"این قسمت نمازخوان شدن،
به همین سادگی ..."
گوشه دانشکده مون یه نماز خونه نقلی وجود داره من رو تا تو دانشکده ول میکردی، می رفتم اون تو!
یا می نشستم یا می خوابیدم یا تکلیف هامو انجام می دادم یا خدایی نکرده نمازی چیزی می خوندم...😅
با دو سه تا از رفقا همیشه با هم بودیم، یکی شون که به معنای واقعی تارک الصلاة بود و یکی شون از اینا که نمازشون شاید روی هم دو دقیقه طول می کشه😩
خلاصه، از اونجایی که من اکثرا کار و بارام رو می بردم توی نماز خونه انجام می دادم و اونجا هم جای دنج و خلوتی بود، این رفقا هم تا یه حدی عادت کرده بودن بیان تو نمازخونه بشینن و... (البته یادمه اولاش یه ذره اکراه داشتن)
یه نماز جماعت ظهری هم برقرار بود که با حضور حداقلی خواص که نصفشون هم کارکنان بودن سر پا بود!
البته چه میشه کرد، دانشکده هنر بود دیگه!! (آدم رو رعد و برق بگیره، جو هنری نگیره)
امام جماعتش یه عادت خوبی که داشت، این بود که بعد نماز با همه کسایی که اونجا بودن دست می داد و می گفت: قبول باشه🤝
یه بار هم با این رفیق تارک الصلاتمون که اونجا نشسته بود دست داده بود رفیقمون هم حس جالبی بهش دست داده بود😁😎
آره خلاصه، داستان امر به معروف ما از اینجا شروع شد که یه دفعه قبل نماز با این رفیق تارک الصلاتمون نشسته بودیم و حرف می زدیم، بحث پیش اومد؛ بهش گفتم:
+تو بالاخره چیکاره ای؟!
_ با خنده گفت: ببین! من کلا تو فاز آزادیام! تو فیس بوکم نوشتم: آزاد یکتاپرست! (یه چیز تو این مایه ها به انگلیسی...)
+منم تو یه فازی که اصلا به فکرم خطور نمی کرد الان بخوام تاثیری چیزی بذارم، همین طوری دورهمی برگشتم گفتم: یکتا پرست؟! لااقل بپرست!
_ یه دفعه جا خورد و با یه لحن خنده ای گفت: نماز رو میگی؟😅
+منم فقط با یه حرکت کله گفتم: آره.
دیگه هیچ چیز نگفتم. نماز جماعت شروع شد و ایستادم به نماز؛ مثل بقیه، بعد از چند دقیقه یه نفر اومد کنارم وایستاد و گفت: الله اکبر، می شناختمش، همین رفیقم بود که چند دقیقه پیش داشتیم با هم صحبت می کردیم. به همین سادگی، به همین خوشمزگی... نماز خوند👌🏻😎
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#از_یاد_رفته۱
#قسمت_اول
••●❥🦋💙❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
"این قسمت دوباره بیا بگو ..."
پارسال ماه رمضان کلاس کنکور می رفتم کلاس ها تو یه دانشگاه برگزار می شد، خیلی از بچه ها مقید به روزه گرفتن نبودن😑
متاسفانه بعضی هاشون ناهارم می خوردن و قبح این کار شکسته شده بود، بین دو تا کلاس می نشستن به ناهار خوردن و بعضاً با آب معدنی میومدن سر کلاس😔
متاسفانه تقصیر آموزشگاه بود و رسیدگی نمی کرد! لذا جوری شده بودن و اصلاً روزه خوری داشت تبدیل به کلاس و تیپ می شد تو جمع بچهها😒
من با یکی دو تا بچه مذهبی که تو کلاس بودن فکر کردیم چه کار کنیم؟!
البته اونا هم خیلی دغدغه نداشتن و چیزی نمی گفتن😕
یه بار تو کلاس به یه بنده خدایی گفتم: میخوای آب بخوری بخور، چرا آب معدنی میاری تو کلاس؟!🙄
اصلاً شوکه شد کامل تعجب کرد ولی هیچی نگفت، این رفتار آنقدر شایع شده بود که با سختی می شد به همه بگی!
رفتم سراغ مسئول پیگیری های کلاس گفتم: آقا شما مسئولید!
اینطوری روزه خوری میشه ها!
گفت: ما گفتیم نخورن، یا برن تو کلاس در بسته بخورن!😊
گفتم: دوباره بیا بگو!
آقا این بنده خدا اومد و دوباره گفت کلی اوضاع بهتر شد🤗
به نظرم با فشار آوردن به مسئولین هر محیط عمومی و تکرار مشکلات اجتماعی مثل بی حجابی و روزه خواری بسیار نتیجه بهتر و کم هزینه تری می گیریم😌
البته در کنار تذکرات فردی که وظیفه شخصیمونه، اگر مسئولین بیان بگن قانون اینه و باید رعایت بشه، حرمت شکنی رویه و عادی نمیشه و قبح قانون شکنی و گناه نمی ریزه❌
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#از_یاد_رفته۱
#قسمت_دوم
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
"این قسمت چه کسی گفته باید از من تقلید کنند؟! ..."
یکی از مسئولین تعریف می کرد: در خدمت حضرت امام خمینی رحمت الله علیه بودیم که یکی از دوستان گفت: چرا این قضات دادگستری را که در میان مردم قضاوت می کنند، بیرون نمی ریزید؟! اینان که آدم های فاسقی اند!
ایشان فرمودند: چرا غیبت میکنید؟!
از کجا فهمیدید این ها فاسقند؟!
او گفت: اینان ریش خود را با تیغ می تراشند!
امام پرسیدند: از کجا می دانید ریش تراشیدن را حرام می دانند تا این ها فاسق شوند؟!
گفت: شما فرموده اید که احتیاط واجب آن است که ریش را با تیغ نتراشیم!
امام فرمودند: از کجا فهمیدید که آنها مقلد من هستند و از دیگری تقلید نمی کنند؟!
مردم را به عدم تقلید از من متهم نکنید من اصول دین نیستم چه کسی گفته آنها باید از من تقلید کنند؟!
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#از_یاد_رفته۱
#قسمت_سوم
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat