•𓆩♡𓆪•
.
.
•• #دلانه ••
«وارد مراسم میشوم. آنقدر از صبح این ور و آن ور رفتہام که اول از همه دنبال یک تکیهگاه میگردم برای نشستن. چند جای خالی پیدا میکنم. همان که نزدیک تر است برای من بهترین گزینه به حساب میآید.😮💨
می نشینم و تا ڪیفم را از روی شانه بر میدارم نگاهم میافتد به دیوار روبرویم..
درست نشستہام مقابل عکس شهیدی که مدتی است با دخترش دوست شدهام🥺
ضربان قلبـ ـم تند میشود. نگاهش میکنم. با او حرف میزنم. دلم خیلی پُر است . . .
اما چند دقیقه بعد یاد خـاطرات دوستم از روزهای نبودن پدرش میافتم. روز اول مدرسه، تولد های هرساله بدون بابا. روز قبولی دانشگاه، لحظه عقد ازدواج و...»
روضه خود بخود آمده و در مقابلم نشسته..❤️🩹
شهیدمحمدحسینفاضلی
| روایت از #فهیمه_فرشتیان |
.
𓆩اینجـٰاقَدَمقَدَم،هَمِہپیچیدِهبوۍِتو𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩♡𓆪•