1MAH Farmande Salam.mp3
17.83M
☑️ انتشار صوت کامل سلام فرمانده ۲ (فرمانده سلام)
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🔸برای اولین بار
🔸 سلام فرمانده ۲
🔸ابوذر روحی
یا صاحب الزمان ادرکنی
یا صاحب الزمان اغثنی
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشتباه کردم به دولت آقای رئیسی رای دادم
این حرف بعضی از مردم است...
پیشنهاد دانلود ونشر
اما حالا این کلیپ را ببینید بعدش قضاوت کنید.
#لبیک_یا_خامنهای
#لبیک_یا_خامنهای
#جهاد_تبیین یک فریضه است🌷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
18.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ انتشار صوت و تصویر کامل سلام فرمانده ۲ (فرمانده سلام)
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🔸برای اولین بار
🔸 سلام فرمانده ۲
🔸ابوذر روحی
یا صاحب الزمان ادرکنی
یا صاحب الزمان اغثنی
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 تصاویری از میدانداری زنی که میگفتند مادر یکی از دانشآموزان است
♦️بهدنبال پخش تصاویری از برخورد نامناسب با یک خانم در مقابل مدرسه ۱۳ آبان تهرانسر که منجر به احضار و بازداشت چند نفر شد، فیلم جدیدی به دست خبرنگار فارس رسیده که ساعتهای پیش از آن لحظه درگیری را نشان میدهد.
♦️بر اساس فیلم اینخانم ساعتها درمقابل مدرسه به تشنجآفرینی پرداخته و با سردادن شعار و فحاشی تلاش کرده احساسات عمومی را علیه ماموران انتظامی و امنیتی تهییج کند.
♦️تصاویر منتشرشده از لحظات فحاشی، درگیری فیزیکی با ماموران و تهییج عواطف توسط این خانم به گونهایست که شائبه برنامهریزی قبلی برای ایجاد درگیری و تصویربرداری از آن را تقویت میکند.
♦️تصاویر برخورد با او بهسرعت در رسانههای ضدایرانی منعکس شد و آنها مدعی شدند که این زن، مادر یکی از دانشآموزان است اما بعد مشخص شد او هیچ فرزندی در مدرسه نداشته.
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
این #آبشیرینکن بود که غربیها واسه عربستان میساختند و یه عده میزدنش تو سر ملت.
خواستم بگم، این هفته سه تاش تو بوشهر به ظرفیت 28.5 میلیون لیتر در روز بهرهبرداری میشه و جمعیت 200 هزار نفری رو پوشش میده.
البته برخلاف سعودیا، این تجهیزات روز دنیا توسط جوونای ایرانی ساخته شده...
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرینیهایی که جایگزین ندارند😍👶👼
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اذان گفتن آقاجان برای کودک❤️
هرکاری دلت خواست با ما کردی 😍
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
همینایی که الان دارن میگن چرا بچه هارو مسموم کردین
فردا اگه دستگاه های امنیتی افراد خاطی رو بگیرن و حکم مفسد فی الارض بخواد اجرا بشه؛ توییت میزنن #اعدام_نکنید ؛ کلاً معلوم نیس اینا با خودشون چند چندن؛ حماقت و نفاق مداح و خواننده و بازیگر هم نمیشناسه؛ یا علی مدد
✅@Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ویژه #روز_جوان
📹 نماهنگ | جوانان، صاحبان انقلاب
♦️ رهبر معظم انقلاب: جوانهای امروز هم مثل جوانهای دوران دفاع مقدس صاحبان انقلابند.
👈🏻 جوان یک کشور اگر بخواهد مثل موتور پیشبرندهای آن ملت را پیش ببرد، احتیاج دارد به اینکه سر حال، بانشاط، تندرست، قوی و دلبستهی به کار و پیشرفت باشد.
♦️ برای اینکه این روحیه را در جوان ایرانی از بین ببرند، تلاش میکنند با توطئههای گوناگون؛ با ترویج فساد، با ترویج فحشاء، با ترویج مواد مخدر، با باندهای هدایتشده، #جوان_ایرانی را منصرف کنند.
🔺 جوان ایرانی باید بهوش باشد.
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ویژه #روز_جوان
♦️ رهبرمعظم انقلاب: جوانهای امروز، جوانهای انقلابی امروز، از جوانهای انقلابی اول انقلاب بهترند. معرفتشان بیشتر است، عمقشان بیشتر است، بصیرتشان بیشتر است.
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
سواد رسانه ای خود را بالا ببریم
🔸 شنا رفتن یعنی اینه اما...
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
🔴 اسحاق جهانگیری در تازه ترین مصاحبه اش گفته من و حاج قاسم مثل دو برادر بودیم.
🔹 اره هابیل و قابیل هم برادر بودن ولی این کجا و آن کجا!
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقایون
خانم های شما علم غیب ندارن‼️
باید بهش بگی....
دوستان من 😍👇
هرچقدر هم که توی دلت عاشق خدا باشی
بازم خدا ازت میخواد که روزی سه نوبت بیای جلوش وایسی و ده بار جلوش بگی
من فقط تو رو میپرستم ❤️😍
من فقط از تو کمک میخوام و....
«ایاک نعبد و ایاک نستعین»
ابراز محبت زبانی یه چیز دیگس
همین الان تجربش کن😎
🌸🍃 @Ashooraieanamontazer
مردم ایران انقدر زیر فشار اقتصادی هستند که تمام نوبتها از یک ماه قبل عید ناخن کارها پرشده واگر کسی نوبت بخواد باید بصورت بازار سیاه نوبت گیرش بیاد!!
نکته جالبش اینه همین جماعت ناخن بکار از گرانیها مینالند و به نظام فحش میدن و قشر مستضعف واقعی علی رغم گله مندی از دولتمردان، برای اعتلای کشورشون میان راهپیمایی ۲۲ بهمن🤔
#فقر_فکری_پولدارا
#غنای_فکری_مستضعفا
✍ محمدامین نیکومنش
@Ashooraieanamontazer
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
۴۵ ستاره سهیل
-امان از دست زبون تو دختر. پیاده شو که الان عفت با کفگیر و ملاقه میافته به جونمون.
کمتر از یک ساعت از گفتن این جمله نگذشته بود که ستاره و عمو دوباره کنار یکدیگر، در ماشین قرار گرفتند. کمی بعد، ستاره جلوی موسسه، از ماشین پیاده شد.
قبل از شروع شدن کلاس، تلگرامش را چک کرد. چند پیام از مینو داشت؛ پیامهای متنی و کلیپ. وقتی برای باز کردن همه آنها نداشت. چشمش به آخرین پیام افتاد:
«همه انسانها آزاد آفریده شدهاند؛ تو یک انسان آزاد و رهایی.. »
داشت ادامه پیام را میخواند که، همان لحظه پیام جدیدی رسید.
-میتونی الان بیای بیرون.
ستاره جواب داد:
«الان؟ کلاس دارم که..»
-نمیشه امروز رو فقط غیبت کنی؟ بعدش باید برم جایی، نمیخوام پیش تو بدقول شم.
باید سریع تصمیم میگرفت. باید بین ماندن و رفتن انتخاب میکرد. نگاهی به صندلی استاد کرد؛ هنوز خالی بود. بچهها یکی یکی وارد کلاس میشدند. با خودش فکر کرد که یک غیبت، به جایی برنمیخورد!
کیفش را برداشت و خیلی سریع از کلاس خارج شد. همینکه خواست پایش را از در موسسه بیرون بگذارد، با استادش برخورد کرد.
-اس.. تا...د...
کمی به لکنت افتاد. انگار که در حال کار خلافی، مچش را گرفته باشند.
-کجا عزیزم، کلاس نمیای؟
-چرا.. ولی.. مشکل.. یه مشکلی پیش اومده باید برم...
-برو عزیزم ولی جلسه بعدی ازت میپرسمها!
-چشم استاد.
با سرعت از موسسه خارج شد. وقتی که سوار ماشین مینو شد، نفس زنان سلام کرد.
-چیه نکنه فرار کردی که اینطوری اومدی؟
-تقریبا... آره... حالا... کجا باید بریم؟
-بریم همون کافه قبلی، راحت میشه حرف زد. راستی فردا که میای دانشگاه؟
-فردا؟ ای وای! ترم شروع شده، اصلا حواسم نبود.
مینو نگاهی به آینه انداخت، با دست زیر چشمش را که کمی سیاه شده بود، پاک کرد. انگار داشت با خودش حرف میزد.
-اَه.. جنسش خوب نیست. همش از زیر چشم میریزه پایین.
وقتی با نگاه متعجب ستاره مواجه شد، اضافه کرد: «خط چشمم رو میگم... چی میگفتیم؟ آهان! حالا روزهای اول خیلیها نمیان، تو میری؟»
-احتمالا برم، نمیخوام زیاد تو خونه باشم. صدای ضبطرو زیاد کن، فکرامرو بشوره بره...
جلوی کافه که متوقف شدند، صدای بلند آهنگ هم خاموش شد. ستاره نگاهی به اطراف انداخت.
-همینجا بود؟ مطمئنی؟
-بله که مطمئنم، چندتا در داره، خیابونش ترافیک زیاد داره. پیاده شو زودتر بریم تو.
باز هم ستاره متعجب شد، اما چیزی نپرسید.
وارد محیط کافه که شدند، ستاره به طرف همان میز قبلی رفت، اما مینو دستش را گرفت و به فضای پشت کافه برد. سالن دایره شکلی که فقط یک میز در آن وجود داشت. دورتا دور سالن، تابلوهایی از رقص دایرهوار زنان و مردان با لباسهای یک دست سفید، دیده میشد.
علاوه بر آن، یک قفسه کتاب کوچک هم توجه ستاره را جلب کرده بود.
-چیه گیج شدی؟
-آره! چقدر همه چیز گرده، آدم سرش گیج میره.
-کمکم راه میافتی، نگران نباش. بیا بشین اینجا، که حرف زیاد است و وقت کم.
ستاره متحیر روی صندلی سفیدی نشست.
-خب، چی میخواستی بگی؟
-آهان، اون خبر مهمه اینه که، میخوام ادمین دوتا از کانالهای تلگرام بشی.
-من؟
-نه، پس من! آره دیگه. خود خودت.
-راستش، هوغود خیلی از تو خوشش اومده.
-همون پلنگ صورتیتون؟
مینو با خنده گفت: «آره همون. با یه نگاه فهمیده چقدر عرضه داری. قرار شده ادمینمون باشی.»
-مگه اونم تو همین کاره؟
مینو با اخم گفت: «کدوم کار؟»
-همین تفکر مثبت و ساختن آینده با ذهن و اینچیزها.
-آهان! اینرو میگی، آره بابا! خودش جزیره تفکر مثبته. خیلی حالیشه. تازه گفت اگر کارت خوب باشه، پاداش هم داری.
-وای، باورم نمیشه! ولی من که کاری بلد نیستم انجام بدم.
-نگران نباش رات میندازم. فقط باید عضو بگیری همین. یه سری مطالب هم که خودت عاشقشون هستی، تو کانالها بارگزاری میکنی. دنیا باید بدونه که ما با تفکر مثبت، آینده رو مال خودمون میکنیم. همه باید این راز بزرگ رو بدونن، این مسئولیت بزرگ به عهده ستاره خانم ماست.
مینو داشت از مسئولیت بزرگ ستاره حرف میزد که ستاره، هوغود را دوباره ملاقات کرد. او در چند قدمیاش ایستاده بود. ستاره به احترامش بلند شد. هوغود آنقدر جلو آمد که ستاره مجبور شد، چند قدم به عقب برود. با وجود کراهتی که داشت، سعی کرد با حالت محترمانهتری احوالپرسی کند.
🌸💐عاشورییان منتظر💐🌸
⭐️
۴۶ ستاره سهیل
باز هم حالتهای زنانه او دل و رودهاش را به هم ریخت. اما تمام تلاشش را کرد که در ظاهرش چیزی مشخص نباشد؛ بالاخره آن مرد عجیب روی او حساب باز کرده بود.
بعد از احوالپرسی، مرد به چشمان قهوهای ستاره زل زد.
-خیلی خوشحالم.. خانم عزیزی مثل شما، مهمان ما هستن.. چی میل دارین براتون بیارم؟
ستاره با گفتن این جمله، کمی هول شد. شاخهای از موهایش را به پشت گوشش هل داد. گوشهای از شال سورمهایاش پایین افتاد.
-ممنون، مینو از شما خیلی تعریف کرده برام. راستش نمیدونم، فرقی نداره.
و نگاه پرسشگری به مینو انداخت.
مینو منظورش را فهمید و سری تکان داد.
به معنای اینکه" تو بشین".
بعد رو به مرد، با صمیمت خاصی گفت: «تو برو عزیزم، خودم میام سفارش میدم.»
ستاره از اینکه مینو با این لفظ، مردی را خطاب کرد، کمی متعجب شد. حس کرد، افکارش در چشمانش داد میزند.
مینو به دنبال مردی که موهایش را دم اسبی بسته بود، رفت.
ستاره وقت بیشتری برای بررسی محیط داشت. آنقدر همهجا سفید بود که چشمانش درد گرفت. بلند شد و به طرف قفسه کتاب رفت. اتفاقی کتابی را برداشت.
جلد سیاه کتاب در دستان سفیدش، تناقض جالبی را به نمایش گذاشت که از چشمان مینو پنهان نماند.
-چیه؟ چی برداشتی؟
-اِ اومدی؟ نمیدونستم به عرفان هم علاقه دارن. "آشنایی با عرفان و تصوف" چه اسم جالبی داره. اون یکیو!.. "مجذوبان نور" نه بابا! خوشم اومد. حالا، منظورش چیه؟کتاب علمیه؟
مینو صفحهای از کتاب را ورق زد. ستاره تصویر پیرمرد عینکی با عبای قهوهای رنگی را دید که پایینش نوشته شده بود: «نور علی تابنده.»
مینو طوری به عکس نگاه میکرد که انگار عکس پدربزرگش را دیده باشد. مشتاقانه گفت:
«نور اینه، عشق اینه»
چشمان ستاره گردتر شد.
-کی هست حالا؟
-میفهمی عزیزم، آسته آسته..
بیا بشین کیک آوردم با قهوه بخوری.
ستاره اما هنوز تمام حواسش و نگاهش به کتابها بود. دلش میخواست بیشتر بداند. صبر کرد تا شاید جواب سوالاتش را بشنود.
مینو طوری روی صندلی نشست و گلویش را صاف کرد که انگار یک سخنرانی خیلی مهم داشت.
-خب عزیزم، حالا میخوام یه خبر خیلی خیلی مهمترو بهت بدم. الان قراره یه اتفاق فوقالعاده عشقولانه بیفته، ولی قول بده بهم که غر نزنی، ببین..
ستاره که کاسه صبرش لبریز شده بود، وسط حرف مینو پرید.
-چیه؟ امروز خیلی مشکوکی! هی میگی، بعدا میفهمی.. الان نمیشه.. آسته آسته والا خیلی جلوی خودمو گرفتم..
ستاره در حال شکایت کردن بود که تلفن مینو به صدا درآمد.
مینو تماس را وصل کرد. وقتی آنرا جلوی ستاره گرفت، ستاره از تعجب زبانش بند آمده بود. یک تماس تصویری از کیان داشت. نگاه معناداری به دوستش انداخت. صدای کیان را که شنید، لبخند ملیحی روی صورتش نشست.
-سلام خانم خانما! یعنی شما نباید یه حالی، احوالی از ما بگیری؟
ستاره در دلش گفت: "مثلا شما کیه منی که احوالتو بگیرم، چه زودم پسر خاله شده"
در عوض جواب داد:
-از شما به ما رسیده کیانخان. حالا خوبین، سلامتین؟
مینو از آن طرف میز شکلکی در آورد که ستاره متوجه منظورش نمیشد. تصميم گرفت از جایش بلند شود تا مینو حواسش را پرت نکند.
-بهبه چه جای قشنگی هستین، شما! والا دل من دیگه طاقت نیاورد، دست به دامن آرش شدم و مزاحم مینو جان. یعنی خدا وکیلی ملکه انگلستان اینقدر سخت قرار ملاقات نمیده. بابا یهکم لطافت یهکم نرمی.. "یک شب آمدی بُردی دل ما را.. ای لیلی ما.."
جمله آخر را درحالی که دستش را روی قلبش گذاشته بود، به سبک ترانه خواند.
ستاره به دیوار تکیه داد، سرش را به حالت خاصی جنباند و با ناز گفت:
-شما کلا تو فاز خوندنینا!
احساسی در وجودش میجوشید. انگار ستاره دیگری شده بود، ستارهای که قصد داشت طوری بدرخشد که چشم طرف مقابلش حتی لحظهای از او غافل نشود.
البته، موفق هم شد و این را از واکنش کیان فهمید.
-ای جونم، اصلا حرف میزنی من به وجد میام. همیشه همینجوری باش. "بذار من برات همیشه باشم.. ای گل همیشه بهارم..." چقدر امروز میدرخشی خانمی.. این شالت خیلی قشنگه؛ تو سورمهای، مثل ماه میمونی تو شب..
قلب ستاره با این همه تعریف به تپش افتاده بود. چشمانش برقی زد. خنده مستانهای تحویلش داد. در آن بیست دقیقهای که حرف میزدند، ستاره از اینکه زیباییاش را در تصویر کوچک پایین گوشی، میدید و کیان برای هر حرفش ترانهای تحویلش میداد، غرق لذت شده بود. لذتی که او را از خود بیخود کرده بود؛ طوریکه پایش را از خط قرمزهایش کمی آنطرفتر گذاشت و شمارهاش را به کیان داد، تا از آن به بعد مشکلی برای ارتباط گرفتن با يکديگر نداشته باشند.
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بلاهت و حماقت اینا دردی شده که دیگه درمان نداره!
♦️ کارشناس نخبه سعودی اینترنشنال میگه اگه تو ایران یه گربه هم تو جوب بیفته مقصر جمهوری اسلامیه!
♦️ معلوم نیست این افراد عقده ای و کینه ای رو از کجا پیدا می کنن به اسم کارشناس میارن تو برنامه هاشون!
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ من عاشق شدم...
⬜️ این نوار قدیمی رو با صدای پاک خود شهید بشنوید...
❤️ با اینکه شاید گریه دار نبود اما اشکم بند نمی اومد...
😭 من چم شده امروز...چقدر این حسمو دوست دارم... ماه رجب خیلی عاشق کننده ست...
تموم نشو لطفا! فقط وقتی تموم شو که ما رو هم عاشق کرده باشی...😭
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
برخی از مکروهات لباس نمازگزار عبارت است از:
1️⃣پوشیدن لباس سیاه(مگردر مورد تعظيم شعائر،چادر،عبا و عمامه سادات) پوشیدن لباس کثیف و تنگ
2️⃣پوشیدن لباس شرابخوار
3️⃣پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند.
4️⃣پوشیدن لباسی که نقش صورت انسان یا حیوان دارد هر چند لباس زیرین باشد.
5️⃣ باز بودن دکمه های لباس
6️⃣دست کردن انگشتری که نقش صورت انسان يا حيوان دارد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
احکام آنلاین📚
╭┅─────────┅╮
@Ashooraieanamontazer
╰┅─────────┅╯
🌸 فرزند پروری حرفه ای.....🌺
تربیتی
💢 غرق شدن کودکان در تلفن همراه و تبلت:
✔️وقتي تبلت و گوشی را به كودكتان ميدهيد و ميبينيد كه ساكت و سرگرم شد، ممكن است با خودتان فكر كنيد كه چقدر خوب حالا ميتوانم به كارهايم برسم و.... اما غافليد كه اين وسايل چقدر ميتواند براي فرزند شما مضر باشد.
✔️ كودكان بايد تحرك داشته باشند، ورزش كنند، جنب و جوش داشته باشند، بازي كنند.
✔️ البته منظور بازيهاي فعال است نه بازي با گوشي و تبلت.
✔️وسايل الكترونيكي جلوي خلاقيت و هوش كودكان را ميگيرد و مانع از يادگيري و اجتماعي شدن كودك ميشود.
✔️ علاوه بر اينكه صدمات جسماني از جمله تأثير منفي در بينايي و مهره هاي كمر ميگذارد، مانع از رشد اجتماعي كودكان و دچار سوءتغذیه و اختلالاتی مثل ADHD مي شود.
✔️ كودكي كه ميتواند زماني را صرف بازي با دوستان واقعي، دويدن در پارك، خواندن كتاب و... فعالیتهای سرگرم کننده دیگر كند، حالا ساعتها يكجا نشسته و سرش در گوشي يا تبلت است.
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
28.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍دلت میخواد که خدا
همین الان به چهره ی تو
یه نگاه خاص کنه
✅ پس تو هم همین الان
یه نگاه محبت آمیز
به چهره همسرت داشته باش
رسول خدا صلی الله عليه و آله
می فرمایند:
زمانی که مردی به همسرش
و همسرش به اون نگاه کند
خداوند به دیده ی رحمت
به آنان می نگرد
مجردا لطفا چشماشون فعلا
فقط به چهره پدر و مادرشون باشه😁
این نگاهم عبادته
🌸🍃 دکتر مسلم داودی نژاد
@Ashooraieanamontazer
26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ صحبتهای استاد #رائفی_پور درباره پشتپرده #مسمومیتهای اخیر دانشآموزان دختر
لطفا با دقت گوش کنید و نشر دهید🙏
🗓 ۱۲ اسفند ۱۴۰۱
🆔 @Ashooraieanamontazer
.
رسانهها به شما القا میکنن که برای پیشرفت باید از ایران مهاجرت کرد‼️
🔻 واقعیت این است که نخبگانی که امسال برای #برگشت به کشور ثبتنام کرده اند، سه برابر شده!
اما نمیخوان شما این خبرها رو بشنوید :)))
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
🌹 برادران نخبه ناشناخته زندان ابوغریب!
♦️ ویراست و توئیت #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ایام شهادت سه شهید نخبه که هیچ اطلاعاتی درباره آنان نیست
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸