eitaa logo
💚‌عـاشقان‌امـام‌زمـان‌(عج)💚
1.8هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
11.7هزار ویدیو
127 فایل
بسم رب الذی خلق المهدی❤ 🔹ارتباط‌بامرڪزپاسخگویےومشاوره‌‌رایگان‌حوزه‌ علمیہ‌قم‌درزمینہ‌هاےدینے،اعتقادے،خانوادگےو احکام و تربیت کودک و. @pasokhgo313 کپی باذکرصلوات برای تعجیل فرج ❤ همسایهامون @golljin// @ibrahim_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم❤️ ♥️ ❤️اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم❤️ @Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...❣ 💌 براے کسایے که قلبشون کبوتر 🕊 کسایے که دلشون با اسم امام مهربون آروم مے‌گیره ♥️💚💜 🔆 امشب هم، عاشقانه و با شوق، زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو:☺️😍♥️ سلام وصلوات به نیابت از جمیع شهدا و رفتگان به محضر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام 🦋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🦋 ♥️اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ♥️ 🕊یا جواد الائمه ادرکنی🕊 ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
💠حاج آقا مجتهدی تهرانی رحمةالله علیه: 🔸 شخصی در خواب دید که روز قیامت شده و اموات با سرعت به طرف بهشت می روند، اما یک مرده می‌لنگد و عقب افتاده. پرسید: «تو چرا این‌طوری راه می‌روی؟» جواب داد: «این‌هایی که با سرعت می‌روند فرزندانشان برای آن‌ها کار خیر کرده اند ... ولی بچه‌ی من برای من کار خیری نکرده». پرسید: «فرزندت چه‌کاره است؟» او گفت: «بچه‌ی من گازُر (رخت‌شور) است و در کنار فلان رودخانه رخت می‌شوید». 🔸 آن شخص از خواب بیدار شد و از روی آدرسی که مرده داده بود فرزندش را پیدا کرد و به او گفت: «فلانی، دیشب خواب پدرت را دیدم. او ناراحت بود و از تو شکایت داشت و می‌گفت: اولاد من هیچ کار خیری برای من نمی‌کند». فرزند آن میت عصبانی شد، یک مشت آب برداشت، روی زمین ریخت و گفت: «این هم خیر بابام!» آن شخص فرداشب دوباره در عالم خواب پدر رخت‌شور را دید که تند تند راه می‌رفت، سؤال کرد: «فلانی چی شد؟» 🔸 او گفت: «تو که به پسرم گفتی چرا برای من خیرات نمی‌دهد، پسرم یک مشت آب ریخت و گفت این هم خیر بابام، اتفاقاً یک بچه ماهی از آب بیرون افتاده بود و داشت جان می‌داد تا آن مشت آب به آن بچه‌ماهی رسید، جان گرفت و پرید توی آب. به برکت آن ماهی ما این‌جا راحت شدیم». فرزندش آب را ریخت اما نه به این هوا که این بچه‌ماهی زنده شود، اما چون گفت این هم خیر بابام ... کار پدرش در آن دنیا خوب شد. 📚 بدیع الحکمه ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شجاعی یه کار ساده که می‌تونه لذت و بهره‌ی ما رو از نماز چندین برابر کنه! ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آیا نیروی انتظامی در لایحه عفاف و حجاب به عکاس تبدیل شده است؟ ♨️ واکنش دکتر بانکی پور عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به انتقاد پرتکرار و نادرست این روزها از لایحه عفاف و حجاب ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
قسمت :اول پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد. همه ی فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند. عمویم به وجد آمده بود و می گفت: «چه بچه ی خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.» آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند، که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند. به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم. ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای “قایش” برایم لذت بخش بود. دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو، و تاکستان های انگور. از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می دویدیم. بی هیچ غصه ای می خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما. تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم. بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسباب بازی هایی که پدرم از شهر برایم می خرید. می گذاشتم بچه ها هر چقدر دوست دارند با آن ها بازی کنند. شب، وقتی ستاره ها همه ی آسمان را پر می کردند، بچه ها یکی یکی از روی پشت بام ها می دویدند و به خانه هایشان می رفتند؛ اما من می نشستم و با اسباب بازی ها و عروسک هایم بازی می کردم. گاهی که خسته می شدم، دراز می کشیدم و به ستاره های نقره ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می زدند، نگاه می کردم. وقتی همه جا کاملاً تاریک می شد و هوا رو به خنکی می رفت، مادرم می آمد دنبالم. بغلم می کرد. ناز و نوازشم می کرد و از پشت بام مرا می آورد پایین. شامم را می داد. رختخوابم را می انداخت. دستش را زیر سرم می گذاشت، برایم لالایی می خواند. آن قدر موهایم را نوازش می کرد، تا خوابم می برد. بعد خودش بلند می شد و می رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می گرفت. آن ها را توی سینی می چید تا صبح با آن ها برای صبحانه نان بپزد. صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می شدم. نسیم روی صورتم می نشست. می دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می شستم و بعد می رفتم روی پای پدر می نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می گرفت و توی دهانم می گذاشت و موهایم را می بوسید. ادامه دارد….. ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هل من ناصر ینصرنی؟ کیست مرا یاری کند در هدف قیامم ؟ به چادر و نماز، روزت نناز! اگه به اینها بود شمرو یزید،....از ما جلوتر بودن اما اهل امربه معروف ونهی ازمنکر نبودن !😏 از این چند میلیون ایرانی چند نفر به هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک میگن؟؟ چند نفر حاضرن به خاطر امام حسین فحش بخورن؟ امر به معروف و نهی از منکر اصل و اساس دین است. ( @aamerin_ir ) نشر طوفانی🌪 ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313