•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 تکیه داده بودم به دیوار گچیِ خونهی
بابابزرگم و با دخترعمهام صحبت میکردیم.
بعدش که چرخیدم تا برم، بهم گفت وایسا،
پشت لباست گچی شده.
داشت با دست پاکش میکرد ولی پاک
نمیشد. یهو گفت که: اینجوری نمیشه😶🌫
باید بری با "آب خیس" بشوریش!
خلاصه که اگه کسی "آب خشک" دید
خبر بده، ممنون😐😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 694 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 دخترم کلاس اول دبستانه، کلاس تقویتی
داشت، عصری بردمش وقتی رفتم دنبالش
میگم مامان کلاس خوب بود!؟ میگه آره خوب
بود که اما چرا تقویتمون نکردن، من که گشنه بودم 😕 هیچی ندادن بهمون😂
میگم دخترم درسی میخواستن تقویت کنن
نه جسمی😂. میگه خوب یه چیزی هم
میدادن گشنه نمونیم، خودش خندش
گرفت😅لبهای همتون خندون دلتون شاد
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 695 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 حدودا سال ۸۷، با مادرشوهرم اینا رفتیم مشهد؛ یه شب که از حرم برمیگشتیم تو ماشین نشسته بودیم، مادرشوهرم به شوهرم گفت: یادت نره سر خاک نخودچی نرفتیم (منظورش نخودکی بود)😂
من و شوهرم کلی خندیدیم، بهش گفتم
اشتباه گفتی😂 به دقیقه کشیده نشد که
خودم هم سوتی دادم🙈
با شوهرم حرف میزدم که از صحن سقاخانه
اِسمال خونه بریم(منظورم سقاخانه اسماعیل
طلا) بود🤣🤣🤣 و این بود که مادرشوهرم
غش کرد از خنده😜 و گفت تا تو باشی بمن
نخندی😕😕
البته من با مادرشوهرم خیلی رفیقم😉
نتیجه گیری = به کسی نخندین که سریع
سرتون میاد😒
سعی کنید با هم بخندید😊
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 696 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 سلامی چو بوی خوش آشنایی خدمت همه شما خوبان؛ چهار سال قبل که دخترم پیش دبستانی بود به شوهرم گفتم بره دنبالش آخه خودم حالم خوب نبود شوهرم گفت خستم خودت برو، منم عصبی شدم داد زدم چرا همش من برم نمیفهمی حالم بده شوهرم عصبی شد هلم داد و گفت چرا داد میزنی🤨
منم نمیدونم چی شد چطوری این فیلم بازی کردم ادای بیهوشی در آوردم تا ده دقیقه فقط التماسم میکرد و میگفت غلط کردم چشاتو باز کن و خدا رو قسم میداد چیزیم نشه؛ بعد که دیدم خوب ترسیده یواش یواش چشامو باز کردم گفتم برو دخترمو بیار...
رفت دنبال دخترم تا شب زیر پتو میخندیدم و شوهرم که میومد حالمو میپرسید چشامو خمار میکردم نفسای عمیق میکشیدم میگفتم بهترم🤣
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 697 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 یکی از دوستان خانوادگی شوهرم که همسن پدرشوهرم بود فوت شده بود از اونجا که ما سفر بودیم نتونستیم تو مراسم ها شرکت کنیم. در کل من این آقارو دوبار دیده بودم. بعد سفر با همسرم و مادر همسر و خواهرش رفتیم خونه متوفی. خانمش با لبخند از خاطرات روز آخرش میگفت پسرها و عروس هاش هم با آرامش در حال پذیرایی از ما بودند یا نشسته بودند. خواهر شوهر و مادرشوهر و شوهرم هم با لبخند و آرامش از خاطراتش میگفتند. این وسط نمیدونم چرا من داشتم زار میزدم و گریه میکردم. از شدت گریه دماغم کیپ شده بود به زور نفس میکشیدم و بلند بلند، هق هق میکردم. الانم یادم میفته خجالت میکشم 😥😥😥
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 698 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 من برنامه ی باد صبا دارم. و چون از
صدای اذان خوشم میاد فعال کردم که اذان
بگه... صبح با صدای اذان بیدار شدم...
خدایااااا دیدم تو یه تالار شیشه آبی هستم و
یه لوستر خیلی بزرگ وسط تالار . صدای اذان
هم پخش میشد.
فکر کردم مُردم و اینجا بهشت
یعنی چه حس و حالی داشتم
خواستم بلند شم و برم بهشت و بگردم
که یهو سرم خورد وسط میز
نگو تو خواب تکون خوردم
و رفتم زیر میز خوابیدم
میز من شیشه آبی😁
اون لوستر هم گلدون میز بود🤣🤣🤣
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 699 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 اقااااا روز عقدم آتليه بوديم
يهو برادرشوهرم ماشينمون رو از دم
آتليه برد😧😧 گفت زود ميام...
رفت كه رفتتت..
مجبور شديم تاكسي بگيريم!
فك كن اونم با اون لباس و آرايش،
هوا هم بارونيييي 🤦♀️ اقا تاكسي اومد
من همراه دسته گل هم يك شاخه گل
جدا هم داشتم گلفروش داده بود گفت
تو عكسا به كارتون مياد اونو عمدا گذاشتم
توي تاكسي بمونه مثلا بعد راننده يا مسافر
برداره خاطره خوب بمونه براش😶
واقعا به چه چيزايي فك ميكردم😃
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 700 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 یه بار تو تاکسی کرایه یه نفرو اشتباهی
حساب کردم فک کردم پسر همسایمونه...
بعد پسره افتاد دنبالم که خانم چطور کرایمو
حساب کردی؟ منو میشناسی!؟ منم برگشتم
دیدم پسر همسایمون نیس😒 گفت محض
رضای خدا حساب کردم بعدم در رفتم😂😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 701 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 یه بار خونه مادرشوهرم بودیم
خاله نامزدمم اونجا بود روبروم نشسته بود؛
من سرم پایین بود، قبلش داشتیم با هم
حرف میزدیم؛ بعد یهو گفت تازه بیدار شدی؟
گفتم نه خیلی وقته گفت صبحونه خوردی؟
گفتم آره بابا ناهارم خوردیم! گفت باشه پس
خدافظ؛ سرمو بلند کردم دیدم داشته با تلفن
حرف میزده با پسرش که خونه بوده😃
ینی قیافه مادرشوهر و خواهر شوهرم دیدنی
بود نمیدونستن بخندن یا گریه کنن از سوتیم
آخه بگو اون همه آدم تو چرا جواب میدی🤣
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 702 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 یسری عموم عینک آفتابی زده بود
و پشته فرمون وارده تونل شده بود همشم نِق و میگفت یه چراغ نمیذارن اینجا کور شدیم الان به یکی بزنم مقصر کیه فلان بمان همه !؟مام اینجور نگاش میکردیم😐 یهو داداشم گفت عمو میخای عینکتو برداری کمر دماغت درد نگیره😐 عموم یهو😯 بخودش آمد که سوتی داده😆 باز گفت ای بابا همه
چی گرونه؛ هیچی سرجاش نی چه وضعشه!
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 703 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 یه دوستی دارم از این معتقد به کائنات
و ایناااا...
رفته دست گذاشته روی یه حیاط ویلایی
توی منطقه ی بالاشهر که قیمتش حداقل
نود میلیارده😳
میشینه روبروش و روی کاغذ مینویسه که
قراره این خونه برای من بشه😂😂😂😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 704 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 اولین زنگ مدرسه بود و توی برنامه
"انسان و محیط" داشتیم دبیرش با معلم
جغرافیامون مشترکه... رفتیم سر کلاس،
گفتن فلانی چرا سیستم و تخته هوشمند
رو روشن نکردی، گفتن خب بیا روشن کن
بعد از دقایق طولانی که روشن شد رفتم توی
پوشه "انسان و محیط" و پی دی اف رو باز
کردم...🥲
دبیر گفتن زهرا گفتم جغرافیا بیار🤣
رفتم توی پوشه جغرافیا و پی دی اف رو
باز کردم...
دوباره دبیر گفتن زهرا پاورپوینت بیار🥲🤣
منم پاورپوینت درس یک رو باز کردم، این بار
دبیر با یه حالت کلافگی و خنده گفتن زهرا
درس دوم هستیم بیا برو خودم باز میکنم🤣
تمام اون ساعت رو از خجالت و خنده داشتم
محو میشدم😞
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 705 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 سلام. من تازه دانشجو شدم😌
ترمکیترین حرکتی که اوایل دوره
دانشجوییتون زدین چی بوده؟!
من چند روز قبل از شروع ترم، زنگ زدم
آموزش دانشگاه گفتم کتاب چی بخریم
روز اول دست خالی نیایم سرکلاس😑🤣
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 706 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 پارسال یکی از همکلاسیهامون هر
دفعه روی تختهی کلاس یه چیزی مینوشت:
هوالنور، هوالمصور، هوالمحبوب...✨
تا اینکه یه مدت مدام مینوشت «هوالباقی!»
ما هم کاری به کارش نداشتیم
یه دفعه که ریاضی داشتیم، یهو دبیر وسط
صحبت گفت که: کسی فوت شده؟
ما گفتیم: نه... چهطور؟😶
ایشونم جواب داد: آخه هوالباقی رو معمولاً
وقتی مینویسن که یکی فوت شده!💔😂
- از اونموقع هر وقت امتحان داریم یا کارامون
سخته روی تخته مینویسیم هوالباقی!😁😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 707 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 سلام. خوبین خوشین!؟☺️
استاد زبان خارجه، به انگلیسی ازم پرسید
اگه یکی تو خیابون به مشکل بخوره
چیکار میکنی؟
گفتم: پیپِلهای دور ورمون رو جمع
میکنیم، ازشون هِلپ میگیریم😂😂
همین اول ترمی یکی از درسام حذف شد😏
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 708 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 يه سوتي از مادر شوهرم. یه بار که با
پدرشوهرم بحث کرد خودشو زد به غش و
ضعف که مثلا حالم بده.
به شوهرم گفتم برو آب قند درست کن رفت
با آب داغ سماور و یک مشت قند، آب قند
درست کرد گرفت جلو دهان مادرش، گفت
بخور بخور حالت خوب میشه، مادره بنده خدا
هم خورد لب و دهنش سوخت یهو پرید
و گفت اينم از بچه.
من و پدر شوهرم بهم نگاه کردیم و خندیدیم.
و نقشه ی مادر ْشوهرم به فنا رفت😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 709 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 نزدیکای عروسیم بود هیشکی خونه
نبود. منم گفتم فرصته بذار لباس عروسمو
بپوشم و تمرین کنم کارهارو؛ آقا من داشتم
مثلا به مهمونا سلام و احوال پرسی میکردم
و... آقا چشتون روز بد نبینه! نگو من غرق
کارا بودم، شوهرم کلید داشت قشنگ در رو
باز کرده بود داشت منو نگام میکرد...😑🤣
بعدا آنقدر خندید میگفت خیلی منتظر
احوال پرسی با مهمونها هستیهااا😜
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 710 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 اوایل که میرفتم سرکار با تسبیح و
دفترچه یک شیشه آب میرفتم مینشستم
موقع که خلوت میشد تسیبح میگرفتم
ذکر میگفتم فک میکردم اینجوری میگن
واوو چه با ایمانه😌
تا این که یه روز همکارم مسخرم کرد گفت
"خانم فلانی با تسیبح و دم و دسگاش اومد
الان جلسه قرآن راه میندازه" همه خندیدن
از اونجا به بعد دیگ تسبیح دستم نگرفتم
سرکارم، ضایع بازی زیاد در آوردم🤣😜
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 711 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 تو فامیل ما، عروس و دامادی رو دعوت
کردن برای اولین بار، خونهی برادر داماد..
حالا خانمش برای شام واسه حداقل بیست
نفر جمعیت، الویه درست کرده بود با نون
باگت😳 و وقتی همه متعجب شده بودن
گفت ببخشید برنامه غذایی امشبمون الویه
بوده نمیتونستم برناممون رو تغییر بدم..😅
اصلا از وقتی شنیدم مغزم اِرور داد🤐
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 712 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 هر وقت خسته از سر کار میرسم خونه
همسرم دوتا چای میریزه میاره. یکیشو پسرم
میریزه رو فرش، اون یکی رو هم دخترم اونقدر
قند میریزه توش که کف میکنه😏
بعدش میشینم با همسرم چهارنفره
گپ میزنیم😌
قشنگ خستگی آدم درمیاد 🥰:-)
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 713 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 خونه مامانم تلفنشون زنگ خورد رفتم
گوشی و برداشتم گفتم کیه😐😐😐
مادرشوهر خواهرم بود؛
گفتم منم در و باز کنید😂😂😂
من اینور پخش زمین بودم اون اونور!
هیشکیم از خنده نمیتونس بیاد گوشی رو
بگیره. هیچی دیگه قطع کردیم؛ یساعت
بعدش زنگ زد بازم آنقد خندید نتونس
حرف بزنه😂😂😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 714 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 ما یه مستاجر داشتیم دو سه سالی
نشسته بود؛ کل مدت کرایشو اضافه
نمیکردیم، بهش فشار نیاد...
موقعی که داشت تخلیه میکرد میگفت پول
ندارم برم جای دیگه خونه بگیرم تقصیر آقای
فلانیه کرایمو اضافه نکرد به اون مبلغ عادت
کردم🥺🙄😅 :)))
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 715 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 من ۴۶ سالمه؛ سوم ابتدایی بودم برای
اولین بار معلم انشا گفت درمورد جنگ
فلسطین و اسراییل بنویسید...
منم اون موقع روستا بودیم چیزی در موردش
نمیدونستم؛ حتی تلوزیونم نداشتیم! منم
برداشتم هر چی درود سلام و صلوات بود نثار
اسراییل کردم😏 هرچی فش و دشنام بود
روانه ی فلسطین😢 کسی چیزی نگفت حتی
معلم نمره ۱۸ بهم داد🙄 من تاسالها اسراییل
رو دوس میدونستم و فلسطین رو دشمن!
نمیونم معلمه مثل من گیج میزد یا طرفدار
اسراییل بود هیچی نگفت بهم😌
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 716 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 دو ماهه از دفتر پیشخوان
پیام میفرستن که کارت ملیتون آمادهست
بیاید تحویل بگیرید...
منم نمیرم...
با اون عکسی که از من گرفتن، با تماس و
پیام نمیتونن مجبور کنن که برم بگیرمش
مگر اینکه ارتش دخالت کنه😅😌
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 717 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 ما چاقا
نمیتونیم پیرهن چارخونه بپوشیم؛
یه بار پوشیدم، بچه با انگشت نشونم
میداد و میگفت:
مامان! مامان! بقچه رخت خوابِ
مادربزرگ دست و پا در آورده!😑😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 718 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪•