ڪتاب و یڪ موڪت به جا؎ فــرش.🍃🌸
🍃🌸 در شب عــروسی، جلال گفت: اول باید نمــاز جماعت بخوانیم. همه به صف جماعت ایستادند و بعد از پذیــرایی، دوستان جلال یڪ نمایشنامه طنــز اجرا ڪردند.🍃🌸
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #جلال_افشار
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal